تسلی یافتن با ملال؛ نگاهی به نوولای آن سوی آب

در این یادداشت نگاهی تحلیلی به نوولای آن سوی آب، نوشته‌ی فریده چیچک‌اوغلو نویسنده‌ی ترک‌زبان، خواهیم داشت. نوولای آن سوی آب در سال ۱۹۹۴ میلادی منتشر شد. آن سوی آب را مژده‌ی الفت به فارسی ترجمه و نشر مَد آن را منتشر کرده است.

نوولای آن سوی آب روایتی است که برای همه‌ی کسانی که از وطن خود به‌اجبار جدا شده‌اند آشناست. پیرنگ این نوولا خلاصه‌وار به این شرح است: نهال و اَرتان، که زن و شوهری جوان هستند، در فاصله‌ی دو دادگاه ارتان که زندانی سیاسی است از آیوالیک به جوندا، که جزیره‌ای در دریای اژه است، سفر کرده‌اند. آن‌ها با شخصیت‌هایی روبه‌رو می‌شودند که همگی در یک مسئله با هم مشترک‌اند؛ جدایی از وطن. این سفر تأثیری عمیق روی نهال و اَرتان می‌گذارند و بستری می‌شود برای تصمیم اَرتان که پنج سال بعد نهال و فرزندشان را در آیوالیک رها کند، به یونان پناهنده شود و از حکم حبس طولانی‌مدتش فرار کند.

مهم‌ترین مسئله‌ای که در رمان مطرح می‌شود وطن و دلبستگی افراد نسبت به آن است. داستان مرتبط با یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های تاریخی‌ای است که در ترکیه افتاده. یونان و ترکیه در طول تاریخ با هم ارتباط و تنش بسیار زیادی داشته‌‌اند اما زمانی به‌طور کامل از هم جدا شدند. بعد از جنگ استقلال یونان، که به استقلال این کشور از امپراطوری عثمانی انجامید، بسیاری از ساکنان مسلمان جزیره‌ی کِرِت به کیش پیشین خود، یعنی مسیحیت، بازگشتند. بازمانده‌های مسلمانان کرتی در سال ۱۹۲۴ و در جریان مبادله‌ی تبعه‌های دو کشور یونان و ترکیه مجبور به ترک کرت شدند. در جریان مبادله، بیش از یک میلیون و دویست هزار مسیحی ارتدکس یونانی از نقاط مختلف ترکیه به یونان کوچانده شدند و حدود چهارصدهزار مسلمان نیز، اغلب به اجبار، از یونان به ترکیه آورده شدند. مبادله اساساً بنا بر هویت دینی و یکسره بی‌اعتنا به معیارهایی چون زبان و قومیت انجام گرفت و میلیون‌‌ها نفر را از وطن خود به بیرون راند. داستان بر روی این واقعه سوار است و شخصیت‌ها و اتفاق‌هایش را عموماً روی این مسئله‌ی تاریخی بنا می‌کند. در ادامه‌ی یادداشت به بررسی چند عنصر و ارتباط‌شان با مسئله‌ی وطن می‌پردازیم.

-شخصیت

شخصیت‌های آن سوی آب عموماً از مردم کرت هستند که در جریان مبادله به ترکیه آمده‌اند. اولین شخصیتی که خواننده با آن مواجه می‌شود نهال است؛ یکی از شخصیت‌های اصلی. خانواده‌ی نهال از یونانی‌های مسلمان بوده‌اند و او هم به‌سبب ارتباط عاطفی نزدیک با مادربزرگش و هم به‌خاطر خاطرات زیاد کودکی‌اش می‌تواند ارتباطی عمیق با شخصیت‌های دیگر بگیرد. به‌نظر می‌رسد مسئله‌ی او دلتنگی برای گذشته و خاطراتش باشد.

شخصیت بعدی صدیقه‌خانم است. او در کرت نامزدی به‌نام عرب‌مصطفی داشته است که بعد از مبادله پدرش او را به مرد تُرک ثروتمندی شوهر می‌دهد. کرت برای او یادآور عشق میان خودش و عرب‌مصطفی‌ست و به‌نظر می‌رسد مسئله‌ی او از دست دادن عشق باشد.

شخصیت بعدی پیرزنی است که در کنار یک کلیسا با عروسش زندگی می‌کند. او که حافظه‌ی خود را از دست داده، خیال می‌کند کودک است و هنوز در کرت زندگی می‌کند. وقتی نهال و ارتان با او مواجه می‌شوند می‌بینند کیسه‌ای به گردنش آویخته که تا روی سینه‌اش می‌رسد. عروسش توضیح می‌دهد که در این کیسه یادگاری از کرت است. به‌‌نظر می‌رسد مسئله‌ی او ارتباط عمیق با وطنش است.

هرکدام از این شخصیت‌ها تأثیرهایی متفاوت بر روی افراد از مسئله‌ی کلان جدایی از وطن را نشان می‌دهد که به هر کسی به‌گونه‌ای آسیب زده است.

 مسئله‌ی ترک وطن اجباری در نوولای آن سوی آب به دو شکل بازنمایی شده. یک سمت کرتی‌ها هستند که به‌خاطر مسائل سیاسی به‌اجبار از وطن خود رانده شده‌اند و دیگری دو شخصیت اَرتان و وکیل یونانی که به‌دلیل مشابه ناچار به ترک وطن می‌شوند. وکیل یونانی به‌دلایلی که به‌نظر می‌رسد سیاسی باشد به ترکیه و جزیره‌ی جوندا آمده است. ارتان هم ناچار است به‌‌خاطر محکومیت سیاسی، همسر و فرزندش را در آیدالیک رها کند و از ترکیه بگریزد. به همین‌دلیل است که وکیل یونانی تاثیر بسیار زیادی بر اَرتان می‌گذارد؛ او تبدیل می‌شود به یک رؤیا برای او. ارتان در آخرین صحنه، که سوار بر قایق و احتمالاً برای همیشه از وطن خود می‌رود، وکیل یونانی را کنار خود می‌بیند.

«مردی با لباس سفیدِ سفید در قایق است، با کت‌وشلوار سفید، کت‌وشلواری از جنس کتان، با عینکی فلزی بر چشمانش. پاروزنان به ارتان لبخند می‌زند.»

به‌نظر می‌رسد دلیل احساس نزدیکی ارتان در مواجه‌ی اولیه با وکیل یونانی هم همین سرنوشت یکسان‌شان باشد. با توجه با پایان‌بندی و نقش ارتان و کنش او به‌عنوان آخرین کنش داستان می‌توان نتیجه گرفت که او در این روایت ناکامی‌های نسل دهه‌ی هشتاد ترکیه را نمایندگی می‌کند. درد مشترکی بین او و افرادی که در طول سفر با آن‌ها مواجه شده وجود دارد، درد آسوده نبودن در وطن خویش.

آن سوی آب

-زبان

مسئله‌ی دیگری که شخصیت‌های داستان بعد از مبادله با آن مواجه شده‌اند زبان است که در بخش‌هایی از داستان به این مسئله اشاره شده است.

«آنجلا از سیلی خوردن جلو ما حسابی شرمگین است. دو نفر از سربازها بازوهایش را می‌گیرند تا او را ببرند. می‌گویند: «یک دقیقه. دست‌کم بذارین فوتام رو دربیارم. گروهبان می‌خندد و می‌گوید: «اسمش فوتا نیست. باید ترکی حرف بزنی. فهمیدی؟ و بنری را نشانش می‌دهد که از این سر تا آن سر خیابان را پوشانده است: «ترکی حرف بزن، هموطن!»

«از سال هشتاد به بعد یونانی حرف زدن ممنوع شد. داری تلفنی حرف می‌زنی، یدفعه یکی می‌گه ترکی حرف بزنین، وگرنه قطع می‌کنیم. اصلاً هم به این فکر نمی‌کنن که شدنی هست یا نه.»

این موضوع هم از تاثیرات مهم مبادله‌ی سال ۱۹۲۴ بر روی افراد یونانی است. زبان که باید وسیله‌ا‌ی برای برقراری ارتباط باشد  تبدیل به معضلی شده که برعکس ارتباط را سخت‌تر می‌کند.

-ساخت تصاویر تأثیرگذار

 نویسنده با ساخت تصاویر به‌یاد ماندنی و تأثیرگذار تلاش کرده عمق مشکل و مسئله را به خواننده نشان دهد. از نمونه‌های آن جایی از داستان است که ارتان و نهال به کلیسا می‌روند و با پیرزن و عروسش مواجه می‌شوند.

«زن می‌گوید: با شما مشکلی نداره. چندوقت پیش بدجوری مریض شد. دکتر می‌‌خواست ببینه تب داره یا نه، اما مادرشوهرم نذاشت براش درجه بذاره. همه‌ش می‌ترسید کیسه‌ش رو ازش بگیرن.

 این‌بار اَرتان پرسشش را بر زبان می‌آورد: مگه چی توی اون کیسه هست.”

خاکه، خاک کرت.“»

در بخش دیگری صدیقه‌خانم برای نهال تعریف می‌کند که ساز نامزدش، عرب‌مصطفی، توسط نیروهایی که مسئول آوردن کرتی‌ها به ترکیه بودند شکسته است.

«چه کسی ساز او را شکسته است؟ دستی خشن  دسته‌ی ساز را می‌گیرد و آن را بر سنگی می‌کوبد و بعد پرتش می‌کند توی دریا.»

در بخشی دیگر به کسانی اشاره می‌شود که می‌خواستند چیزی از وطن، هرچند کوچک، برای تسلی خود جدا کنند و با خود ببرند.

«پیرزنی کوبه‌ی در خانه‌اش را کنده و آن را با خودش آورده است. کوبه را محکم به سینه‌اش می‌فشارد. »

از طریق این تصاویر دردناک و تأثیرگذار نویسنده هویت و احساسی را نشان می‌دهد که کرتی‌ها در وطن خود جا گذاشته و تنها توانسته‌اند قسمت کوچکی از آن را با خود بیاوردند. پیرزن خاک وطنش را، عرب‌مصطفی صدای سازش را و پیرزن بعدی خانه‌اش را.

آن سوی آب

-فرم روایی داستان

 فرم‌روایی این داستان ترکیبی است از یک راوی سوم‌شخص و تک‌گویی درونی نهال، اَرتان و در بخش‌های کمی سایر شخصیت‌ها. به‌نظر می‌رسد الزام‌روایی این فرم‌ برای ساختن احساس غالب دلتنگی عظیم حاکم بر داستان و معنای آن باشد. احساسی که ساختن آن بسیار به بازنمایی گذشته و تداعی‌ها و خاطرات شخصی افراد نیاز دارد. اکثر تک‌گویی‌هایی که شخصیت‌ها دارند چیزهایی است که به زبان نمی‌آوردند یا رفتاری مخالف آن دارند. همین‌دلیل موجب می‌شود بخش بزرگی از داستان توسط احساسات شخصی افراد و در تک‌گویی‌هایشان ساخته شود.

درنهایت می‌توان گفت خواندن ادبیات ترکیه برای خواننده‌ی ایرانی، به سبب نزدیکی فرهنگ، می‌تواند تجربه‌ای لذت‌بخش باشد. نوولای آن سوی آب برای خواننده‌ی ایرانی با توجه به زیست سال‌های اخیرش درک‌پذیر است و همچنین می‌تواند با شخصیت‌های داستان که درد وطن و جدایی از آن را دارند از جهاتی همذات‌پنداری کند.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
آیلین هاشم‌نیا
آیلین هاشم‌نیا
هنرجوی رشته‌ی نقاشی علاقه‌مند به ادبیات و داستان‌نویسی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights