مستند ابرمرد سینما در جشنواره کوروش به نمایش درمیآید.
ابرمرد سینما پرترهای است از ناصر ملکمطیعی؛ فردی که بهتعبیری نخستین سوپر-استار سینمای ایران بهحساب میآید. دورنمای زندگی ملکمطیعی، دو وجه صعودی و نزولی را نشان میدهد. پیش از انقلاب او گامبهگام و فیلمبهفیلم به موفقیت و شهرت و محبوبیت دست پیدا کرد و پس از انقلاب، سالبهسال بیشتر مورد آسیب حاکمیت قرار گرفت. به بیان تمثیلی، ملکمطیعی مانند صدایش بود -صدای پیش و پس از انقلاب. در سینما و به مدد دوبله و جادوی افرادی نظیر ایرج ناظریان و چنگیز جلیلوند، صدایی با صلابت از خود نشان میداد و با آن صدا بود که پهلوان دوران شد؛ امّا پس از انقلاب و با پیشرفتهای تکنولوژی، صدای واقعی او شنیده شد؛ صدایی آرام و نازک که به هیبت او نمیآمد. و هرچه بیشتر در حکومت جمهوری اسلامی مورد بیمهری قرار گرفت، صدایش نحیفتر شد. تعبیر دیگری نیز میتوان برای زندگی تراژیک او بهکار گرفت. در فیلم قیصر مرگ «فرمان» تأثیر بسیاری بر مخاطبان زمانه خود گذاشت زیرا کشته شدن او با آن شکوه پهلوانیاش یادآور مرگ «تختی» بود. تختی دوسال پیش از قیصر از دنیا رفته بود و مردم در قیصر مرگ او را انگار میدیدند؛ امّا پس از انقلاب پنجاهوهفت، مردن یا کشته شدنی بهمراتب سختتر را شاهد بودند: افول و مرگ تدریجی پهلوان سینما. «ملکمطیعی» حتّی برای جوانان نیز نشانی از دلیری بود -آنان که فیلمی از او ندیده بودند او را تحسین میکردند؛ زیرا ملکمطیعی در سینما به دلیری اگر شهرت داشت، در زندگی واقعیاش به نمادی از ایستادگی و وطندوستی بدل شد. او در سرزمین خودش ماند و آماج بیمهریها شد امّا خاکش را ترک نکرد.
ابرمرد سینما از آغازِ «ناصر» شدن تا لحظه مرگ با او است. در این میان نهتنها با خود او گفتوگو میشود که بسیاری از سینماگران دربارهاش صحبت میکنند. طبیعی است که لحن این مستند از شور و حال جوانی به اندوه و درد میرسد. اغلب مصاحبهشوندگان تاب حرف زدن در پایان ندارند و سکوت و نگفتن از رنجهای ملکمطیعی، تراژدی زندگیاش را عیان میکند. نکته جالب در این مستند باز شدن گرههایی است که از ابهامات فعالیتهای هنریاش پس از انقلاب. اینکه چرا همان چند حضوری که در سینما و تلویزیون -در چهل سال اخیر داشت- رنگ پرده سینما ندید! اینها در فیلم توضیح داده میشود. بهنظر میرسد هرکدام از اعضای سینما قصد داشتند برای او کاری بکنند امّا سایه سنگین حکومت و باورهای متعصب و متحجر، آن را ممکن نکرد.
ملکمطیعی در خاک خودش بود امّا در غربت بود. میتوان گفت او در غربت سرزمینش بهسر میبرد. جالب اینجاست که این مستند کاملاً ناخواسته، توانسته چنین حسوحالی را پدید بیاورد امّا چگونه؟ اینکه فیلم بهمعنای واقعی تکهتکه است و فرم منسجمی ندارد بر کسی پوشیده نیست؛ امّا همین امر، بهطرز بامزهای با محتوای فیلم منطبق شده! کاملاً مشخص است که ابرمرد سینما یک تحقیق مصور است و چیزی تحت عنوان «زیباییشناسی فیلم مستند» را نمیتوان در آن بهشکل آگاهانه دریافت کرد ولی همین تکهپاره بودنها و مونتاژ آماتوری، حالی از گسستگی را میرساند که بیشباهت به حضور ناصر ملکمطیعی در «غربت وطن»اش نیست؛ امّا ابرمرد سینما فارغ از ایدههای فرمی، مستندی است که باید هر علاقهمندی آن را تماشا کند. این مستند درباره «راز محبوبیت» است.