خشونت، تهاجم و تحریک در تئاتر این‌یِرفِیس

تئاتر «این‌یِرفِیس» (In-Yer-Face)، سبکی از درام است که اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ در بریتانیا پایه‌گذاری شد. این اصطلاح را نخستین‌بار آلکس سی‌یرز، منتقد شهیر بریتانیایی، در مورد سبک نویی از تئاتر به کار برد که در بریتانیا ظهور کرد. سی‌یرز در این کتاب که با نام «تئاترِ این یِر فِیس: تئاتر امروز بریتانیا» در ماه مارس سال ۲۰۰۱ توسط انتشارات فیبر اند فیبر منتشر شد به بررسی آثار گروهی از نویسندگان معاصر بریتانیا پرداخت که آثارشان سه مولفۀ، مشترک داشت: خشونت، تهاجم‌گرایی و مرگ احساسات.

ریشه‌یابی واژه

عبارت «این‌یِرفِیس»(In-Yer-Face)، در فرهنگ لغت جدید انگلیسی آکسفورد به عنوان «چیزی که به طرزی فاحش تهاجمی یا تحریک‌کننده است و نادیده‌گرفتن و اجتناب از آن ناممکن است» تعریف شده است. دیکشنری انگلیسی کالینز نیز صفت «مقابله‌جویانه» را هم به این تعریف اضافه می‌کند. این عبارت در اواسط دهه‌ی هفتاد در روزنامه‌های ورزشی آمریکا ظهور کرد و به تدریج در دهه‌های بعد به زبان عامیانه‌تر نیز راه یافت و به طور ضمنی به این اشاره دارد که شما مجبور هستید چیزی را از نزدیک ببینید که از مرزهای هنجارین عبور کرده است. در این‌جا فضای شخصیِ شما مورد تهاجم قرار گرفته است. به طور خلاصه، تئاتر این یِر فِیس تماما توصیف‌کننده‌ی آن نوع تئاتری است که مخاطب را در چنین موقعیتی قرار می‌دهد.

تعریف و ویژگی‌ها

جامع‌ترین تعریف تئاتر این‌یِرفِیس را می‌توان این‌گونه بیان کرد: نمایشی که یقه‎‌ی مخاطب را می‌گیرد و او را آن‌قدر تکان می‌دهد تا پیام را دریافت کند. این تئاتر، تئاترِ احساس و شوریدگی است: هم بازیگران و هم تماشاگران را به حیطه‌ای خارج از واکنش‌های معمول می‌کشاند، باعث عصبانیت و خجالت و ناراحتی می‌شود، روی اعصاب می‌رود، زنگ خطرها را فعال می‌کند و تماشاگر را به مرز دلهره می‌رساند. غالبا چنین نمایش‌هایی از تمهیدِ واردکردنِ شوک استفاده می‌کنند و از آن‌جا که به لحاظ لحن یا ساختار نا‌آشنا هستند، هم جسورانه‌تر و تجربه‌گرایانه‌ترند و هم بر عادات مخاطبان یورش می‌برند. این اجراها با زیر سوال‌بردن هنجارهای اخلاقی و اهانت به ایده‌های حاکم در مورد آن‌چه می‌توان یا باید روی صحنه نمایش داد، با دست‌گذاشتن بر روی احساست اولیه‌ی مخاطب و تحریک آن‌ها، با شکستن تابوها و اشاره به امور ممنوعه، مایه‌ی ناراحتی و شرمندگی تماشاگران می‌شوند؛ سخت‌تر از همه اینکه گوشزد می‌کنند که ما واقعا چه کسانی هستیم. بهترین نمونه‌های تئاتر این یِر فِیس (برخلاف آن نوع تئاتری که به ما اجازه می‌دهد بنشینیم و به ‌آنچه با بی‌طرفی و خونسردی در حال دیدنش هستیم فکر کنیم)، ما را به سفری می‌برد که تهییج‌کننده‌ی احساسات و عواطف‌مان است، دقیقا به زیر پوستمان می‌خزد و باعث آزارمان می‌شود. به عبارت بهتر، این تئاتری است که تجربه‌گراست، نه اندیشه‌ورز و اندیشه‌محور. باید توجه داشت که تئاتر شبیه دیگر اشکال فرهنگی است، زیرا مکانی نسبتا امن برای کشف چنین احساساتی فراهم می‌کند؛ اما تئاتر تجربی دقیقا از آن جهت تاثیرگذار است که این احساس امنیت را تهدید می‌کند.

تقسیم‌بندی نسخه‌ها

می‌توان بین نسخه‌های داغ و سرد(Hot and Cool) این یِر فِیس تمایز برجسته‌ای قائل شد. نسخه‌ی داغ آن ( که اغلب در سالن‌های استودیوییِ کوچک با تماشاگران بین ۵۰ تا ۲۰۰ نفر اجرا می‌شود)، از زیبایی‌شناسیِ افراط‌گرایی بهره می‌گیرد. در چنین نسخه‌ی بی‌پرده‌ای، زبان و اَعمال، صریح و احساسات، تشدید شده‌اند. در این‌جا، پرخاشگری مرز ندارد و هدف این است که تجربه را برای مخاطب فراموش‌نشدنی کند. نسخه‌های سردتر، با استفاده از برخی ابزارهای فاصله‌گذار، قدرتِ آزارِ احساساتِ شدید را تعدیل می‌کنند: در سالن‌های بزرگ‌تر، یک سبک تقریبا ناتورالیستی یا در ساختار کمابیش سنتی به صحنه می‌روند. کمدی، موثرترین ابزار فاصله‌گذاری است و گاهی می‌تواند یک موقعیت را که زمینه‌ی آن را دارد تا آکنده از احساسات شود کاملا خنثی کند. به هر حال، یک واکنشِ رایج در برابر احساسِ وحشت و اضطراب، نادیده‌گرفتن یا خندیدن به آن است. اما چه نوعِ داغ و چه نوع سردش، تئاتر این یِر فِیس همیشه باید یک قدرت غیرمعمول داشته باشد تا مخاطب را از نظر عاطفی آزرده کند و حاوی چیزی باشد که پیش‌فرض‌های ما را در مورد اینکه چه کسی هستیم زیر سوال ببرد. آن‌چه مخاطبانِ خشمگین می‌گویند اغلب به خوبی آشکارکننده‌ی ذات این تئاتر است؛ آن‌ها تقریبا همیشه وقتی می‌خواهند ایده بدهند که چه چیزی کثیف، طبیعی و انسانی است یا چه چیزی درست و مناسب است، از واژه‌ی «انزجار» و مشتقاتش استفاده می‌کنند.

تبارشناسی و چهره‌های شاخص

عالی‌ترین تراژدی‌های یونان باستان به حالات روحی شدید و ناروال می‌پردازد: به مرگ‌های بی‌رحمانه و خودکشی‌های وحشتناک، درد جانکاه و رنج هولناک، قربانی شدن انسان و آدم‌خواری، تجاوز جنسی و زنای با محارم، مُثلِه کردن و تحقیر. به لطف فروید، نمایشنامه‌ی ادیپ اکنون حتی برای افرادی که هرگز به تئاتر نمی‌روند از مظاهر برجسته‌ی تابوی نزدیکی با محارم است. یک بارِ دیگر به جنایات و احساسات و عواطفی که در این تراژدی‌ها مطرح می‌شوند فکر کنید: از کودک‌کشی گرفته تا اشتیاق به زنای با محارم، که در پس نام‌هایی چون مِدِه‌آ، فدرا و آگاممنون می‌آیند. اساسا محتوای تراژدی آن‌جا بنا می‌شود که عنان گسیختگیِ سرنوشت ما و محرمانه‌ترین ترس‌هایمان به هم می‌رسند و یونانی‌ها به خوبی می‌دانستند که در برابر امر ناگزیر و لاینحل، شهامت و ناامیدی درهم آمیخته‌اند. اما از میان تمام فرضیاتی که در مورد هدف تراژدی مطرح شده است، وسوسه‌برانگیزترین ایده این است: پالودن احساسات نکوهیده‌ی مخاطب. این ایده، که خود را در جهنمی از ترس و اندوه و فشار روحی بیندازید تا شیاطین خبیثِ درون‌تان را از بین ببرید ریشه‌ی تئاتر تجربی است. با این حال، درام یونانی احتمالا هدفش نه حمله به تماشاگر که شفای او بوده است تا بهتر با زمانه‌اش کنار بیاید. این استدلال، نوعی نقش سودمند برای تئاتر می‌آفریند که آن را به شکلی از شوک‌درمانی بدل می‌کند.

نقطه‌ی عطف تولد تئاتر این یِر فِیس با اجرای نمایشنامه‌ای از سارا کِین با عنوانِ Blasted (تیکه پاره شده)، در دهه‌ی ۱۹۹۰ در لندن شکل گرفت. این نمایش هم در فرم هم در محتوا، افراطی، ناامیدکننده و خشن بود. منتقدان، خشمگین و بی‌محابا، با آن برخورد کردند. اما نمایشنامۀ کین نشان داد هنر تئاتر تا چه اندازه می‌تواند تحریک‌آمیز و بحث‌برانگیز باشد. اجرای نمایش «تیکه پاره شده» در رویال کورتِ لندن سرآغازی شد تا نویسندگان جوان با همین نگرش آثار دیگری خلق کنند. نمایش‌نامه‌نویسانی همچون مارک راون‌هیل، فیلیپ ریدلی، پاتریک ماربر، دیوید اِلدریج و البته مارتین مک دونا. پیداست با نگاه به آثار اشخاصی مثل کِین، آن‌ها در دسته‌ی داغ این یِر فِیس قرار داشته و نوشته‌هایی همچون آثار مک دونا به واسطه‌ی طنز موجود در گروتسکِ اثر و ویژگی‌های دیگری که در بالا ذکر آن رفت در دسته‌ی سردِ این یِر فیس، صورت‌بندی می‌شوند.

ژاک رانسیر در کتاب «تماشاگر رهایی یافته» به این نکته اشاره می‌کند که، باید تماشاگر را از وضعیت ناظری که نمایش پیش رو را آسوده‌خاطر بررسی می‌کند خارج کرد. باید این تسلط موهوم را از او گرفت و او را به دل دایره‌ی جادویی کنش تئاتری کشاند که در آن او حق مشاهده‌ی عقلانی را با این حق تعویض می‌کند که در تصرف تمام انرژی های حیاتی خود باشد. شاید این گفته‌ی وی بیش از همه با تئاتر این یِر فِیس نسبت داشته باشد.

***

منابع

  • تئاتر این ‌یِر‌ فِیس چیست؟ / الکس سی‌یرز / مترجمان: م.م و س.ر
  • دوماهنامه فرهنگی هنری نقدِ هنر / شماره پنجم
  • inyerfacetheatre.com
  • تماشاگر رهایی یافته / ژاک رانسیر / ترجمه اشکان صالحی / نشر نی
این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
مجتبی عاشوری
مجتبی عاشوری
فارغ‌التحصیل کارگردانی تئاتر، شخصیت شناسی نمایشی و کارگردانی پیشرفته سینما از موسسه کارنامه نویسنده، منتقد و مترجم سینمایی در مجله فیلم‌کاو و سایر نشریات. کارگردان، مشاور کارگردان، نویسنده و بازی‌گردان در پروژه‌های تئاتری و سینمایی از سال 1390

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights