صد فیلم: ۲۹- «قاتلین»؛ پذیرش مرگ با اراده فم فاتال

قاتلین

The Killers

کارگردان: رابرت زیودماک

فیلمنامه: آنتونی ویلر (با همکاری جان هیوستن و ریچارد بروکس بدون ذکر نام- بر اساس داستانی از ارنست همینگوی)

بازیگران: برت لنکستر، اوا گاردنر، ادموند اوبراین

محصول ۱۹۴۶، آمریکا، ۱۰۳ دقیقه

دو قاتل برای کشتن شخصی به نام پیت لاین به یک شهر کوچک می‌رسند. لاین مقاومتی نمی‌کند و می‌میرد. یک مأمور بیمه پیگیر ماجراست و در فلش بک‌های متمادی رازهای این قتل آشکار می‌شود.

                                                ***

 شعبده بازی چشمگیر رابرت زیودماک، فیلمساز آلمانی‌ای که از دست گوبلز و نازی‌ها گریخت تا در هالیوود به اوج برسد؛ کلاس درسی در روایت داستان و خلق میزانسن در دل قواعد ژانر که یکی از کلاسیک‌های شگفت‌انگیز ژانر نوآر را شکل می‌دهد؛ با استفاده‌های جذاب و دیدنی از قواعد اکسپرسیونیسم و سنت فیلمسازی آلمان در دهه بیست که حالا در هالیوود به کار فیلمساز می‌آید و در دل یک فیلم محلی/آمریکایی با داستانی به شدت آمیخته با جغرافیا و شیوه زندگی در دهه سی و چهل آمریکا (نوشته ارنست همینگوی که خودش آن را تنها فیلم خوب بر اساس نوشته‌هایش می‌خواند) فضایی خلق می‌کند که گویی بجز با سایه روشن‌های اکسپرسیونیستی و نماهای غیرعادی قابل روایت نیست، آن هم با استفاده جذاب از قواعد ژانری که در دهه چهل در اوج خود به سر می‌برد و راه را برای شیوه‌های روایت متفاوت و جذاب آماده می‌کند.

از این رو قاتلین شیوه روایت پیچیده و تو در تویی را انتخاب می‌کند که در هر بخش با یک بازگشت به گذشته بخشی از داستان را برای ما می‌گوید، اما رفته‌رفته داستان‌های روایت شده- و برداشت‌های تماشاگر- را به چالش می‌کشد تا به نقطه‌ای غریب و غیر قابل انتظار در انتها برسد. در نتیجه قهرمان از مفاهیم قهرمانی تهی می‌شود و تبدیل به آدمی شکست خورده و بازنده می‌شود که هم در عشق رو دست می‌خورد و هم در یک توطئه پیچیده، پول را می‌بازد و جانش را هم از دست می‌دهد.

قاتلین رابرت زیودماک

فیلم اما از روایت خطی به شدت پرهیز دارد. قهرمان فیلم (پیت لان/ برت لنکستر) در همان ابتدای فیلم می‌میرد و این مرگ نامتعارف، به بهترین شکل به زبان تصویر در می‌آید. همکار پیت لان، خودش را به اتاق او می‌رساند و به او می‌گوید که دو قاتل در این شهر کوچک قصد کشتن‌اش را دارند. پیت لان که در رختخواب خوابیده (و در تاریکی قرار دارد و ما صورتش را نمی‌بینیم) به شکلی بسیار ساده از جایش تکان نمی‌خورد و منتظر مرگ می‌ماند. بعد از رفتن مرد، صدای پای قاتلین را می‌شنویم و حالا صورت پیت لان را می‌بینیم، پر از ترس و هراس از مرگ اما کماکان منفعل و آماده پذیرش تقدیر. قاتلین او را به گلوله می‌بندند و ما مرگ او را تنها از زاویه دستی می‌بینیم که از دستگیره کنار تختخواب رها می‌شود. به این ترتیب با آغازی متفاوت روبرو هستیم که کلایماکس آن- قتل قهرمان- در ابتدای فیلم رخ می‌دهد، آن هم با مقدمه‌ای غریب تر: دو مرد در تاریکی خیابانی خلوت وارد یک کافه می‌شوند. آنها شروع به تحقیر کافه‌دار می‌کنند و رفته‌رفته طبق قواعد ژانر خشونت‌شان آشکار می‌شود، اما باز در صحنه‌ای که کوتاه هم نیست، آنها به هدف‌شان نمی‌رسند. طبق سنت ژانر قتل باید در همین کافه رخ می‌داد، اما زیودماک/همینگوی به طرز متفاوتی به آن به عنوان یک مقدمه نگاه می‌کنند تا به داستان اصلی برسند.

همین طور شخصیت زن( کیتی) که با دلبری و زیبایی اوا گاردنر پیوند می‌خورد و یکی از فم فاتال‌های غریب ژانر نوآر را شکل می‌دهد. طبق سنت ژانر، قهرمان همه چیزش را بخاطر عشق به یک زن می‌بازد، این بار اما نابودگری زن یکی از پیچ‌های اصلی قصه را در پایان شکل می‌دهد که متفاوت است از انتظار تماشاگر. سقوط قهرمان فیلم از لحظه‌ای آغاز می‌شود که دختر زیبای ساده و دوست داشتنی عاشق‌اش را کنار می‌گذارد و در یک مهمانی، واله و شیدای کیتی می‌شود. کیتی با آن که در طول فیلم حضور چندانی ندارد، اما موتور محرک داستان است که پیچ و خم‌های آن را شکل می‌دهد و در واقع تا لحظه آخر با شخصیت رازآمیزش، شخصیت اصلی- و تماشاگر- را فریب می‌دهد.

استفاده از عمق میدان به زیودماک فرصت می‌دهد تا صحنه را در ابعاد گسترده‌تری پیش ببرد و کمتر به نمای نزدیک متوسل شود. زیودماک تنها زمانی از نمای نزدیک استفاده می‌کند که در چارچوب قصه، تنها راه حل به نظر می‌رسد (مثل نماهای صورت کیتی وقتی کولفاکس تیر خورده و در حال مرگ است یا وقتی کیتی با یک بوسه- تنها بوسه او با قهرمان فیلم- به هدفش می‌رسد و او را می‌فریبد). استفاده از آینه در برخی از صحنه‌ها، به شکلی عمق میدان و ابعاد صحنه را افزایش می‌دهد و سوی دیگر صحنه را هم به کمک میزانسن می‌فرستد(به مانند زمان‌های ملاقات گروه خلافکار در محلی که کولفاکس تدارک دیده، تا صحنه تیراندازی در کافه در اواخر فیلم که در کنار آینه، عمق میدان هم، روایت را در چند لایه پیش می‌برد: مأمور بیمه و حرف زدنش با کیتی/حضور دو قاتل در پسزمینه/ حضور کارآگاه پلیس) که همگی چند لایه بودن روایت/تصویر را شکل می‌دهد که نقطه قوت فیلم است و ویژگی تمایز آن.

قاتلین رابرت زیودماک

بیشتر بخوانید:

صد فیلم: ۲۸- ریوبراوو

صد فیلم: ۲۷- سفر در ایتالیا

صد فیلم: ۲۶- ال توپو

صد فیلم: ۲۵- شکوفه های پژمرده

صد فیلم: ۲۴- ناگهان بالتازار

صد فیلم: ۲۳- پیروی دیوانه

صد فیلم: ۲۲- دو زن

صد فیلم: ۲۱- سلین و ژولی قایق سواری می‌کنند

صد فیلم: ۲۰- طلوع

صد فیلم:۱۹- روح کندوی عسل

صد فیلم: ۱۸- مرد سوم

صد فیلم:۱۷- عروج

صد فیلم: ۱۶- سه رنگ: آبی

صد فیلم: ۱۵- برافراشتن فانوس قرمز

صد فیلم: ۱۴- راه

صد فیلم: ۱۳- کالسکه ارواح

صد فیلم:۱۲- شماره یک بزرگ

صد فیلم:۱۱- دوئل

صد فیلم: ۱۰- برش‌های کوتاه

صد فیلم: ۹- آنی هال

صد فیلم: ۸- در حال و هوای عشق

صد فیلم: ۷- افسانه چیکاماتسو

صد فیلم: ۶- راننده تاکسی

صد فیلم: ۵- ژول و جیم

صد فیلم: ۴- محاکمه

صد فیلم: ۳- اسب تورین

صد فیلم: ۲- کبوتری برای تأمل در باب هستی روی شاخه نشست

صد فیلم: ۱- زیرزمین

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمد عبدی
محمد عبدی
محمد عبدی، داستان نویس، منتقد فیلم و پژوهشگر هنر است. مقالات و‌ نقدهای او از سال ۱۳۶۸ تا به امروز در ایران و‌ خارج از ایران منتشر شده اند و تاکنون چهارده عنوان کتاب از او (از جمله رمان «پنج زن» و مجوعه مقالات تحت عنوان «و شبم پرستاره شد») به چاپ رسیده اند.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights