غادهالسمان، یکی از برجستهترین نویسندگان زن عرب است که از دههی شصت قرن بیستم دست به قلم برده است. او در سال ۱۹۴۲ بهدنیا آمد و تاکنون بیش از چهل رمان، دیوان شعر، مجموعهداستان و مقاله بهچاپ رسانده است. غادهالسمان در داستانهایش به بررسی مسائل زنان میپردازد. داستان کوتاه «بنویس من زن عرب نیستم» یکی از داستانهای غادهالسمان است که او در سال ۱۹۹۴ نوشته است. این داستان از طریق یک راوی اولشخص یعنی زنی عرب که با شوهرش از بیروت به فرانسه فرار کرده به روایت زندگی یک دختر عرب-اروپایی دیگر میپردازد. این دختر بهدلیل آزارهایی که از سوی همسرش میدیده از او جدا شده است. دختر یک شب، بهدلیل ترس از دیدن یک روح در خانهاش، به خانهی راوی پناه میبرد و همین بهانهی روایت این داستان میشود. در ادامه به بررسی نگاه انتقادی نویسنده به ایدئولوژیهای مردسالارانه در داستان خواهیم پرداخت.
ابتدا نگاهی دارم به فرم داستان. با توجه به اینکه نویسنده بیشتر حجم داستان را به روایت زندگی شخصیت «گلوریا» اختصاص داده میتوان این نتیجه را گرفت که شخصیت گلوریا، شخصیت محوری است. این شخصیت در داستان دو اسم و دو هویت دارد: گلوریا و زکیه. گلوریا، هویت اروپایی او است و نامی است که مادر فرانسویاش برای او انتخاب کرده و زکیه نام عربی او است که پدرش برایش انتخاب کرده است. زکیه، پس از ازدواج، با نابرابریهای جنسیتی زیادی روبهرو میشود. برای مثال به چند نمونه که در داستان آمده است نگاه میکنیم:
“از من میخواهد فولار(نام فرانسوی روسری اسلامی) سر کنم.”
“اگر همراهش بروم میتواند حق سفر کردن را هم از من بگیرد و وادارم کند از او حرفشنوی داشته باشم.”
“نانخور من است اما وقتی کنار هم راه میرویم، چند قدم جلوتر از من برمیدارد! به من بد و بیراه میگوید که فرانسوی هستم…وقتی گفتم از خانهی من برو بیرون زیربار نرفت. گفت من نمیتوانم اختیار زندگیام را داشته باشم و در کشور ما مرد خودش تصمیم میگیرد کِی زن را طلاق بدهد.”
“یک روز دست زن خوشگلی را گرفت و او را به خانهی من آورد. گفت میخواهد او را بگیرد و وادارم کند کنارشان زندگی کنم، چون این حقش است و من فقط یکی از چهار زنش هستم.”
این نابرابریها عموماً زادهی ایدئولوژی، قوانین حاکم و هنجارهای موجود در کشورهای اسلامی هستند. در این داستان همین قوانین و هنجارها باعث شدهاند موازنهی قدرت بهسمت شخصیت «صافی»، همسر زکیه، سنگین شود. میتوان گفت زکیه بازتابدهندهی وضعیت اغلب زنانی است که در کشورهای عربی زندگی میکنند و با قوانین نابرابرانه روبهرو هستند؛ چون داستان اشاره میکند که اگر زکیه به کشور پدریاش بازگردد و تابعیت فرانسویاش را از دست بدهد باید جلوِ این قوانین سر خم کند.
بعد از تجربهی این نابرابریها، وجه دیگر این شخصیت،یعنی گلوریا، به صحنه میآید. گلوریا، وجه مطالبهگر و تلاشگر شخصیت زکیه است. او شروع میکند به ایستادن مقابل رفتارهای مردسالارانهی شوهرش:
“رفتم بچهام را انداختم. نمیخواهم با او به روستایش بروم تا باز خوار و خفیفم کند.”
“همهی این کارها را برای این کرد که رفتم پیش پلیس و از او شکایت کردم و گفتم دست رویم بلند میکند. رفتم دادگاه و خواستم او را از آپارتمانم بیرون کنند.”
یک تقابل دوگانه در داستان وجود دارد که با ساحتهای دوگانهی شخصیت گلوریا-زکیه تجلی یافته است. شاید بتوان گفت این تقابل در یک ساحت کلی، تقابل انفعال باشد درمقابل کنشگری. در دیدگاه مردسالار، این مرد است که باید کنشگر باشد و زن باید منفعل و کنشپذیر باشد. در داستان «بنویس من زن عرب نیستم» این تقابل بین دو ساحت از شخصیت اصلی دیده میشود. ساحت اول و عرب زن، یعنی زکیه، طرف انفعالی را برمیسازد و در مقابلش، کنشگری گلوریا نمایان است. تبدیل شدن این به آن، تغییر اصلی شخصیت را در داستان میسازد. بهنظر میرسد همین تقابل دوگانه، درونمایهی اصلی داستان است؛ زندگی تهی از ارزشهای انسانی و منفعلانهی زن عرب درمقابل زندگی کنشگرایانهی زن فرانسوی. البته این تغییر هیچگاه نمیتواند بهطور کامل صورت بگیرد. در داستان «بنویس من زن عرب نیستم» به ایدئولوژیهای مردسالارانه در فرهنگ عرب بهگونهای اشاره میشود که انگار راه خلاصی کامل از آن وجود ندارد. در ابتدای داستان، مسئلهی گلوریا این است که حضور روحی را اطراف خودش احساس میکند. او برای راوی (که زنی بینام است) از تأثیر این روح مرموز در زندگیاش میگوید:
“کسی وسایلم را بههم میریزد. روی آینه با رژلب به فرانسوی مینویسد «هرزه». در شیشهی عطری را که سرژ بهم هدیه داده باز میکند و آن را میریزد…آخر هفتهها که سرژ پیشم میماند، سر وسایلش بلاهایی میآید.”
در پایان داستان میبینیم که این روح که زندگی گلوریا-زکیه را مختل میکند، روح پدرش است.بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که روح پدر گلوریا در داستان «بنویس من زن عرب نیستم» بیانگر سنتهای مردسالارانه جامعه عربی است. سنت و گذشتهای که حتی بعد از مرگ پدر، جدا شدن از شوهر و زندگی در پاریس و کیلومترها دورشدن از کشوری با فرهنگ عرب، دست از سر گلوریا برنمیدارد. این مسئله، نمادی از فشارهایی است که در طول تاریخ بر زنان عرب تحمیل شده و تأثیر این فشارها بر روان آن زنان بسیار ماندگار است. این روح مردسالاری با اینکه دیده نمیشود، هستی دارد و میتواند روی زندگی روزمرهی افراد تأثیرات منفی بگذارد؛ حتی اگر این زن از فرهنگ مردسالار کشور و زبانش دور افتاده باشد.
داستان «بنویس من زن عرب نیستم» از مجموعهی داستانی با همین نام انتخاب شده است. این مجموعه داستان را سمیه آقاجانی ترجمه و نشر ماهی منتشر کرده است.