صد فیلم: ۴۹- «زن شنزار»؛ بدن انسان و طبیعت

زن شنزار

Woman in the Dunes

کارگردان: هیروشی تشیگاهارا

فیلمنامه: کوبو آبه (بر اساس کتابی به همین نام از آبه)

بازیگران: الی اوکادا، کیوکو کیشیدا

۱۴۶ دقیقه، محصول ۱۹۶۴، ژاپن 

یک معلم مدرسه که درباره حشرات تحقیق می‌کند، به خانه یک زن در دل شنزار دعوت می‌شود، جایی که می‌فهمد امکان بیرون رفتن از آن را ندارد…

                                                         ***

یک تجربه غریب درباره رابطه انسان و طبیعت؛ زمانی که یک مرد ظاهراً در دام یک زن می‌افتد و حالا باید زندگی پرمشتقی را در میان شن‌ها ادامه دهد. فیلم از همان دقایق اول، تماشاگر را درگیر فضایی خاص و متفاوت می‌کند که در آن همه چیز با شن معنا می‌شود؛ شن‌هایی که از ابتدا تا انتها شخصیت اصلی- و تماشاگر- را در برمی گیرند و گویی گریز و گزیری از آنها نیست، به حدی که تا انتهای فیلم تماشاگر – با استادی فوق‌العاده فیلمساز- احساس خفقان و گیرافتادگی می‌کند و شاید حتی در پایان احساس کند که شن‌ها را باید از سر و صورتش پاک کند. این میسر نمی‌شود مگر به مدد هوشمندی سازنده که ذره‌ذره شخصیت اصلی‌اش- و ما- را در یک محیط کوچک پر از شن اسیر می‌کند. دوربین سیال فیلمساز حرکت‌های کوچک شخصیت‌ها را در این فضای بسته به طور دائم دنبال می‌کند و رفته‌رفته به آنها نزدیک می‌شود و به شکلی به درون‌شان نفوذ می‌کند؛ با نماهای بسیار نزدیک از قسمت‌های مختلف بدن؛ از گردن و چشم تا دهان و کمر که همیشه پر از شن هستند و تماشاگر را بیش از پیش در این شنزار و مصیبت‌های آن غرق می‌کنند.

از اینجا فیلم به دیگر مایه اصلی‌اش می‌رسد: بدن انسان و رابطه‌اش با طبیعت. تمام فیلم در این مسیر حرکت می‌کند که بدن انسان را با محیط پیرامون‌اش یکی کند و در واقع با شنزار بیامیزد. فیلم با خط قصه ساده‌اش – که به زیبایی روایت می‌شود- پیش می‌رود اما در واقع در لایه‌های زیرین به بحث پیچیده‌ای درباره رابطه انسان و طبیعت و نیاز به یکی شدن با آن می‌رسد. یک مرد شهری به میان شنزار آمده و حالا مجبور می‌شود در تمام روابط و دنیای شهری خود تجدید نظر کند و زندگی را از نو آغاز کند؛ با قواعد و شکلی کاملاً متفاوت و متضاد. حالا او چیز دیگری ندارد جز یک شنزار که مفهوم «کار کردن» هم فقط در همین راستا معنا می‌یابد: یک بده‌بستان با طبیعت برای زنده ماندن. فیلم تن‌های برهنه را رفته‌رفته با محیط اطرافش پیوند می‌زند و با تأکیدهای شگفت‌انگیز بر برهنگی و یکی شدن تصویری بدن با شن و شنزار- که در تصاویر سیاه و سفید به اوج می‌رسد و برآیندی چشمگیر دارد- به مایه دیگرش درباره غریزه می‌رسد: فیلمی غریب درباره رابطه بدن و نیاز به غریزه که رفته‌رفته بخش مهمی از فضا را از آن خود می‌کند. آغاز آن با تأکید بر بدن برهنه‌ای است که با چشم‌های بسته در برابر چشمان مرد خوابیده است (چشم بسته حکایت از ناخودآگاه و غریزه صرف دارد) و شروع رابطه تنانه آنها زمانی است که در یک درگیری به هم نزدیک می‌شوند و به هم می‌چسبند. از این جا آتشی که در تصاویر فیلم شعله‌ور بود، مشتعل‌تر می‌شود و فیلمساز بیان تصویری فوق‌العاده‌ای برای نمایش غریزه‌ای می‌یابد که در سینمای ژاپن تا آن زمان کمتر نمونه مشابهی دارد.

زن شنزار

از طرفی فیلم درباره مفهوم زندگی است؛ این که ما در یک مخمصه ناخواسته (به دنیا آمدن) گیر افتاده‌ایم و با انبوهی خشم، شهوت و نیاز روبرو هستیم که طبیعتی صعب و دشوار برای ما فراهم کرده و معنای زندگی ما را شکل می‌دهد. در دیالوگی کلیدی مرد به زن می‌گوید: «شن‌ها رو جمع می‌کنی که زنده بمونی یا زنده می‌مونی که شن‌ها رو جمع کنی؟» اینجا شن‌ها را جمع کردن به معنای کار روزانه است، در نتیجه فیلم سؤال کلیدی‌اش را مطرح می‌کند: ما کار می‌کنیم که زنده بمانیم یا زنده می‌مانیم که کار کنیم؟ از اینجا فیلم به مصائب زندگی می‌رسد و سختی‌های آن که در تصویر خشونت طبیعت متبلور می‌شود و داستان فیلم را پیش می‌برد. در عین حال زندگی به یک صحنه نمایش بدل می‌شود: جایی که ما در میانه صحنه گیر افتاده‌ایم و دیگران می‌توانند ما را تماشا کنند. در صحنه‌ای که روستایی‌ها از بالا از آنها می‌خواهند که جلوی چشم آنها با هم بیامیزند (چیزی شبیه به تالارهای تئاتر در قرون گذشته که تماشاگران دور تا دور گردی‌ای عمیق می‌ایستادند و با سرهای پائین نمایش را تماشا می‌کردند)، اوج این مفهوم را شاهدیم: موسیقی و رقص و صورتک‌ها صحنه‌ای تئاتری را شکل می‌دهند که با تدوینی حیرت‌انگیز، یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین بخش‌های فیلم را شکل می‌دهد: جایی که دیگران از ما می‌خواهند کاری را که دوست نداریم انجام دهیم و ما مجبوریم به بازی ادامه دهیم.

بیشتر بخوانید:

صد فیلم: ۴۸- خوب، بد، زشت

صد فیلم: ۴۷- سرگیجه

صد فیلم: ۴۶- بچه‌های بهشت

صد فیلم: ۴۵- بعضی‌ها داغشو دوست دارند

صد فیلم: ۴۴- ناپلئون

صد فیلم: ۴۳- داستان عامه‌پسند

صد فیلم: ۴۲- اردت

صد فیلم: ۴۱- بودن یا نبودن

صد فیلم: ۴۰- جانی گیتار

صد فیلم: ۳۹- بدرود محبوبم  

صد فیلم: ۳۸- اورفه

صد فیلم: ۳۷- گیلدا

صد فیلم: ۳۶- سفر به ماه

صد فیلم: ۳۵- زمین

صد فیلم: ۳۴- حرص

صد فیلم: ۳۳- درخت آرزو

صد فیلم: ۳۲- نامه یک زن ناشناس

صد فیلم: ۳۱: بیا و بنگر

صد فیلم: ۳۰- سال گذشته در مارین باد

صد فیلم: ۲۹- قاتلین

صد فیلم: ۲۸- ریوبراوو

صد فیلم: ۲۷- سفر در ایتالیا

صد فیلم: ۲۶- ال توپو

صد فیلم: ۲۵- شکوفه های پژمرده

صد فیلم: ۲۴- ناگهان بالتازار

صد فیلم: ۲۳- پیروی دیوانه

صد فیلم: ۲۲- دو زن

صد فیلم: ۲۱- سلین و ژولی قایق سواری می‌کنند

صد فیلم: ۲۰- طلوع

صد فیلم:۱۹- روح کندوی عسل

صد فیلم: ۱۸- مرد سوم

صد فیلم:۱۷- عروج

صد فیلم: ۱۶- سه رنگ: آبی

صد فیلم: ۱۵- برافراشتن فانوس قرمز

صد فیلم: ۱۴- راه

صد فیلم: ۱۳- کالسکه ارواح

صد فیلم:۱۲- شماره یک بزرگ

صد فیلم:۱۱ – دوئل

صد فیلم: ۱۰- برش‌های کوتاه

صد فیلم: ۹- آنی هال

صد فیلم: ۸- در حال و هوای عشق

صد فیلم: ۷- افسانه چیکاماتسو

صد فیلم: ۶- راننده تاکسی

صد فیلم: ۵- ژول و جیم

صد فیلم: ۴- محاکمه

صد فیلم: ۳- اسب تورین

صد فیلم: ۲- کبوتری برای تأمل در باب هستی روی شاخه نشست

صد فیلم: ۱- زیرزمین

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمد عبدی
محمد عبدی
محمد عبدی، داستان‌نویس، منتقد فیلم، پژوهشگر هنر و مستندساز است. مقالات و‌ نقدهای او از سال ۱۳۶۸ تا به امروز در ایران و‌ خارج از ایران منتشر شده اند و تاکنون چهارده عنوان کتاب از او (از جمله رمان «پنج زن» و مجوعه مقالات تحت عنوان «و شبم پرستاره شد») به چاپ رسیده اند.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights