تلویزیون و سینما
منتقد: رنه کلر
مجله سایت اند ساند – شماره ۱۹- ژانویه ۱۹۵۱
نظر جناب آقای”M. THIERS” در مورد آینده راه آهن، و سرکار خانم “e Sevigne” در مورد راسین و قهوه، هشدارهای مفیدی برای پیامبران آماتور ارائه میدهد. صحبت از آینده دور تلویزیون (آیندهای که به اندازه پیشرفت فنی و شرایط اقتصادی و اجتماعی تعیین میشود) عجولانه خواهد بود، اما شاید ارزش آن را داشته باشد که آینده نزدیک آن را در نظر بگیریم – یعنی چه بعداً به عنوان اولین سن جوانی این پدیده در نظر گرفته می شود – بیم آن میرود که تلویزیون از دردهای فزایندهای که سینمای ناطق به خوبی آن را میشناخت، غافل نیست. ما دوره خواننده جاز را به یاد میآوریم، و شور و شوق برخی از افراد هوشمند و با ذوق که همیشه در چنین مواقعی آماده هستند تا از صمیم قلب خود را روی هر تازگی بیاندازند و آن را به آغوش کشند. در آن زمان به نظر میرسید که هر چیزی که توسط سینما در طول سی سال سرشار از اختراع و اکتشافات هیجان انگیز به دست آمده است، باید به آب انداخته شود زیرا در لحظهای که AI Jolson دهان خود را باز کرد، (منظور فیلم خواننده جاز اولین اثر ناطق تاریخ سینما) صدایی از بلندگو شنیده شد، همه چیز مثل گردباد بهم خورد و تغییر بسزایی کرد. با این وجود ما نتیجه این سرمایهگذاری را می دانیم و کافی است بار دیگر “زائر” یا “تعصب” و یا “حرص” را ببینیم تا دریابیم که کیفیت اساسی سینما قبل از سال ۱۹۲۷ ظهور کرده است و اگر به اصل و نه فرم توجه شود، پیشرفت حاصل شده است و فقط صدا نبود و با آمدن صدا وارد زمان ثانویهی فرم شدیم.
تلویزیون میتواند از یک طرف صحنههایی را که مستقیماً مخابره میشود (یعنی دقیقاً در لحظهای که اتفاق میافتد) روی صفحه نمایش بیاورد و از سوی دیگر، صحنههایی که قبلاً فیلمبرداری شده بود را در قالب ضبطی بازتکرار نماید. تلویزیون «مستقیم» در مورد رویدادهای خبری با ارزش بسیار برتر از فیلمهای معمولی است، و موفقیت در رویدادهای ورزشی تلویزیونی در ایالات متحده ثابت میکند که در حوزه واقعیت، تلویزیون قبلاً خود را توجیه کرده است. اما در ارائه یک اثر نمایشی نوشته شده توسط بازیگران، استفاده از تلویزیون “”مستقیم”” نیاز به رعایت برخی موارد دارد. در اینجا ایده فعلیت هیچ نقشی ندارد. به عنوان مثال، اگر لارنس اولیویه را در هملت ببینم، برایم مهم نیست که بدانم صحنه گورکنی در بیست مایلی دورتر از من پخش میشود (مستقیم از تلویزیون)، یا اینکه بیست روز پیش پخش شده است (فیلم تلویزیونی) در هر صورت، آنچه من میبینم فقط سایهای است که روی صفحهای کوچک نمایش داده میشود، آنچه میشنوم فقط صدایی است که توسط بلندگو بازتولید میشود، و مجموع آن تنها یک اثر تخیلیِ بی تاریخ است. اگر به من بگویند که تفاوت قابل توجهی بین تصویری که به طور مستقیم مخابره میشود و تصویری که ابتدا فیلمبرداری شده و سپس از تلویزیون پخش میشود وجود دارد، پاسخ میدهم که این به دلیل نقص فنی محض است که بدون شک بعداً اصلاح خواهد شد. مثال رادیو به ما نشان میدهد که تشخیص برنامه مستقیم و ضبط شده بسیار دشوار است و تکنسینهای تلویزیونی که به دلیل این تفاوت بین دو نوع ضبط آماده به تمسخر یک سیستم هستند، به نظر من اینطور تبادر میگردد که تسلیم یک توهم کودکانه میشوند. چنین فرایندی برای موجودیت هنر سینما خطرناک است خطر از همان میل به ارسال کردن همه چیز سرچشمه میگیرد که موجودیت هنر سینما را در روزهای اول صدا به خطر انداخت. اما اگر تلویزیون «مستقیم» به همان درجه از ظرافت فنی دست یافته بود و به همان امکانات سینما دست یافته بود، میتوانست خطر بالقوه را همانطور که ناطق شدن با پتانسیل خوب خود از حول سینما برطرف کرد بکند اما این پتانسیل در پدیده مزبور گویی دیده نمیشود و احتمالا هرگز نخواهد بود. وانمود کردن برعکس، نادیده گرفتن اهمیت حیاتی تدوین فیلم است. یک فیلم دراماتیک با طول متوسط شامل صدها پلان مختلف است که مونتاژ آنها به فیلم، ریتم و سبک میدهد. اما شرایط فنی تلویزیون با پخش زنده که اجازه این تجمل نماهای زیاد را نمیدهد، تمایل دارد یک نمایش تلویزیونی را به یک قرارداد نیمه تئاتری محدود کند که بعداً فرار از آن دشوار خواهد بود. تلویزیون وسیله جدیدی برای انتقال است، اما هیچ چیز تا به امروز ما را تشویق نکرده است که در آن وسیله بیانی پیدا کنیم که قبلاً با آن آشنا نبودیم.
هیچ کس تصور نکند که من در اینجا نگرش کسانی را اتخاذ میکنم که در سینما تنها وسیلهای برای بازتولید تئاتر این پدیده را می بینند. درام متشکل از بازیگران زنده که در یک مجموعه ایستا حرکت می کنند، تابع قوانین متفاوتی از درام ساخته شده از سایههای متحرک است، زمانی که تحرک و تعدد تنظیمات نامحدود است اگر تفاوتهای اساسی بین تئاتر و سینما وجود داشته باشد، به نظر نمیرسد چنین تفاوتهایی بین سینما و تلویزیون وجود داشته باشد. صفحه تلویزیون چیزی را به ما نشان نمی دهد که صفحه سینما نتواند نشان دهد.
اجازه دهید کمی تخیل از کسانی بخواهیم که به فضیلتهای تلویزیون با پخش مستقیم که برای من توهمی است، ایمان دارند. فرض کنیم تلویزیون وجود دارد و سینما وجود ندارد (که در بی نظمی حاکم بر اختراعات ممکن بود). یک روز، ممکن است این را در یک صفحه بخوانیم
“”اختراع جدیدی قرار است تلویزیون را سرنگون کند. از این پس میتوان صحنههای بیشماری و تنوع بینهایتی از نماها را در یک درام تلویزیونی گنجاند. اکشن در یک لحظه از اتاق نشیمن به خیابان، از دریا به کوهها، از اروپا تا آمریکا، میتوان و همچنین همه اینها، هر گونه تصحیح لازم را در صحنههای تلویزیونی پس از گرفتن آنها انجام داد، این را طولانی کرد، آن را قطع کرد، ترتیب صحنهها را تغییر داد، و ترتیب صحنهها را تغییر داد. در نهایت، و این کمترین نکته قابل توجه نیست، درام تلویزیونی را می توان هر چند بار که بخواهیم مثل یک عکس ساده بازتولید کرد. این اختراع به شکل یک حلقه سلولوئید به نام «فیلم» است که از طریق قطعهای عبور میکند که مخترعان آن، دو مرد جوان به نامهای آگوست و لوئیس لومیر، آن را «سینماتوگراف» نامیدهاند. در چند سال آینده همه از تلویزیون پخش میشوند. درامها قبل از پخش شدن توسط امواج بیسیم «فیلمبرداری» خواهند شد””
آن زمان چه درکی از هنر سینما داشتید؟؟؟
اصلا هنر تصویر را میفهمیدید؟!!!…نه…. چون اصولاً با تلویزیون پخش مستقیم درکی از هنر فرمی سینماتکی و فیلمیک نداشتیم چون با پدیدهای روبر هستیم (تلویزیون) که مطلقا به ما قاب هنری و فیلمیک تمام عیار نمیتواند مخابره نماید.