صد فیلم ۳۵- «زمین»؛ در ستایش طبیعت

زمین

Earth

کارگردان و نویسنده فیلمنامه: الکساندر داوژنکو

بازیگران: استپان شکورات، سمن اسواشنکو، یولیا سولنتسوا

۷۶ دقیقه، محصول ۱۹۳۰، شوروی سابق (اوکراین)

زیر یک درخت سیب پیرمردی با حضور پسرش اوپاناس و نوه‌اش واسیل می‌میرد. بعدتر واسیل و دوستانش با اوپاناس بحث می‌کنند و بعد او با اولین تراکتور وارد روستا می‌شود، اما در راه خانه کشته می‌شود…

                                    ***

فیلم بلندپروازانه الکساندر داوژنکو در ابتدای دهه سی که از زمان و مکان فراتر می‌رود و به ستایش شاعرانه‌ای درباره زمین و طبیعت بدل می‌شود؛ فیلمی که با هوشمندی از آثار شعاری همدوره‌اش در شوروی سابق فاصله می‌گیرد و با نگاه و رویکردی متفاوت با جهان اطرافش روبرو می‌شود: از سویی در قید و بند تماشاگر نیست و در نهایت فیلمی است شخصی که جهان فیلمساز را با تماشاگرش قسمت می‌کند و از طرف دیگر در روایت، به شدت متفاوت است و تجربی و به نوعی پیشرو.

فیلم با نمایش تصاویری از طبیعت آغاز می‌شود. باد در مزارع و گندمزار می‌پیچد و دوربین با طمأنینه به تماشا می‌ایستد. اولین تصویری که از یک انسان در فیلم می‌بینیم، تصویر یک زن است؛ زن به عنوان هستی بخش و مادر انسان که به سادگی با طبیعت پیوند می‌خورد. جلوتر به تصاویر سیب می‌رسیم که هم عنصری است از همین طبیعت و هم با آفرینش پیوند می‌خورد، حالا اما پیر مردی را می‌بینیم در آخرین لحظات عمر. او خندان به نظر می‌رسد و پس از دیالوگ‌های ساده و راحت با اعضای خانواده‌اش، به سیبی گاز می‌زند و بعد به سادگی می‌میرد یا به تعبیر بهتر با طبیعت یکی می‌شود.

تمام فیلم در ستایش طبیعت شکل می‌گیرد و فیلم طبیعت را مادر هستی می‌خواند که پیوندی ناگسستنی با انسان دارد. از این رو نگاه انسان به آسمان را رد می‌کند و نگاه کردن به زیر پا و طبیعت پیرامون‌اش را پیشنهاد می‌دهد. در دیالوگی کلیدی مرد به کشیش می‌گوید که خدایی وجود ندارد. این چکیده جهان فیلمی است که سراسر در ستایش طبیعت است و تا آخرین لحظه به این ستایش ادامه می‌دهد و در انتها هم- به مانند نماهای ابتدایی فیلم- با نماهای مختلفی از طبیعت به پایان می‌رسد که سکانس طولانی‌ای را شکل می‌دهد: نماهای مختلفی که باز سیب در آن نقش مهمی ایفا می‌کند و در نمای آخر به تصویر یک زن و مرد و عشق می‌رسد که در راستا و ادامه این طبیعت شکل می‌گیرد.

فیلم زمین ۱۹۳۰

فیلم از سویی در تقابل مرگ و زندگی معنا می‌یابد. اولین دیالوگ فیلم درباره مرگ است (دیالوگی ساده و تکان دهنده) که با پذیرش راحت و آسان مرگ – و در عین حال لذت از همه لحظات زندگی حتی در دم آخر که با گاز زدن به سیب همراه می‌شود- ادامه می‌یابد در حالی که تصاویر آدم‌های مختلف از نسل‌های مختلف – و همین طور کودکان- بر ادامه زندگی تأکید دارد. بعدتر مرگی هم که در فیلم رخ می‌دهد، بر اساس خطایی است انسانی که جان یک جوان را – برخلاف خواسته طبیعت- از او می‌گیرد و همین موتور محرک فیلم است که به یک جنبش در یک بزنگاه تاریخی می‌رسد. در اولین صحنه‌های این بخش، چند جمله شعاری در ستایش پرولتاریا شنیده می‌شود که از رویکرد کلی و جهانشمول فیلم فاصله دارد، اما خوشبختانه نگاه شعاری و سیاسی فیلم خیلی زود رنگ می‌بازد و فیلم به همان جهان شاعرانه قبلی‌اش باز می‌گردد؛ جایی که حرکت مردم هم به نوعی شعر حماسی تبدیل می‌شود که با طبیعت پیوند می‌خورد و صحنه‌های غریبی را شکل می‌دهد که در ستایش «زندگی نو» شکل می‌گیرد. در اواخر فیلم با ریتم تند و نامعمولی روبرو هستیم که به شکل تدوین موازی چند اتفاق را با هم پیش می‌برد و هیجان کم نظیری را در سینمای صامت خلق می‌کند: تصاویر مردم همزمان با زایمان یک زن، تصویر یک زن برهنه (که برهنگی‌اش با طبیعت پیوند دارد)، یک کشیش و جنون یک گناهکار همگی به شکل تدوین موازی در کنار هم روایت می‌شود تا دروازه‌های تازه‌ای را در سینمای صامت باز کند؛ در فیلمی که اصلاً و اساساً قصه گو نیست و داستانش را در یکی دو خط می‌توان خلاصه کرد، اما این داستان کوتاه به شکل عرضی گسترش می‌یابد و عجیب این که پس از نزدیک به یک قرن، کماکان می‌تواند تماشاگر جدی را با خود همراه کند.

دیگر مایه مهم فیلم، تقابل سنت است با مدرنیته: پدر مخالف تکنولوژی است و پسر موافق آن. نگاه پدر به گذشته است و نگاه پسر به آینده، اما در نهایت این نگاه پسر است که بر حس جمعی چیره می‌شود و فیلم عملاً درهای خود را به روی مدرنیسم باز می‌کند و یادآور می‌شود که طبیعت و جهان با صلابت به راه خود ادامه می‌دهد.

فیلم زمین ۱۹۳۰

بیشتر بخوانید:

صد فیلم: ۳۴- حرص

صد فیلم: ۳۳- درخت آرزو

صد فیلم: ۳۲- نامه یک زن ناشناس

صد فیلم: ۳۱: بیا و بنگر

صد فیلم: ۳۰- سال گذشته در مارین باد

صد فیلم: ۲۹- قاتلین

صد فیلم: ۲۸- ریوبراوو

صد فیلم: ۲۷- سفر در ایتالیا

صد فیلم: ۲۶- ال توپو

صد فیلم: ۲۵- شکوفه های پژمرده

صد فیلم: ۲۴- ناگهان بالتازار

صد فیلم: ۲۳- پیروی دیوانه

صد فیلم: ۲۲- دو زن

صد فیلم: ۲۱- سلین و ژولی قایق سواری می‌کنند

صد فیلم: ۲۰- طلوع

صد فیلم:۱۹- روح کندوی عسل

صد فیلم: ۱۸- مرد سوم

صد فیلم:۱۷- عروج

صد فیلم: ۱۶- سه رنگ: آبی

صد فیلم: ۱۵- برافراشتن فانوس قرمز

صد فیلم: ۱۴- راه

صد فیلم: ۱۳- کالسکه ارواح

صد فیلم:۱۲- شماره یک بزرگ

صد فیلم:۱۱- دوئل

صد فیلم: ۱۰- برش‌های کوتاه

صد فیلم: ۹- آنی هال

صد فیلم: ۸- در حال و هوای عشق

صد فیلم: ۷- افسانه چیکاماتسو

صد فیلم: ۶- راننده تاکسی

صد فیلم: ۵- ژول و جیم

صد فیلم: ۴- محاکمه

صد فیلم: ۳- اسب تورین

صد فیلم: ۲- کبوتری برای تأمل در باب هستی روی شاخه نشست

صد فیلم: ۱- زیرزمین

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمد عبدی
محمد عبدی
محمد عبدی، داستان نویس، منتقد فیلم و پژوهشگر هنر است. مقالات و‌ نقدهای او از سال ۱۳۶۸ تا به امروز در ایران و‌ خارج از ایران منتشر شده اند و تاکنون چهارده عنوان کتاب از او (از جمله رمان «پنج زن» و مجوعه مقالات تحت عنوان «و شبم پرستاره شد») به چاپ رسیده اند.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights