آنی هال
کارگردان و فیلمنامه نویس: وودی آلن (فیلمنامه با همیاری مارشال بریکمن)
بازیگران: وودی آلن، دایان کیتون، شلی دووال، کریستوفر واکن
محصول ۱۹۷۷، آمریکا
آلوی سینگر یک کمدین است که تلاش دارد بفهمد چرا رابطهاش با آنی هال به هم خورده است.
***
کاملترین- و به حق- ستایش شدهترین فیلم وودی آلن که تمام مایهها و دنیاها و دغدغههای یک روشنفکر نیویورکی دهه هفتاد را با زبانی دوست داشتنی و دلپذیر با ما قسمت میکند؛ جهانی برآمده از دو دهه شوخینویسی برای تلویزیون و یک دهه استندآپ کمدی که به تجربههای کمدی جذابی چون «پولو بردار و فرار کن» در سینما رسید و چند سال بعدتر به دنیای پیچیدهتر و غریبتر «آنی هال» که در آن وودی آلن سبک و سیاق و امضای خاص خودش را رقم میزند: جایی که «کمدی روشنفکرانه» شکل میگیرد و اساساً تماشاگر ضمن خندیدن به همه چیز، با دغدغههای اصلی بشر درباره مفهوم زیستن و مفهوم رابطه روبرو می شود.
رابطه کلمهای است کلیدی و اساسی در دنیای وودی آلن که جدا از دنیای شخصی خودش و رابطههایش نیست. از این رو رابطه آلن با بازیگرش، دایان کیتون (و بعدتر با میافارو) بخشی از جهان فیلمهایش را رقم میزند که در آنی هال به اوج میرسد. در پایان فیلم شخصیت اصلی(آلن) نمایشنامهای نوشته بر اساس اتفاقاتی که بین سینگر و آنی در فیلم رخ داده و حالا دو بازیگر جوان در حال بازی کردن شکل تخیلی آن هستند؛ درست اتفاقی که در فیلم در حال رخ دادن است: ما شاهد رابطه واقعی آلن و کیتون هستیم که دغدغهها و مشکلاتشان را در زندگی واقعی حالا با ما بر روی پرده سینما قسمت میکنند. هر چند شخصیتهای اصلی آثار آلن در فیلمها معمولاً نامی غیر از خود او دارند اما همه اشارات و جزئیات رفتار این شخصیتها به طور مستقیم به خود او رجوع میدهد: چه سن و سال، چه رابطه با شخصیتی که بازیگرش در زندگی واقعی معشوق اوست و چه شغل او که غالباً با تلویزیون و سینما و تئاتر- شغلهای واقعی آلن- در ارتباط است.
این بار اما در آنی هال، با پرداخت حیرتانگیزی روبرو هستیم که فیلم را در چند لایه مختلف واقعیت/نمایش/فیلم پیش میبرد، با فرمی اساساً جدای از سینمای آمریکا و مدیون و مرهون اینگمار برگمان و سینمای اروپا. فارغ از روایت رابطه آلوی سینگر(آلن) و آنی هال (دایان کیتون)، فیلم با نوعی فاصلهگذاری غریب، سینما را با واقعیت و رابطه سینگر/آنی را با آلن/کیتون پیوند میزند. در صحنههای مختلف سینگر/آلن رو به دوربین حرف میزند و اصلاً فیلم با مونولوگ سینگر/آلن آغاز میشود که جهان فیلم را پیوند میزند به استندآپهای سینگر که جدا از استندآپهای آلن در دهه شصت نیست. این نوع فاصلهگذاری بارها و بارها مورد استفاده قرار میگیرد و حتی سینگر یک بار در میانه جر و بحث، یک بار تماشاگر را شاهد می گیرد تا ثابت کند که آنی چه گفته و او اشتباه نمیکند. این حضور خدایگونه سینگر/آلن در جهان فیلم به او امکان میدهد که شاهد گذشته خودش در برهههای مختلف زندگیاش باشد، گذشتهای که بدون تعارف و بدون حرمت و احترام معمول برای مفهوم خانواده و مذهب روایت میشود و در صحنه شگفت انگیز مشهورش – زمانی که سینگر/آلن کودک نزد روانشناس برده شده چرا که به یأس فلسفی رسیده چون میداند که جهان در حال منبسط شدن است و روزی به پایان خواهد رسید!ـ دنیا و جهان یک کودک عصر جنگ دوم جهانی را با سوالات بی پاسخ فلسفی امروزش درباره بیمعنایی جهان و خودآگاهی نسبت به مرگ میآمیزد و به نتیجه حیرتانگیزی میرسد(بعدتر آلن به همین مایه در «هانا و خواهرانش» – ۱۹۸۶؛ یکی از بهترین آثارش- باز می گردد، جایی که میکی/ آلن با آن که میفهمد سرطان ندارد و زنده میماند، یأس فلسفی عمیقی را تجربه میکند چرا که به یک خودآگاهی درباره مرگ رسیده که سرانجام خودش را با سینما درمان میکند: با فیلمی از برادران مارکس!).
اما اگر در انتهای هانا و خواهرانش نوعی خوشبینی دیده میشود و به نوعی با پایان خوش روبرو هستیم که در آن روابط پیچیده شخصیتها سرانجام پس از دو سال به نقطهای روشن میرسد، آنی هال از پایان خوش پرهیز دارد و چیزی جز روبرو شدن با حقیقت زندگی و پذیرش پایانی تلخ در آن وجود ندارد. فیلم با تمام شدن یک رابطه به پایان میرسد و بیش از پیش تأکید دارد که سادهترین و دم دست ترین حرفهای روزانه بین یک زوج چقدر میتواند به شکنندگی هر رابطه کمک کند و اساساً سادهترین کارها- مثل حرف زدن دو عاشق- میتواند سختترین همه آنها باشد و – تلختر- در نهایت هر رابطهای محتوم به شکست است؛ اما فیلم با تعریف کردن یک شوخی، واقعبینانه به همه ما میگوید که ما به همین رابطههای محتوم به شکست نیاز داریم: مردی نزد روانشناس میرود و میگوید که برادرش دیوانه است و فکر میکند که مرغ شده. روانشناس جواب میدهد که خب چرا او را نمیآورند تا بستری شود؟ مرد جواب میدهد:«چون به تخم مرغهاش احتیاج داریم!» راوی پس از روایت این شوخی، نتیجه گیری میکند که ما هم به رابطههای محتوم به شکست تن میدهیم چون به تخم مرغهایش نیازمندیم!
بیشتر بخوانید: