ناپلئون
نویسنده و کارگردان: آبل گانس
بازیگران: آلبر دیودون، ژینا مانه، آنتوان آرتو
۵۶۲ دقیقه- محصول ۱۹۲۷، فرانسه
داستان زندگی ناپلئون بناپارت در چند پرده
****
جاهطلبانهترین فیلم تاریخ سینمای فرانسه که از نبوغ بلامنازع سازندهاش خبر میدهد؛ فیلمی دههها پیشتر از زمان خود که سینما را صدها قدم به جلو هدایت کرد. ابعاد حماسی فیلم، نوع کارگردانی و سیاهی لشگرهای بیشمار باضافه نوعآوریهای تکنیکی خارقالعاده در نیمه دوم دهه بیست، ناپلئون را به آخرین شاهکار سینمای صامت بدل میکند که اصلاً و اساساً به صدا نیازی ندارد و میتواند با تصاویری شگفتانگیز چندین ساعت تماشاگرش را با خود همراه کند (آخرین نسخه ترمیم شده توسط سینماتک فرانسه نسخهای هفت ساعته است)؛ فیلمی که داستانگویی با تار و پود تصاویرش آمیخته و آبل گانس بی توجه به محدودیتهای زمانهاش، فیلمی به غایت و به تمام معنی عظیم خلق کرده که هنوز هم تماشاگرش را انگشت به دهان میگذارد و از قدرت سینمای صامت و خلاقیتها و نوعآوریهایی حرف میزند که سینمای همین امروز مدیوناش است.
گانس برای تماشاگرش قصه مردی شناخته شده را روایت میکند و تماشاگر احتمالاً بسیاری از داستانهای پیرامون او را میداند، اما فیلمساز گویی داستان را دوباره از نو روایت میکند تا آنجا که تماشاگر بیآن که فرصت پلک زدن و فکر کردن در روایت فیلم را داشته باشد، بدون چون و چرا با شخصیت اصلی همراه میشود؛ چه آنجا که پسر بچهای است فرز و زرنگ میخواهد در نبرد برفبازی- یکی از معروفترین صحنههای فیلم در آغاز آن- پیروز شود، چه آنجا که مرد میدان است و با تدبیر و ابهت خود همه را تحت تأثیر قرار میدهد و چه – در اواخر فیلم- مرد عاشق پیشهای است که جوزفین همه دنیایش را شکل میدهد. در هر سه نوع روایت – و سه نوع دنیا- با شیوه پرداخت یکسانی روبرو هستیم که چون نخی نامرئی فیلم را به هم پیوند میزند. حرکت دوربین از جمله تکنیکهای بدیع و شگفتانگیز آبل گانس است که برخلاف غالب سینمای صامت، فیلمی بسیار پرتحرک را شکل میدهد که در آن دوربین به طرز خلاقانهای از جای ثابت همیشگیاش تکان میخورد و در دل صحنه نقش میآفریند؛ چه آنجا که مثل گلوله برف پرت میشود و چه چرخیدن در میدان جنگ و چه به عنوان نمای نقطهنظر و دوربین روی دست که برای فیلمی در سال ۱۹۲۷ حیرتانگیز مینماید.
جدای از آن ناپلئون برای سوپرایمپوزهایش معروف است؛ تصاویری که روی هم میافتند و به بخشی از روایت فیلم بدل میشوند؛ چه آنجا که تصاویری از زمانهای مختلف روی هم میافتند و در واقع پلی میشوند بین زمانهای گوناگون (مثلاً کودکی ناپلئون با تصاویر او در میدان جنگ؛ یا شباهتش به عقاب که یکی از سوپرایمپوزهای معروف تاریخ سینما را شکل میدهد، یا ملاقات ناپلئون با ارواح دانتون و روبسپیر و بقیه سردمداران انقلاب که در آن به بهترین نحو از سوپرایمپوز استفاده میشود) یا یکی شدن مبارزه ناپلئون با طوفان در دریا و وقایع انقلابی در پارلمان که فیلم در یک تدوین موازی غریب این دو را با هم روایت میکند، با پرچم فرانسه که در واقع روایت ناپلئون را به روایت تاریخ فرانسه پیوند میزند، به همین دلیل گاه ابایی ندارد که در میانه از ناپلئون دور شود و راوی اتفاقات پس از انقلاب فرانسه باشد، اما در نهایت این فرانسه- و زنده ماندن کشور و انقلاب- است که نقطه مکمل و مرکزی داستان ناپلئون را شکل میدهد و سه پرده معروف انتهایی- در نبرد ایتالیا- سرانجام با پرچم سه رنگ فرانسه معنا مییابد، ضمن آن که داستان تولد مارسییز- این معروفترین سرود ملی جهان- به شکل حماسی درگیر کنندهای روایت میشود که از ناپلئون فراتر میرود و به روایت یک ملت بدل میشود، جایی که گانس روایتگر خواندن آن برای اولین بار است و در نسخه تازه ترمیم شده تازه سینماتک فرانسه، این سکانس حیرت انگیز- که در نسخه ترمیم شده پنج ساعت و نیمه قبلی توسط کوین برانلو بسیار کوتاهتر است و به آن قوت نیست- به نماهای بسیار کوتاهی میرسد که به شکلی مادر ویدئوکلیپهای موسیقی در دهههای بعد است و از قدرت و جسارت گانس حکایت دارد که با ریتمی حساب شده، از یک سرود آرام، رفتهرفته به یک تدوین پویا با تکیه بر نماهای بسیار سریع – و در آن زمان نامعقول و عجیب- میرسد که بهترین شکل روایت حماسیترین سرود ملی جهان در سینما را رقم میزند.
جز این گانس دوربین را در صحنه قایق به امواج میسپرد و به تماشاگر حس غرق شدن با شخصیت اصلی در دریا را میدهد و بعدتر میدان جنگ را به میدان نمایش عظمت فیلم بدل میکند که در نبرد تولون، هفتاد و شش ساعت نبرد در گل و باران را بدون جلوههای ویژه رایج امروز چنان موجز و پرقدرت تصویر میکند که نزدیک به صد سال بعد، ریدلی اسکات در فیلم ناپلئون – با انبوهی جلوههای ویژه و پیشرفت سینما در ابعاد مختلف- اگر مفهوم شرم را درک میکرد، نامش را بر فیلم نمیگذاشت.
بیشتر بخوانید:
صد فیلم: ۳۲- نامه یک زن ناشناس
صد فیلم: ۳۰- سال گذشته در مارین باد
صد فیلم: ۲۱- سلین و ژولی قایق سواری میکنند
صد فیلم: ۱۵- برافراشتن فانوس قرمز