«پسربچه» نوشته تاکهشیکیتانو، کارگردان و نویسنده سرشناس ژاپنی، سه داستان نسبتاً بلند اما مستقل از هم را به زبانی ساده روایت میکند که در اوایل، اواسط و اواخر نوجوانی میگذرند. در داستان اول، دو برادر که یکی کرم کتاب بود و دیگری ورزشکار، بعد از مدتها همدیگر را ملاقات میکنند و با یادآوری خاطره ویژه کلاس ورزش دوران کودکیشان با هم مینوشند و اوقات خوشی را سپری میکنند. با فلاش بک به دوران کودکیشان، گرچه یکی در درس خواندن و یادگیری بهتر است و آن دیگری در ورزش اما هوای همدیگر را دارند و پشت هم را خالی نمیکنند. نه تنها از هم حمایت میکنند بلکه نگران دانش آموزی که در روز ورزش مریض شده هم هستند.
داستان دوم، «آشیانه ستارگان» که قویترین داستان این مجموعه است هم قصه دو برادر را روایت میکند که پس از مرگ پدرشان از توکیو به اوزاکا نقل مکان کردهاند. هر دوی آنها با چالشهای مربوط به تطبیق با مدرسه و همکلاسیهای جدید مواجههاند و نقطه آرامش برای آنها، سرگرمی مورد علاقه پدرشان یعنی نجوم است.
داستان سوم، استحاله پسر دبیرستانی قصه است در مسیر سفرش از توکیو به کیوتو برای مطالعه تاریخ و آشناییاش با دختر غمگینی هم سن و سال خودش.
تاکهشیکیتانو را اغلب در ایران به عنوان کارگردان و بازیگر سینما میشناسند اما او چند داستان و کتاب غیرسینمایی نیز منتشر کرده است. کیتانو، پیش از کارگردانی، کمدین و مجری معروفی در تلویزیون ژاپن بود. او همچنین با اسم مستعار بیت تاکهشی در چند فیلم بازی کرد. از تاکهشیکیتانو تا کنون چند جلد خاطراتش و نیز چند مجموعه داستان و مجموعه مقاله منتشر شده است. «پسربچه»، نخستین اثر ادبی کیتانو است که دیوید جیمز کاراشیما آن را به انگلیسی ترجمه کرده.
این سه داستان به ظاهر مجزا از هماند اما با تمهای برادری، کودکی و بلوغ به هم پیوند خوردهاند. داستانها، بیانگر حسرتها و امیدها و آرزوهای دوران کودکی و نوجوانی است. نگاه انسانی و شاعرانه کیتانو با خلق فضایی ملانکولیک و از زوایه دید چند کودک منتقل میشود. داستانها در زمان حال میگذرند اما با نوستالژی مکان و زمان گره خوردهاند. شخصیتهای هر سه داستان، بچه مدرسهایهایی در سنین مختلفاند که بزرگسالان، نیازهای آنها را درک نمیکنند. بچههایی که میخواهد تواناییها و قابلیتهای خود را به بزرگترها نشان دهند و ثابت کنند که برخلاف تصور آنها، درمانده نیستند و میتوانند به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشند. بچههایی که میخواهند مستقل باشند، مثل دو برادر داستان «قهرمان» یا «آشیانه ستارگان» یا ایچیرو در داستان «اوکامهسان» که از خانه و از دست پدر خشناش فرار میکند و به دنبال آرزوهایش در تماشای معابد و مکانهای تاریخی و باستانی، از توکیو به کیوتو میرود و در آنجا برای نخستین بار، طعم بیپولی، دربهدری و عشق را میچشد و مورد آزار لات و لوتها و اوباش قرار میگیرد.
هر سه داستان در مورد «استقامت» و از زاویه دید پسرانی است که به بلوغ و پختگی میرسند. استقامت، چه برای تحمل تبی غیرمنتظره در روز ورزش، چه از پا نیفتادن و ادامه دادن حتی پس از مرگ پدر و یا مهیب اولین تجربه شکستن قلب در عشق، تم اصلی مجموعه قصههای کیتانو است.
مفهوم «برادری» در فیلمها و قصههای کیتانو، برجسته است. «پسربچه» نیز داستان برادرانی است که وقتی در مدرسه یا خیابان مورد آزار دار و دسته اراذل و اوباش زورگو قرار میگیرند، نمیتوانند تحقیر و ذلت برادرشان را تحمل کنند و آنها را درمانده ببیند. برادران قصه دوم(آشیانه ستارگان) کودکانی فقیرند که پدرشان را از دست داده و با مادرشان زندگی میکنند اما مادر قصد دارد دوباره ازدواج کند و آنها احساس میکنند که دیگر جایی در خانه ندارند و در نتیجه از خانه میگریزند. آنها که به نجوم و ستارهشناسی علاقهمندند، خوشبختی و زیبایی را در آسمان تاریک و در ستارگان و اجرام آسمانی جست و جو میکنند. آنها مانند قهرمانان فیلمهای کیتانو، شخصیتهایی مغرورند و به هنگام سختیها در دل خطرها به هم تکیه میکنند و به زانو در نمیآیند.
قهرمانان کتاب کیتانو، از دل دشواریهایی که از سر میگذرانند بزرگتر میشوند و خردمندتر و البته غمگینتر. این سه داستان، همان آرامش خلسهوار روایتهای ژاپنی را دارند که به لطف موراکامی طعمش را چشیدهایم. و بی هیچ ادعایی، بخشهای مهمی از زندگی پسران و آنچه هستند و آن چه خواهند شد را روایت میکند.
«پسربچه» اثر تاکهشیکیتانو را پرویز جاهد از زبان انگلیسی به فارسی روانی ترجمه کرده و از سوی نشر پارسه در تهران منتشر شده است.