«موسیو اسپید» نام مینی سریال جدیدی است که بر اساس شخصیت کارآگاه خصوصی مشهور سینما یعنی سم اسپید ساخته شده و اخیراً از شبکهایامسی پلاس پخش شده است.
سم اسپید، کارآگاهی خصوصی و شخصیتی خیالی است که دشیل همت ، نویسنده داستانهای نوآر آمریکایی خالق او بوده است. این شخصیت برای نخستین بار با رمان گانگستری و نوآر «شاهین مالت» به خوانندگان معرفی شد. رمانی که بعدها در سال ۱۹۴۱ جان هیوستون آن را به فیلم نوآری درخشان تبدیل کرد که در آن همفری بوگارت در نقش کارآگاه سم اسپید ظاهر شد. اسپید، کارآگاهی خشن و تندخو اما سرسخت، نترس و جذاب است که الهام بخش شخصیتهایی مشابه در داستان های نوآر و کارآگاهی آمریکایی شد از جمله شخصیت کارآگاه فیلیپ مارلو که به وسیله ریموند چندلر با الهام از شخصیت سم اسپید خلق شد و بوگارت او را هم بر پرده سینما بازآفرینی کرد. نگاه دقیق به جزئیات و عزم سرسختانه برای اجرای عدالت از ویژگیهای سم اسپید است. دشیل همت خود درباره این کاراکتر گفته است: « اسپید ریشه ای واقعی ندارد. او مردی رویایی است به این معنا که بیشتر کارآگاهان خصوصی که من با آنها کار میکردم دوست داشتند مثل او باشند و در برخی از لحظات زندگیشان خیال میکردند که به شخصیت او نزدیک شدهاند. زیرا کارآگاه خصوصی شما نمیخواهد به شیوه شرلوک هلمز حلال معماها باشد. او میخواهد فردی سختگیر و زرنگ باشد تا بتواند در هر شرایطی از خود مراقبت کند و بتواند بهترین چیزها را از افرادی که با آنها در تماس است، اعم از مجرم یا بیگناه یا مشتری، کسب کند.»
پس از بازی بوگارت در نقش اسپید در اقتباس سینمایی جان هیوستون از رمان «شاهین مالتِ» دشیل همت، شخصیتی سینمایی شکل گرفت که اگرچه از نظر ظاهر و رفتار در تضاد با شخصیت رمان همت بود اما به سرعت به یکی از محبوبترین کارآگاههای سینمای آمریکا تبدیل شد. همت، سم اسپید را بلوند، خوش اندام و تا حدی بدجنس تصویر کرده بود، در حالی که بوگارت، کارآگاهی ریز نقش و دوست داشتنی با موهای مشکی بود. به هر حال شخصیت جذاب و طعنهزن او تأثیر مهمی بر ژانر نوآر در سینما و خلق کهن الگوی کارآگاه خصوصی داشت.
نخستین بازیگری که در نقش اسپید در سینما ظاهر شد، ریکاردو کورتز بود که در اولین نسخه سینمایی رمان «شاهین مالت» (۱۹۳۱) به کارگردانی «روی دل روث» بازی کرد. این نسخه، به دلیل داشتن محتوای توهین آمیز از سوی اداره سانسور آمریکا توقیف شد و لذا برادران وارنر، نسخه دیگری از روی این رمان ساختند با نام «شیطان با یک بانو ملاقات کرد» (۱۹۳۶) که در گیشه شکست خورد. ویلیام دیترل، کارگردان این فیلم، نه تنها نام فیلم را تغییر داده بود بلکه نام سم اسپید را نیز به تد شین تغییر داد و وارن ویلیام، در نقش او ظاهر شد. بازیگران دیگری نیز نقش سم اسپید را در سینما بازی کردند از جمله جرج سگال که در فیلم «پرنده سیاه» (۱۹۷۵) در نقش سم اسپید جونیور ظاهر شد. پیتر فالک نیز در فیلم «قتل به دست مرگ»، نقش کارآگاهی به نام سم دایاموند را بازی کرد که درواقع هجو شخصیت سم اسپید بود. در سال ۲۰۰۹، جو جورس، نویسنده داستانهای کارآگاهی، رمانی به نام «اسپید و آرچر» نوشت که ماجراهای آن مربوط به قبل از رمان «شاهین مالت» بود و آلفرد ای. نوف، ناشر رمان «شاهین مالت» آن را منتشر کرد.
حالا سم اسپیدی که اسکات فرانک و تام فونتانا در سریال «موسیو اسپید» خلق کردند و بازیگر انگلیسی، کلاید اوون نقشاش را بازی میکند، از نظر ویژگیهای ظاهری به شخصیت رمان دشیل همت نزدیکتر است تا شخصیت بوگارت در نسخه سینمایی هیوستون. هرچند اوون سعی بسیاری میکند تا از الگوهای رفتاری بوگارت تقلید کند اما او مطلقاً فاقد کاریزمای بوگارت است و نگاه نافذ بوگارت و قدرت و سرعت حیرتانگیز او در بیان دیالوگهای بلند را ندارد. ضمن اینکه به رغم تلاش او برای پنهان کردن لهجه انگلیسی اش، در برخی صحنهها، فوراً هویت انگلیسیاش برملا میشود و درنتیجه متقاعدکننده نیست. با این حال اگر کلایو اوون را با بوگارت مقایسه نکنید، شاید بتوانید با او در این سریال همذات پنداری کرده و جذب شخصیت او شوید.
کلایو اوون که علاوه بر بازیگری در این سریال، به عنوان تهیه کننده و سناریست نیز در آن مشارکت داشته درباره نقش خود در این سریال گفته است: « من به شکل دیوانهواری هوادار بوگارتام و یک نسخه ارژینال پوستر فیلم «شاهین مالت» را در خانه ام دارم و وقتی اسکات به من زنگ زد، عکسی از پوستر خودم را برایش فرستادم و گفتم که شما به سراغ خوب کسی آمدهاید.» کلایو اوون، قبل از این سریال قرار بود در نقش فیلیپ مارلو، کارآگاه مخلوق ریموند چندلر بازی کند اما آن فیلم هرگز ساخته نشد. او برای فرو رفتن در قالب بوگارت تمرین زیادی کرد و هر روز به دیالوگهای بوگارت در «شاهین مالت» و «کازابلانکا» گوش داد تا بتواند لحن و ریتم حرف زدن او را که بسیار تند بود تقلید کند.
فرانک و فونتانا، نویسندگان سریال «موسیو اسپید»، موفق شده اند که فیلمنامه جنایی- نوآر پر رمز و راز و پر پیچ و خمی بنویسند که تقریبا در بسیاری از لحظهها غیرقابل پیشبینی و غافلگیرکننده است. داستان مراقبت اسپید از دختر نوجوانی به نام ترزا و انتقال او به مکانی امن با ماجرای هولناک قتل مرموز چند راهبه مسیحی و بازگشت دشمن قدیمی اش به نام فیلیپ به شهر و نیز کودکی الجزایری که در حال فرار است، گره میخورد. همه اینها زمانی پیچیدهتر میشود که داستان، در پس زمینه ماجرای جنگ الجزایر و مقاومت جبهه آزادیبخش ملی الجزایر در برابر ارتش استعمارگر فرانسه اتفاق میافتد. فرانک و فونتانا در سریال «موسیو اسپید»، سم اسپید را به شخصیتی متفاوت با شخصیت او در «شاهین مالت» تبدیل کردهاند. مردی که میخواهد دور از اجتماع خشمگین، روزگار بازنشستگیاش را در دهکده کوچک بوزولز و طبیعت زیبا و آرام جنوب فرانسه بگذراند اما درگیر اتفاقهای پیچیدهای میشود که آرامش او را برهم میزند. این سریال درواقع، به نوعی ساختارشکنی از شخصیت سم اسپید در رمان و فیلم «شاهین مالت» است و نشان میدهد که بیست سال بعد از «شاهین مالت»، چه بر سر کارآگاه این فیلم آمده؟ کارآگاهی که مرتب مشروب میخورد و سیگار دود میکرد حالا پزشک او را از نوشیدن الکل و کشیدن سیگار منع کرده است. او ژولیده و کم نفس است و بعد از اندکی فعالیت، به سرفه میافتد. او دیگر همان قهرمان شکست ناپذیر «شاهین مالت» نیست. نویسندگان فیلمنامه، فرانسه را به عنوان رویدادگاه روایت انتخاب کرده و زمان آن را سالهای اولیه دهه شصت، بعد از پایان جنگ الجزایر درنظر گرفتند. «موسیو اسپید»، سریال جذاب و هیجانانگیزی است. فیلمبرداری در فضاهای روستایی خارج از شهر و طبیعت زیبا و خیرهکننده جنوب فرانسه که یادآور صحنههایی از فیلمهای اریک رومر و روبر انریکو است، در تضاد با ماجراهای خونین و پر از خشونت سریال قرار دارد.