صد فیلم: ۴۵- «بعضی‌ها داغشو دوست دارند»؛ به چالش کشیدن مردانگی

بعضی‌ها داغشو دوست دارند

Some Like It Hot

کارگردان: بیلی وایلدر

فیلمنامه: وایلدر، آی.ای.ال. دایموند

بازیگران: مریلین مونرو، تونی کورتیس، جک لمون

۱۲۱ دقیقه، محصول ۱۹۵۹، آمریکا

در اواخر قرن بیستم در شیکاگو، جو و جری که نوازنده هستند، شاهد یک قتل می‌شوند و برای فرار از دست گانگسترها، خود را به عنوان زن در یک گروه موسیقی زنان جا می‌زنند… 

                                      ***

اوج و کمال فیلمسازی بیلی وایلدر که از اندوخته سال‌های سال فیلمسازی در ژانر کمدی- و البته ژانرهای دیگر، از جمله فیلم دیدنی غرامت مضاعف در ژانر نوآر- سود می‌جوید و به تأسی از استادش- ارنست لوبیچ- به جایی می‌رسد که بی‌عیب و نقص می‌تواند جهان خاص خود را بیافریند و در آن همه چیز را به غایت راحت و روان و باورکردنی برای مخاطبش تعریف کند و بی‌آن که ادعایش را داشته باشد، به لایه‌های جذاب‌تر و عمیق‌تری نفوذ کند که سال‌ها بعد راه را برای تأویل و تفسیر باز بگذارد و مثلاً از زاویه از بین بردن مفهوم جنسیت، دهه‌ها جلوتر از زمانش به نظر برسد و اساساً به مفاهیم اجتماعی و بحث‌های فمینیستی بعد از دهه هفتاد مرتبط شود.

فیلم از گام اول با این مفهوم دست و پنجه نرم می‌کند: دو مرد که برای نجات جان‌شان تظاهر می‌کنند زن هستند. اگر در جایی از فیلم، یکی از شخصیت‌ها با تکرار جمله «من یک دختر هستم»، شرمنده می‌شود، جلوتر – با تیزهوشی فیلمساز- موقعیت برعکس می‌شود: زمانی که او باور می‌کند یک زن است و حالا باید جمله متضادی را درباره مرد بودنش بیان کند، این بار به دلیلی کاملاً متضاد از قبلی، احساس شرم می‌کند و همان جمله‌ای را که پیشتر شنیده بودیم، باز بر زبان می‌آورد. از این رو فیلم مهمترین بازی قصه‌اش- زن‌پوش شدن مردان- را به مفاهیمی عمیق‌تر پیوند می‌زند که آشکارا دلیل زنده ماندن و محبوب بودن فیلم است از پس چند دهه.

از طرفی فیلم با آن که با مفهوم سنتی و جا افتاده «موطلایی احمق» کار می‌کند و برخی موقعیت‌های کمدی‌اش را بر مبنای آن شکل می‌دهد(درست به مانند خارش هفت ساله، باز با بازی مریلین مونرو)، اما در نهایت در انتهای این هر دو فیلم معروف وایلدر، بارقه‌هایی از هوش و ذکاوت را به موطلایی زیبایش می‌بخشد و حداقل تصمیم نهایی او را از کلیشه‌های رایج دور می‌کند. به همین دلیل با آن که شخصیت مریلین مونرو در فیلم تکرار کلیشه‌های معمول سینمای کمدی و ملودرام، و نمایش خواسته‌های معمول یک زن ساده است که در شوهری ثروتمند با کشتی خلاصه می‌شود، فیلم با تمهیداتی که پیشتر به آن فکر کرده (دیالوگ مونرو در اوایل فیلم درباره علاقه‌اش به ساکسیفون‌نوازها و رابطه‌اش با آنها) ورق را در انتها برمی‌گرداند تا این تغییر عقیده زن در فیلمنامه‌ای به غایت حساب شده، بسیار منطقی و درست به نظر برسد.

بعضی‌ها داغشو دوست دارند

فیلم سرشار است از جزئیاتی که به دقت نوشته شده‌اند و هر یک از آنها در جایی از فیلم به کار شخصیت‌پردازی آن می‌آیند. هر جمله و اشاره‌ای- به یک شخص یا یک شیء – بعداً به کار داستان فیلم می‌آید، داستانی که بسیار ساده به نظر می‌رسد و بیشتر به یک تعقیب و گریز در لابلای یک داستان عاشقانه می‌ماند، اما تار و پود فیلمنامه به قدری درست و دقیق پی‌ریزی شده که در نهایت به یک کلاس درس فیلمنامه‌نویسی بدل می‌شود. هیچ صحنه تلف شده و اضافی‌ای در فیلم وجود ندارد و شروع فیلم- تعقیب و گریز با پلیس برای رسیدن به مغازه ترحیم- با آن که بدون معرفی شخصیت‌های رخ می‌دهد، آنقدر نرم و روان و راحت پیش می‌رود که گویی شیوه دیگری برای وارد قصه کردن این دو نوازنده بی‌پول به درون قصه نمی‌توان یافت، دو نوازنده‌ای که بعدتر – به سرعت و به درستی زمانبندی شده- در زمان و مکانی قرار می‌گیرند که نباید در آنجا باشند (شاهد قتل در یک پارکینگ در اوج سال‌های گنگستربازی در شیکاگو؛ و بازی با مفهوم تصادف در زندگی که از مایه‌های مورد علاقه وایلدر است)، اما وایلدر که استاد روایت موقعیت‌های تصادفی است، چنان تقدیر را با اتفاقات لحظه‌ای پیوند می‌زند که گویی سرنوشت دیگری نمی‌تواند در انتظار این دو باشد، غیر از تجربه غریبی که از این لحظه به بعد جهان فیلم – و جهان این دو شخصیت- را به کل تحت تأثیر قرار می‌دهد و ما هم ذره‌ذره چاره‌ای نداریم جز عمیق‌تر شدن در دل شخصیت‌ها و وقایعی که در جهان واقعی شاید باورپذیر نباشند، اما استادی وایلدر در روایت لحظه‌ها و اتفاقاتی است که واقعی‌تر از خود واقعیت می‌شود و در عین پیچیدگی به غایت ساده به نظر می‌رسند و باورپذیر. این میسر نمی‌شود مگر به مدد کارگردانی بی‌غل و غش وایلدر که بدون کوچک‌ترین خودنمایی، جهانی می‌سازد که در آن دوربین به کلی فراموش می‌شود، بازیگران از فرط غرق شدن در شخصیت و موقعیت، به طرز ملموسی به بخشی از آن بدل می شوند(و بهترین بازی‌های عمر خود را ارائه می‌دهند) تا جزئیات خیره کننده فیلمنامه‌ای یگانه، تماشاگر را به راحتی در یک تجربه جذاب و دیدنی شریک کند، جایی که وایلدر با جسارت مفهوم مردانگی را به چالش می‌کشد.

***

بیشتر بخوانید:

صد فیلم: ۴۴- ناپلئون

صد فیلم: ۴۳- داستان عامه‌پسند

صد فیلم: ۴۲- اردت

صد فیلم: ۴۱- بودن یا نبودن

صد فیلم: ۴۰- جانی گیتار

صد فیلم: ۳۹- بدرود محبوبم  

صد فیلم: ۳۸- اورفه

صد فیلم: ۳۷- گیلدا

صد فیلم: ۳۶- سفر به ماه

صد فیلم: ۳۵- زمین

صد فیلم: ۳۴- حرص

صد فیلم: ۳۳- درخت آرزو

صد فیلم: ۳۲- نامه یک زن ناشناس

صد فیلم: ۳۱: بیا و بنگر

صد فیلم: ۳۰- سال گذشته در مارین باد

صد فیلم: ۲۹- قاتلین

صد فیلم: ۲۸- ریوبراوو

صد فیلم: ۲۷- سفر در ایتالیا

صد فیلم: ۲۶- ال توپو

صد فیلم: ۲۵- شکوفه های پژمرده

صد فیلم: ۲۴- ناگهان بالتازار

صد فیلم: ۲۳- پیروی دیوانه

صد فیلم: ۲۲- دو زن

صد فیلم: ۲۱- سلین و ژولی قایق سواری می‌کنند

صد فیلم: ۲۰- طلوع

صد فیلم:۱۹- روح کندوی عسل

صد فیلم: ۱۸- مرد سوم

صد فیلم:۱۷- عروج

صد فیلم: ۱۶- سه رنگ: آبی

صد فیلم: ۱۵- برافراشتن فانوس قرمز

صد فیلم: ۱۴- راه

صد فیلم: ۱۳- کالسکه ارواح

صد فیلم:۱۲- شماره یک بزرگ

صد فیلم:۱۱ – دوئل

صد فیلم: ۱۰- برش‌های کوتاه

صد فیلم: ۹- آنی هال

صد فیلم: ۸- در حال و هوای عشق

صد فیلم: ۷- افسانه چیکاماتسو

صد فیلم: ۶- راننده تاکسی

صد فیلم: ۵- ژول و جیم

صد فیلم: ۴- محاکمه

صد فیلم: ۳- اسب تورین

صد فیلم: ۲- کبوتری برای تأمل در باب هستی روی شاخه نشست

صد فیلم: ۱- زیرزمین

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمد عبدی
محمد عبدی
محمد عبدی، داستان‌نویس، منتقد فیلم، پژوهشگر هنر و مستندساز است. مقالات و‌ نقدهای او از سال ۱۳۶۸ تا به امروز در ایران و‌ خارج از ایران منتشر شده اند و تاکنون چهارده عنوان کتاب از او (از جمله رمان «پنج زن» و مجوعه مقالات تحت عنوان «و شبم پرستاره شد») به چاپ رسیده اند.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights