صد فیلم: ۲۴- «ناگهان بالتازار»؛ اودیسه یک الاغ

ناگهان بالتازار

Au Hasard Balthazar

کارگردان و نویسنده فیلمنامه: روبر برسون

بازیگران: آن ویازمسکی، والتر گرین، فرانسوا لافارژ

۹۵ دقیقه- محصول ۱۹۶۶، فرانسه

ماری که دختر یک معلم در روستاست، بچه الاغی به نام بالتازار را بزرگ می‌کند. سال‌ها بعد بالتازار که بزرگ شده، صاحب‌های مختلفی را تجربه می‌کند.

*** 

تجربه غریبی در عالم سینما که جدای از پرداختن به رابطه انسان و حیوان، به روایت غریبی از زندگی یک الاغ بدل می‌شود، تا آنجا که شخصیت‌های فیلم آنقدر اهمیت ندارند که خود الاغ. به یک معنی تنها برش‌هایی از زندگی‌های آدم‌های مختلفی را می‌بینیم که هر کدام به شکلی به این الاغ مربوط می‌شوند، در نتیجه از شخصیت پردازی- و شخصیت سازی- معمول خبری نیست، هر چه هست تکه‌های کوتاهی است از وقایعی حول و حوش صاحب‌های مختلف یک الاغ، که در هر کدام از آنها به شکلی سمبلیک با روایت بخشی از دنیای آدمیزاد و مشغولیت‌ها و دلبستگی‌های او روبرو هستیم که در قالب کتاب مقدس و گناه‌های کبیره معنا می‌یابند، اما فیلمساز – از منظر یک الاغ- تنها یک ناظر است و فیلم – به مانند دیگر فیلم های برسون- تنها نگاهی است با فاصله و حتی مقطع و نامنظم به بخش‌هایی از زندگی شخصیت‌هایی که هر کدام باورها و جهان خاص خود را دارند.

ناگهان بالتازار
در نتیجه این رویکرد ارتباط با فیلم و شخصیت‌های آن کار ساده‌ای نیست. ما با بخش های تکه تکه‌ای از روایت طرف هستیم که همیشه مقداری از آن ناگفته و مجهول می‌ماند. هر اتفاق و هر صحنه کامل نمی‌شود و در واقع با جامپ‌های عجیبی در داستان روبرو هستیم که ممکن است برای تماشاگر خاص و اهل سینما هم چندان قابل هضم نباشد. برسون اما عامدانه از داستانگویی پرهیز دارد و در فیلمی که از هیچ یک از اصول تثبیت شده سینما و فیلمنامه‌نویسی پیروی نمی‌کند، از ما می‌خواهد تنها یا یک الاغ همراه شویم؛ الاغی که همیشه مظهر نادانی است، اینجا اما عاقل‌ترین شخص ماجرا به نظر می‌رسد و به دنیای حقیر و کوچک آدم‌های اطرافش نگاه می‌کند؛ نگاهی عاقل اندر سفیه. نگاه او – که گویی به یک پختگی و کمال رسیده و می‌داند که زندگی هر موجودی به مرگ ختم خواهد شد پس هیچ چیز ارزش ندارد- نگاهی است که در آن جهان کوچک انسان و مشکلات و معضلاتش به سخره گرفته می‌شود. فیلم از قانون تا مذهب را به زیر سوال می‌کشد و روابط حیوانی و خشونت آمیز انسان‌ها را نقد می‌کند. آدم‌های فیلم یا خلافکارهای خشنی هستند که دست به هر عملی می‌زنند یا چون شخصیت دختر، بسیار منفعل به نظر می‌رسند و عملاً قدرت انجام کاری برای گریز از این چرخه بطالت زندگی را ندارند. در جهان فیلم زن‌ها به قدری منفعل به نظر می‌رسند که گویی یک تقدیر مذهبی را پذیرفته‌اند، مردها اما انواع مختلفی را تجربه می‌کنند: از مردی که به خاطر آبرو همه چیزش را می‌بازد، تا مردی که تنها به ارزشی به نام پول ایمان دارد، از جوانی که معنای دوست داشتن را نمی‌داند و تنها به خشونت می‌اندیشد تا مرد دائم‌الخمری که زندگی بی هدفی را می‌گذراند تا بمیرد. نکته مشترک تمام این مردان رفتار خشونت آمیز آنها با الاغی است که معصومانه نظاره گر آنهاست. زن‌ها اما رفتار محبت آمیزی دارند. هر چقدر رفتار دختر در قبال مردان آزارنده و کهنه به نظر می‌رسد، رفتار عاطفی او با الاغ تنها لحظه‌های عاشقانه فیلم را رقم می‌زند، لحظه‌هایی که در ابتدای فیلم جای دارند و به سرعت محو می‌شوند و جایشان را به خشونت می‌دهند. صحنه‌ای که دختر در اتاق مرد، پول را به او پس می‌دهد و تنها تقاضای دوستی و محبت دارد، چکیده جهانی را تصویر می‌کند که در آن در نهایت همه چیز به همان پول بازمی‌گردد.

فیلم زاویه روایتش را به طور مرتب تغییر می‌دهد و برخلاف فیلم یرژی اسکولیموفسکی(ادای دینی کامل به ناگهان بالتازار) که در آن بیشتر با نمای نقطه نظر الاغ روبرو هستیم، زاویه روایت‌های مختلفی را شاهدیم که از نقطه نظر الاغ تا نقطه نظر شخصیت‌ها و راوی دانای کل تغییر می‌کند. به این ترتیب با آشفتگی روایتی روبرو هستیم که در آن برسون سعی دارد از طریق تصویر و میزانسن‌های حساب شده‌اش، از طریق بصری روایتش را پیش ببرد و نه ساختار روایت و قصه گویی. در نتیجه مثلاً  دست‌ها به موتیفی بدل می‌شوند که صحنه‌ها- و آدم‌ها- را به هم متصل می‌کنند و قاب‌ها گیر افتادن و تنهایی بشر را روایت می‌کنند و فیلمساز می‌خواهد هر قاب، خود روایت خودش را داشته باشد و نه لزوماً روایتی متشکل و ادامه دار در تمام فیلم. هر چند این نگاه همیشه موفق نیست و مشکلاتی را برای فیلم رقم می‌زند، اما نماهایی را ثبت می‌کند که خود داستان خودش را کامل می‌کند؛ مثل جایی که دختر برهنه و بی پناه در خود پیچیده و ما- و دیگر شخصیت‌ها- او را از قاب پنجره می‌بینیم: چکیده جهان فیلم در روایت موقعیت انسان در جهانی تلخ و تیره که در آن مذهب هم رهایی بخش نیست.

ناگهان بالتازار

بیشتر بخوانید:

صد فیلم: ۲۳- پیروی دیوانه

صد فیلم: ۲۲- دو زن

صد فیلم: ۲۱- سلین و ژولی قایق سواری می‌کنند

صد فیلم: ۲۰- طلوع

صد فیلم:۱۹- روح کندوی عسل

صد فیلم: ۱۸- مرد سوم

صد فیلم:۱۷- عروج

صد فیلم: ۱۶- سه رنگ: آبی

صد فیلم: ۱۵- برافراشتن فانوس قرمز

صد فیلم: ۱۴- راه

صد فیلم: ۱۳- کالسکه ارواح

صد فیلم:۱۲- شماره یک بزرگ

صد فیلم:۱۱- دوئل

صد فیلم: ۱۰- برش‌های کوتاه

صد فیلم: ۹- آنی هال

صد فیلم: ۸- در حال و هوای عشق

صد فیلم: ۷- افسانه چیکاماتسو

صد فیلم: ۶- راننده تاکسی

صد فیلم: ۵- ژول و جیم

صد فیلم: ۴- محاکمه

صد فیلم: ۳- اسب تورین

صد فیلم: ۲- کبوتری برای تأمل در باب هستی روی شاخه نشست

صد فیلم: ۱- زیرزمین

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمد عبدی
محمد عبدی
محمد عبدی، داستان نویس، منتقد فیلم و پژوهشگر هنر است. مقالات و‌ نقدهای او از سال ۱۳۶۸ تا به امروز در ایران و‌ خارج از ایران منتشر شده اند و تاکنون چهارده عنوان کتاب از او (از جمله رمان «پنج زن» و مجوعه مقالات تحت عنوان «و شبم پرستاره شد») به چاپ رسیده اند.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights