دو زن
کارگردان: ویتوریو دسیکا
فیلمنامه: چزاره زاواتینی، ویتوریو دسیکا بر اساس داستانی از آلبرتو موراویا
بازیگران: سوفیا لورن، ژان پل بلموندو، النورا براون
محصول ۱۹۶۰- ایتالیا- ۱۰۰ دقیقه
یک زن جوان بیوه با بمباران رم در جنگ دوم جهانی تصمیم میگیرد به همراه دختر دوازده سالهاش شهر را ترک کند و به روستای محل تولدش بازگردد تا از جنگ در امان بمانند…
****
کمتر فیلمی در تاریخ سینما این چنین فاش و عریان و پرقدرت تأثیر جنگ بر مردم عادی و غیرنظامی را به تصویر کشیده است، آن هم از دید یک زن. از جنگ و خونریزی و میدان نبرد چندان خبری نیست، هر چه هست نمایش تأثیر مستقیم آن بر زندگی یک زن عادی است که تمام دنیایش در دختر دوازده سالهاش متبلور میشود. فیلم از همین زن در مغازهاش در رم میآغازد و تا انتها تلاش او برای گریز از جنگ را به نمایش میگذارد، اما پایان تلخ، تکان دهنده و غیر قابل انتظار فیلم به ما میگوید که گریز و گزیری نیست: هر چه هست ویرانی بیپایانی است که در مقدسترین مکان ممکن (کلیسا)، دامن این زن و فرزندش را میگیرد.
تماشاگر به تمامی با این زن همراه میشود؛ زنی زیبا و جذاب و سرزنده که میخواهد زنده بماند و زندگی کند، با تمام آرزوها و دنیاهای اغلب کوچک و دم دستی که اما جبر روزگار از او دریغ میکند. فیلم هیچ داستان فرعی یا شخصیت دیگری را دنبال نمیکند، به این ترتیب تماشاگر از ابتدا تا انتها با زنی همراه است که بیش از خود جنگ، ویرانی ناشی از آن را میبیند و به طرز هولناکی همه چیزش را میبازد، از جمله فرزندش را(یکی از حیرتانگیز ترین صحنههای فیلم زمانی است که یک زن نوزادش را از دست داده و حالا به طرز جنونآمیزی در ویرانههای جنگ میخواهد شیر پستاناش را که حالا بیحاصل مانده بفروشد).
تأکید دسیکا بر جهان زنانه و روایت جهانی سبع و دردناک از دید یک زن، باضافه زیبایی فوقالعاده سوفیا لورن و بازی گرم و حیرتانگیزش، یکی از زنانهترین فیلمهای تاریخ سینما را رقم میزند. فیلم بی آن که به مرز شعار بغلتد یا به فیلمی ضد مرد بدل شود، به طرز ظریف و حساب شدهای جهان زنانه را در برابر جهان مردانه جنگ طلبی قرار میدهد که در آن- خواه ناخواه- تن زن به مثابه میدان نبرد تلقی میشود و پیروز(هر چقدر هم بر حق؛ اینجا متفقین) به خود اجازه میدهد به زنان تجاوز کند(داستان تجاوز سربازان پیروز متفقین داستان کمتر گفته شدهای است که کشورهای پیروز جنگ دوم جهانی کمتر مایلاند دربارهاش حرف بزنند؛ از جمله تجاوزهای هولناک به زنان آلمانی پس از شکست هیتلر).
دسیکا که به نمایش فقر در قالب نئورئالیسم شهره است و برای آن تحسین میشود، این بار هم به مانند «دزدان دوچرخه» یا «اومبرتو دی» آینه تمام نمایی میشود از ایتالیا. در آنها میشد ایتالیای بعد از جنگ را بی پرده شناخت و در دل فقر و مسکنت مردم نفوذ کرد، این بار اما در دل خود جنگ، با تصویر دیدگاهها و دنیای مردم ایتالیا روبرو هستیم که در برابر فاشیسم سر خم کردهاند. دیالوگهای مردم عادی تصویری تکان دهنده از سردرگمی آنها ارائه میدهد، جایی که حمایت از موسولینی و فاشیسم و آلمان نازی، همانقدر طرفدار دارد که مخالفت با آنها.
اما اینجا دسیکا حالا پانزده سال پس از پایان جنگ، زاویه دیگری را برای روایت برمیگزیند، جایی که گویی هر دو طرف شکست خوردهاند و روز پیروزی، خود میتواند به روز عزا بدل شود. دسیکا با توشه نئورئالیسم فضای واقعی تکان دهندهای خلق میکند که در آن پیروزی معنایی ندارد و هر چه هست تنها روایت دهشت و سبعیت جنگ است، در نتیجه با یکی از ضدجنگ ترین فیلمهای تاریخ سینما روبرو هستیم که در آن از قهرمان پروری و شادیهای معمول در شکست آلمان در جنگ دوم خبری نیست. فیلم روزنهای برای شادی باقی نمیگذارد و تنها با نمایش دو زن که از سر استیصال و شکست یکدیگر را در آغوش گرفته و میگریند، به پایان میرسد. صحنه آخر تصویر دقیق و تمام و کمالی است از مفهوم شکست؛ این که جنگ پیروز ندارد و همه در آن تنها بازندهاند. زن پنجره را به جهان بیرون میبندد تا صدای نظامیگری را نشنود و دوربین – که بر خلاف غالب فیلمهای دسیکا، این جا بسیار متحرک است- این بار به جای نزدیک شدن به شخصیت (حرکتی که در طول فیلم بارها و بارها دیدهایم) از آنها دور میشود و عقب میکشد. حرکت دوربین به زیبایی تمام این بار روایتگر و ستایشگر زیبایی و زندگی در تن زنانه نیست، بلکه با دور شدن از آن، نکبت و غم بیپایانی را به نمایشمیگذارد که در پایان کمتر فیلمی میتوان نمونهاش را یافت.
بیشتر بخوانید:
صد فیلم: ۲۱- سلین و ژولی قایق سواری میکنند
صد فیلم: ۱۵- برافراشتن فانوس قرمز