این اولین فیلم بلند «گای نتیو» کارگردان اسرائیلی پس از موفقیتهای خیرهکنندهاش در سال ۲۰۱۸ با فیلم کوتاه «پوست» است که او و همسرش را برنده جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه داستانی کرد.-دومین اسرائیلی تاریخ آکادمی که اسکار برده است – یک مرور تاریخی بر زندگی «گلدا مئیر» چهارمین نخستوزیر اسرائیل معروف به «بانوی آهنین» در مقطع جنگ یوم کیپور. جنگی که تمامی معادلات خاورمیانه را تغییر داد و اثراتش همچنان تا امروز پابرجاست.
اکتبر ۱۹۷۳ موساد «گلدا میر» را در جریان گذاشت که مصر و سوریه درصدد تدارک حملهای عظیم به اسرائیل اند. پس از آن گلدا در حال طراحی نقشهای برای مقابله با آنهاست در کنار «موشه دایان» وزیر دفاع. جنگی که تلفات و خسارات فراوانی برای هر دو طرف بر جای گذارد. اما با زیرکی مئیر و مقاومت ارتش و شرح اتفاقاتی که در آن روزها پیشآمده باعث شد که اسرائیل بخشهایی از بلندیهای جولان را که تا امروز هم مورد مناقشه است فتح کند. فیلم یک سال بعد از اتفاقات و در جلسه استنطاق «کمیته آرگانات» که مسئول تحقیق و گزارش درباره یوم کیپور است شروع میشود. از جایی که مئیر که اوضاع سلامتی جالبی هم ندارد برای شهادت در این کمیته حاضر شده است؛ «هلن میرن» یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را در این اثر ارائه کرده است. هنرپیشهای که در مرز هشتادسالگی همچنان تواناییهای بالایی را از خود بروز میدهد. به مدد گریم و طراحی لباس کمنقص و تسلط همهجانبه میرن بر نقش، شاهد تسخیر شخصیت روی پرده توسط او هستیم. سرفههای مداوم، سیگارکشیدنهای پیدرپی و صورت خسته و درعینحال سنگی میرن در مقایسه با عکسهای حقیقی مئیر و مشاهده تصاویر مستند از تاریخ رفته به ما میفهماند که میرن دست به چهکار فوقالعادهای زده است.
اما اثر در کشوقوس بازسازی وقایع جنگ یوم کیپور و کشمکشهای مئیر و کابینهاش برای اداره جنگ و تسلط بر اوضاع باقی میماند و مانند بسیاری از فیلمهای مشابه از سطح ماجرا فراتر نمیرود. فیلم بیشتر به بازسازی واقعهای میماند برای آگاهی نسلهای نو از آنچه رفته است و با اینکه تلاش میکند نگاه بیطرفانهای به واقعه داشته باشد. اما در نهایت بخش ستایشگرانهای نیز دارد که مخاطب را به این سمت سوق میدهد تا قدرت و صلابت ارتش اسرائیل را تحسین کند. همزمانی اکران فیلم در انگلستان یک روز قبل از حمله تروریستی مزدوران حماس در هفت اکتبر و کشتن و اسیر کردن شمار زیادی از شهروندان اسرائیل و شروع جنگی همهجانبه در غزه که هنوز هم در جریان است، اتفاق جالبی است. برگی دیگر از برگهای این تاریخ خون و جنون است که همچنان ادامه دارد. گای نتیو از تصاویر سیاهوسفید و در ترنزیشن به تصاویر رنگی استفاده دلچسبی کرده است و تلاش کرده تا با تونالیته رنگی خاص و پایین آوردن غلظت آن، تصویر دقیقی از بحران و آن روزهای پر تنش ارائه دهد. بازی میرن به گلدا چهره حقیقیتری بخشیده است. زنی که تحت سختترین فشارها خم میشود؛ اما هرگز نمیشکند. نمایش هراسها و کابوسهای مدام او بهخوبی نشانگر وضعیت دشواری است که در آن گرفتار شده است. اما در نهایت آنچه نقطه مرکزی شخصیت اوست. احساس مسئولیت عمیقش در حفظ تمامیت اسرائیل است. نکتهای که در فیلم بسیار برجسته به نظر میرسد و انگاری؛ مانند پیامی است که به طیف مخاطبان فرستاده میشود با این عنوان که ما به هر قیمتی شده از خود دفاع میکنیم و هرگز زمین مبارزه را ترک نخواهیم کرد. در حقیقت اینگونه است که فیلم در نهایت به ابزار تبلیغاتی اسرائیل بدل میشود. هر چند که تلاش میکند که حقایقی را مطرح کند. اما بهشدت یکجانبه است و نشان چندانی از طرف مقابل موجود نیست. در مورد هیچ ریشهای بحث نمیشود و مسیری یکطرفه را میپیماید. «لیو شرایبر» در نقش «هنری کسینجر» مشاور امنیت ملی آمریکا هم با اینکه بازی خوبی ارائه کرده است اما از حد یک تیپ فراتر نمیرود. نهایتن با فضاهای پر تنش آن روزها بیشتر آشنا میشویم و سکانسهایی هم موجود است که تبحر نتیو در کارگردانی را به رخ میکشد. مانند کلوزآپهایش از گلدا در حال سیگارکشیدن یا کابوسها و هراسهایی که مصور شده است. سکانسی که جنازه سربازان اسرائیلی کشته شده در جنگ را میبیند یا تصویر سمبلیک پرندگان مرده در راهروی بیمارستان.یا لحظه ای که برای اولین بار انور سادات رئیس جمهور مصر نام اسرائیل را می آورد و آن را به رسمیت می شناسد.یکی از مهم ترین لحظات تاریخ اسرائیل. اما اینها چندان در نقبزدن به عمق ماجرا مؤثر نیستند و نمیتوانند از سطحی که در آن قرار دارند فراتر روند. مشکل بزرگ ما با چنین فیلمهایی این است که در نهایت اسیر تاریخ مکتوباند. فراتر رفتن از آن جسارت و قدرتی خاص میطلبد که از هر کسی بر نمیآید مثل کاری که «الیور استون» در «جی. اف. کی» انجام داده است.
او واقعه تاریخی را کنار زده و به کالبدشکافی واقعه و حرکت به سمت کشف حقیقت پیش رفته است و اینگونه است که به میزان آگاهی ما افزوده میشود و از آن مهمتر ذهن ما را در شرایطی قرار میدهد که سؤال کنیم. تردید کرده و تأمل کنیم.
دستوپنجه نرم کردن با تاریخ بهخصوص تاریخ سیاسی مناقشهبرانگیز معاصر کار آسانی نیست و طبیعی است که هر کس در روایت خود حساسیتها، ملیت و منافع خود را در نظر میگیرد. اما اینگونه از روح و رسالت حقیقتجوی سینما دور میشود و به بایگانی خاطرههای فراموش شده میپیوندد.