سینمای ایران بیتردید وامدار ارامنه است. نقش ارامنه در وارد کردن تجهیزات سینمایی، راهاندازی سالنهای سینما، ایجاد مدرسه بازیگری و استودیوهای فیلمسازی، انتشار مجلات سینمایی و به طور کلی گسترش صنعت فیلم و فرهنگ سینمایی در سالهای اولیه ورود سینما به ایران و نیز حضور فعال و گسترده آنها در جایگاهها و بخشهای مختلف تولیدی سینما از فیلمبرداری و تدوین گرفته تا کارگردانی و نقد فیلم غیرقابل انکار است.بسیاری از تحولات فنی، صنعتی و زیباییشناسی در تاریخ صد و بیست ساله سینمای ایران، مدیون ارامنه و تواناییها و قابلیتهای فنی، صنعتی و هنری آنهاست. فیلمسازان، تکنیسینها، فیلمبرداران، نویسندگان، مترجمان، منتقدان و بازیگران ارمنی، نقش موثری در شکلگیری و تحول فنی و هنری سینمای ایران داشتهاند. در واقع اوانس اوگانیانس (اوهانیان)، سینماگر ارمنی را باید پایه گذار سینمای ایران دانست. علاوه بر این تاریخ سینمای ایران، نام سینماگران، بازیگران، موسیقیدانها، تکنیسینها و منتقدان ارمنی چون ساموئل خاچیکیان، لرتا، آرمان، آنیک شفرازیان، سلیمان میناسیان، هراند میناسیان، روبیک منصوری، واروژان، لوریس چکناواریان، آربی آوانسیان، واروژ کریم مسیحی، آراپیک باغداساریان و زاون قوکاسیان را همواره به یاد خواهد داشت.
برخلاف جوامع مسلمان مثل ترکیه که رفتار خشونتآمیز و سرکوبگرانهای با ارامنه داشتند تا حدی که به نسلکشی ارامنه در سال ۱۹۱۵ منجر شد، ایرانیان مسلمان همیشه رابطه دوستانه و همزیستی مسالمتآمیزی با اقلیت مسیحی ارمنی داشتند. فن سالاری، فرهنگ دوستی و روحیه مداراگر ارمنیها و پرهیز آنها از ایجاد تنش و نیز انزواجویی و میل به داشتن جایگاه و نقشی فعال و سازنده در جامعه، عامل اصلی حضور پررنگ و مداوم متخصصان و هنرمندان ارمنی در تاریخ سینمای قبل و بعد از انقلاب ایران است.
تهیه کنندهها و فیلمسازان ارمنی
تکنسیسنهای ارمنی در بسیاری از حوزهها و بخشهای فنی و هنری سینمای ایران پیشگام بودهاند. نخستین سالن سینما در ایران یعنی سینما سولی را الک ساکینیان ارمنی در سال ۱۲۹۶ در تبریز راه اندازی کرد. واران هوانسیان، مهندس و معمار ارمنی بود که در دهه بیست سالن سینما دیانا (سینما سپیده امروز) و سینما متروپل (سینما رودکی امروز) را طراحی کرد. ارمنیها همچنین نخستین استودیوهای فیلمسازی در ایران را پایهگذاری کردند. استودیو دیانا فیلم به وسیله ساناسار خاچاطوریان در سال ۱۳۲۹ راه اندازی شد و استودیو البرز فیلم در سال ۱۳۳۰ توسط سه نفر ارمنی به نام های سیمیک کنستانتین، جانی باغداساریان و واهان ترپانچیان بوجود آمد. ژوزف واعظیان، تهیه کننده ارمنی نیز در سال ۱۳۳۶ استودیو آژیرفیلم را تاسیس کرد. در این استودیو بود که ساموئل خاچیکیان برخی از مهمترین فیلمهای جناییاش را ساخت از جمله توفان در شهر ما، یک قدم تا مرگ، دلهره وضربت. سلیمان میناسیان و برادرش هراند (صدابردار) نیز بعد از جدا شدن از استودیو گلستان در دهه پنجاه، استودیو چاپلین فیلم را بوجود آوردند. آنها در این استودیو علاوه بر فیلمهای تبلیغاتی، به تولید فیلمهای مستند و داستانی مثل قره کلیسا(ساخته آربی اوانسیان) و طلوع و فریاد (هر دو به کارگردانی سلیمان میناسیان) پرداختند.
تعداد ارمنیهایی که به عنوان کارگردان در سینمای ایران فعال بودهاند، انگشتشمارند. نخستین فیلمساز ارمنی، اوانس اوگانیانس در واقع نخستین فیلمساز تاریخ سینمای ایران است. اوگانیانس، سینماگری است که با فیلم حاجی آقا آکتور سینما، پدیده مدرن و سنتشکنی به نام سینما را به جامعه سنتی و عقب مانده ایران دهه بیست معرفی کرد. فیلمی که درونمایه آن چالش سنت و مدرنیته بود و به طرز هوشمندانهای، از طریق مواجهه اقشار سنتی با پدیده مدرن، نوظهور و ویرانگری به نام سینما، به تضادهای درونی جامعه ایران پرداخت.
اما ساموئل خاچیکیان، نه تنها مهمترین فیلمساز ارمنیٍ سینمای ایران بلکه از پیشگامان ژانر تریلر جنایی در ایران محسوب می شود. نام خاچیکیان با ژانر جنایی در سینمای ایران گره خورده است. فیلمسازی که بخاطر مایههای جنایی و دلهره آور فیلمهایش به او لقب هیچکاک سینمای ایران داده اند. خاچیکیان؛ به مدت سه دهه به عنوان کارگردان، فیلمنامه نویس، تدوین گر و سازنده آنونس فیلم در سینمای ایران فعالیت کرد. او نخستین آنونس سینمای ایران را در سال ۱۳۳۲برای فیلم دختری از شیراز ساخت. چهار راه حوادث، طوفان در شهر ما، فریاد نیمه شب، یک قدم تا مرگ، دلهره، ضربت و سرسام نام برخی از فیلمهای خاچیکیان در ژانر تریلر جنایی است. او به قواعد دراماتیک و سبکی فیلمهای جنایی و نوآر کلاسیک سینمای آمریکا آشنا بود و آگاهانه برخی عناصر اصلی این ژانر مثل تعلیق، هیجان و دلهره را به شکل ماهرانهای با بضاعت موجود سینمای ایران در آن زمان در فیلمهایش به کار بست.
در دورهای که ستارهها حرف اول را در سینمای ایران می زدند، نام خاچیکیان مطرح بود و تماشاگران زیادی را به سینما میکشاند. فیلمهای خاچیکیان نه تنها مورد توجه تماشاگران عادی سینما بود بلکه منتقدان نیز توجه زیادی به آنها داشتند. اگرچه اغلب منتقدان، فیلمهای او را فاقد هویت و اصالت ایرانی میدانستند. به نظر آنها فیلمهای خاچیکیان، تقلیدی ناشیانه از آثار جنایی و فیلمهای نوآر آمریکایی بود. دکتر هوشنگ کاووسی از منتقدان سرسخت فیلمهای خاچیکیان بود و با تحقیر در مورد فیلمهای جنایی و پلیسی او میگفت: “خاچیکیان فیلم پلیسی نمیسازد بلکه فیلم «با پلیس» میسازد.” به اعتقاد فریدون جیرانی، آدمهای خاچیکیان، نه مسلماناند، نه ارمنی، نه روساند، نه آمریکایی بلکه آدمهایی هستند خاص خود او. اما فیلمهای خاچیکیان، جدا از طرح داستانی و مایههای جنایی آن، تصویرگر زندگی طبقه مرفه و متجدد شهری ایران در دهههای سی و چهل بود که شهوت، وسوسه و حرص و طمع، آنها را به سمت جنایت و تبهکاری میکشاند. شخصیتهای فیلمهای او، آدمهای شیک پوش و تبهکاران بی رحم و سنگدلی بودند که برای تصاحب پول یا زن، دست به هر جنایتی میزدند. خاچیکیان از نخستین فیلمسازان ایرانی بود که درک درستی از کارگردانی، داستان پردازی، شخصیت پردازی، میزانسن، حرکت دوربین و تدوین داشت و به نقش نور در فضا سازی و شخصیت پردازی آگاه بود. در دورانی که سینمای ایران به لحاظ تکنیکی و هنری در سطح بسیار پایینی بود، فیلمهای خاچیکیان یک سرو گردن از فیلمهای رایجی که در آن زمان ساخته می شد بالاتر بود. او سلیقه و ذائقه تماشاگران ایرانی را دریافت و با تقلید از فرم و ساختار روایتی فیلمهای موفق ژانر جنایی، به تولید نمونههای ایرانی این ژانر پرداخت. اگرچه شمایل و ژست بازیگران فیلمهای او، از طرز لباس پوشیدن گرفته تا نحوه حرف زدن و رفتار آنها، کاریکاتوری از فیلمهای نوآر آمریکایی بود. فیلمهای خاچیکیان تنها محدود به ژانر جنایی نمیشود بلکه او در ژانرهای مختلف از جمله ژانر کمدی، حادثه ای و جنگی نیز فیلم ساخت. او از معدود فیلمسازان سینمای فارسی بود که بعد از انقلاب نیز به کار خود ادامه داد. هرچند عصر خاچیکیان و فیلمهای او به سر رسیده بود و او هرگز نتوانست موفقیت گذشته خود را تکرار کند. یوزپلنگ، عقاب ها، چاووش، مردی در آینه و بلوف از جمله فیلمهایی است که خاچیکیان در سال های بعد از انقلاب ساخت.
آرمانیس آقامالیان، یکی دیگر از کارگردانان ارمنی هم نسل ساموئل خاچیکیان است که فعالیت خود را در سینمای ایران با ساختن فیلم در جستجوی داماد در سال ۱۳۳۸ شروع کرد. آقامالیان برخلاف خاچیکیان تحصیل کرده رشته نقاشی و تاتر بود و پس از تحصیلات نیمه تمام خود در برلین به ایران بازگشت و به اجرای نمایش در باشگاه آرارات و سپس فیلمسازی پرداخت. دختر ولگرد، جلاد، دو انسان، سه فراری و یاقوت سه چشم از فیلم های آقامالیان است. آربی اوانسیان، سینماگر دیگر ارمنی است که شهرتش را بیشتر مدیون کارهایی است که به عنوان کارگردان تئاتر در کارگاه نمایش ایران به روی صحنه برده است. آربی با اینکه تنها یک فیلم بلند داستانی در سینمای ایران ساخت، اما از او به عنوان یکی از مهمترین چهرههای موج نوی سینمای ایران یاد میشود. فیلم چشمه، یک اثر برجسته و بیهمتا در سینمای ایران است. تجربهای که متاسفانه به وسیله آربی دیگر تکرار نشد و به عنوان تک فیلم در کارنامه سینمایی او در ایران ( پیش از مهاجرت به فرانسه) باقی مانده است. تاثیر پذیری آربی از سینمای کارل درایر، برسون و برگمن در فیلم چشمه غیرقابل انکار است. با اینکه فیلم، اقتباسی از یک رمان ارمنی است اما آربی، قصهگویی و روایت ادبی را رها کرده و بیشتر توجه خود را معطوف کیفیت بصری فیلم و خلق فضا و میزانسنهایی بدیع و تصاویر کریستالی کرده است. چشمه، از نظر قاببندی و نورپردازی، خیره کننده است. به گفتۀ آربی، چشمه اثری تمثیلی در مورد زمان، خاطره، طبیعت، گناه و مرگ است. صحنه مرگ آرمان در فیلم بسیار باشکوه و تاثیرگذار تصویر شده است. نکته ای که در مورد چشمه باید گفت این است که این فیلم تنها فیلم بلند داستانی مهم ارمنی در سینمای ایران است که به وسیله یک فیلمساز ارمنی ساخته شده و ما جز این فیلم و فیلم مستند قره کلیسا که آربی خودش ساخت و چند فیلم کوتاه و مستند که زاون قوکاسیان و روبرت صافاریان ساخته اند، تقریبا هیچ فیلم دیگری نداریم که یک فیلمساز ارمنی در مورد ارامنه و فرهنگ آنها ساخته باشد. روبرت صافاریان در مقاله خود با عنوان «چرا ارمنیها فیلم ارمنی نساختند»، مفصل به این موضوع پرداخته است.
فیلمساز ارمنی دیگری که باید از او یاد شود، واروژ کریم مسیحی است که با فیلمهای کوتاه درخشاناش و فیلم بلند پرده آخر، جایگاه مهمی در سینمای هنری ایران کسب کرده است. پرده آخر، تریلری جنایی و روانکاوانه است که طرحی داستانی شبیه چراغ گاز جرج کیوکر دارد هرچند کریم مسیحی، تاثیرپذیریاش از این فیلم را انکار کرده و شباهت داستانی آن به چراغ گاز را کاملا اتفاقی دانسته است اما به سختی میتوان این ادعا را باور کرد. ویژگی مهم پرده آخر، استفاده خلاقانه و دراماتیک واروژ از یک گروه نمایشی در ساختار جنایی قصه است که آن را به اثری شاخص در سینمای ایران از نظر تلفیق تئاتر و سینما تبدیل کرده است. واروژ، همه تجربیاتی را که طی سالها دستیاری کارگردانهای برجسته ای چون بیضایی، شیردل، نادری و فرمان آرا کسب کرده بود در پرده آخر به کار گرفت. او به گفته خودش، از دستیاری در فیلمهای بهرام بیضایی و سبک کارگردانی و تدوین او بسیار آموخته و تاثیر پذیری او از بیضایی را در کارهای کوتاه او مثل سلندر و فاخته و نیز در پرده آخر میتوان دید.
یکی از چهرهها و استعدادهای برجسته ارمنی در سینمای ایران، سلیمان میناسیان است. فیلمبرداری چیرهدست و خلاق با ذهنیتی مدرن که تواناییها و قابلیتهای فنی و هنریاش را زیر نظر ابراهیم گلستان در استودیوی فیلمسازی او به کار گرفت و نقش مهمی در تولید و موفقیت فیلمهای مستند و داستانی گلستان مثل گنجینههای گوهر، تپههای مارلیک، خانه سیاه است و خشت و آینه داشته است. متاسفانه میناسیان بعد از انقلاب نتوانست به فعالیتش در سینمای ایران ادامه دهد و مجبور به مهاجرت به لندن شد. سرنوشت او در مهاجرت مثل اغلب هنرمندان مهاجر ایرانی، تلخ و غمانگیز است. میناسیان به جای فیلمبرداری و فیلمسازی، مجبور شد برای گذران زندگی خود و خانوادهاش به کارهای دیگری مثل اداره یک مغازه خشکشویی در لندن بپردازد. او بعدِ از دست دادن فرزند جوانش ادوین، دچار سکته مغزی شد و خانهنشین گردید. میناسیان یکی از استعدادهای تلف شده سینمای ایران است که دانش فنی و خلاقیت هنری او در مهاجرت خشکید و نابود شد.
یکی دیگر از بخشهای هنری فیلم که هنرمندان ارمنی در آن فعالیت داشتند، بخش دوبله و صداگذاری فیلم ها بود. در این بخش باید از چهرههای پیشگامی مثل آلکس آقابابیان (پایه گذار صنعت دوبلاژ فیلم در ایران)، گورگن گریگوریانس و روبیک زادوریان یاد کرد. در میان صدابرداران سینمای ایران، نقش روبیک منصوری، حائز اهمیت است. روبیک فارغ التحصیل هنرستان عالی موسیقی است و کارش را در سینما از سال ۱۳۳۴ با دستیاری در دوبلاژ فیلم آغاز می کند و بعد به صداگذاری در استودیوهای آژیرفیلم، پاس فیلم و استودیو میثاقیه می پردازد. توفان در شهر ما ساخته ساموئل خاچیکیان از جمله کارهای او در زمینه صداگذاری فیلم است.
موسیقی فیلم و آهنگسازان ارمنی
ارامنه ایران در حوزه موسیقی فیلم نیز فعال بودند. لوریس چکناواریان، آندره آرزومانیان و واروژان از آهنگسازان برجسته و صاحب نام این عرصهاند. واروژ هاخباندیان (معروف به واروژان)، علاوه بر آهنگسازی برای موسیقی پاپ ایرانی، به آهنگسازی برای فیلم نیز پرداخت. او آهنگساز پرکاری بود و برای بسیاری از فیلمهای فارسی و نیز چند فیلم موجنویی موسیقی ساخت. واروژ، تحصیل کرده رشته موسیقی بود و شناخت خوبی از موسیقی فیلم داشت که در ساختن موسیقی برای فیلمهایی چون صبح روز چهارم ساخته کامران شیردل، کندو ساخته فریدون گله، حسن کچل ساخته علی حاتمی، قدیر ساخته رضا علامه زاده، شهر قصه ساخته منوچهر انور و نازنین ساخته علیرضا داوودنژاد و نیز موسیقی مجموعه تلویزیونی سلطان صاحبنظرانساخته علی حاتمی به کار گرفت. لوریس چکناواریان نیز آهنگساز موسیقی کلاسیک و ارکسترال است و رهبری چندین ارکستر بزرگ در ایران و ارمنستان را به عهده داشته. او همچنین خالق اپرای رستم و سهراب است. چکناواریان از مهمترین آهنگسازان فیلم در ایران محسوب میشود و در این زمینه کارهای مهمی ارائه کرده است از جمله ساختن موسیقی فیلمهای بی تا ساخته هژیر داریوش و تنگسیر ساخته امیر نادری که از کارهای شاخص او در موسیقی فیلم اند. او برای فیلمهای مستند منوچهر طیاب و فرهاد ورهرام درباره معماری ایران نیز موسیقی ساخته است.
بازیگران ارمنی
بازیگران ارمنی از همان آغاز پیدایش سینما در ایران بطور جدی در آن فعال بوده اند. خیلی از آنها مثل لرتا هایراپتیان تبریزی (معروف به لرتا) از تئاتر و بازی در کارهای نمایشی کارگردانهای برجسته ای مثل عبدالحسین نوشین(همسر لرتا) و شاهین سرکیسیان وارد سینما شدند. برخی دیگر مثل آرماییس هوسپیان (معروف به آرمان)، فعالیت سینمایی خود را با بازی در فیلمهای جنایی ساموئل خاچیکیان (بازگشت و چهار راه حوادث) شروع کردند. خاچیکیان در گفتگو با عباس بهارلو گفته است که آرمان قبل از بازی در فیلم بازگشت او در یک کفاشی در جنب سینما متروپل کار می کرد و فارسی را با لهجه غلیظ ارمنی حرف میزد اما از آنجا که در آن دوره صدابرداری سر صحنه در کار نبود و دوبلورها به جای بازیگران حرف میزدند، لهجه غلیظ آرمان، مشکلی برای او در سینما ایجاد نکرد. آرمان، به عنوان بازیگر ثابت خاچیکیان در نقشهای مختلف در فیلم هایجنایی و ملودرام او مثل فریاد نیمه شب، دلهره، طوفان در شهر ما، عصیان، ضربت و قصه شب یلدا ظاهر شد. اما بازی در نقش قارون در فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران یعنی گنج قارون ساخته سیامک یاسمی، نام او را بر سر زبانها انداخت. بازی در نقش استاد چشمه ساز در فیلم چشمه آربی اوانسیان نیز متفاوتترین نقشی بود که آرمان در سینمای ایران ایفا کرد.
لرتا با اینکه بازیگر و ستاره مطرحی در تئاتر ایران بود و در نمایشهای مهمی مثل چراغ گاز، اوژنی گرانده، ولپن وتاجر ونیزی به کارگردانی همسرش عبدالحسین نوشین بازی کرد اما جز بازی در فیلم اسرار گنج دره جنی ساخته ابراهیم گلستان، حضور و درخشش چندانی در سینما نداشت. ویکتوریا نرسسیان نیز بازیگری ارمنی است که در دهه چهل با فیلم سوداگران مرگ به کارگردانی ناصر ملک مطیعی وارد سینما شد. سرسام، یاقوت سه چشم، سلطان قلب ها و لیلی و مجنون نام برخی فیلمهایی است که نرسسیان در آنها بازی کرد. نرسسیان تا دهه پنجاه در سینمای ایران فعال بود و بعد از بازی در فیلم دو کبوتر که آخرین فیلم او محسوب میشود، در دهه پنجاه از سینما کناره گیری کرد.
مری آپیک، بالرین ارمنی با بازی در نقش مرجان در فیلم داش آکل مسعود کیمیایی وارد سینما شد و فعالیتهای تلویزیونی و تئاتریاش را با پرویز صیاد در مجموعههای تلویزیونی اختاپوس، ماجراهای صمد و کاف شو ادامه داد. مری آپیک فیلمهای زیادی بازی نکرد. اسرار گنج دره جنی، مظفر و بن بست، تنها فیلمهای کارنامه سینمایی او پیش از مهاجرت به آمریکاست. او به خاطر بازی در فیلم بن بست پرویز صیاد، در نقش دختری تنها و جوان که عاشق یک مرد ساواکی میشود، جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم مسکو را به دست آورد. مری آپیک در آمریکا به بازیگری ادامه داد. فرستاده و سرحد ساخته پرویز صیاد از جمله فیلمهایی است که او در آمریکا بازی کرد.
اما لوون هفتوان (خانکلدیان)، سرشناسترین و پرکارترین بازیگر ارمنی تئاتر و سینمای ایران در سالهای پس از انقلاب است. بازیگری با جثهای تنومند که تنها میتوانست در نقشهای خاصی بازی کند. او فعالیت سینمایی اش را با بازی در فیلم کوتاه شهری چون بهشت ساخته صمد جلالی(پروژه دانشجویی ما در مرکز آموزش فیلمسازی باغ فردوس) و در کوچههای عشق ساخته خسرو سینایی آغاز کرد. لوون پس از مهاجرت به کانادا، به کارگردانی و بازی در تئاتر پرداخت و بعد از بازگشت به ایران، با بازی در فیلم لرزاننده چربی محمد شیروانی و فیلم پرویز ساخته مجید برزگر، فعالیت سینمایی خود را به طور جدی از سر گرفت. کوپال، هجوم، دراکولا و کار کثیف ساخته خسرو معصومی، از فیلمهای دیگر لوون هفتوان است. لوون در سال ۱۳۹۶ بر اثر سکته قلبی درگذشت و سینمای ایران از یک بازیگر با استعداد و خلاق محروم شد.
ارامنه و نقد فیلم در ایران
یکی دیگر از زمینههای فعالیت ارامنه در ایران، حوزه نشریات، ادبیات و نقد سینمایی بود. یارویر گالستیان، ناشر ارمنی، یکی از نخستین نشریات سینمایی یعنی مجله ستاره سینما را در ایران منتشر کرد که انتشار آن بیش از سی سال تا مقطع انقلاب اسلامی دوام یافت. نویسندگان، منتقدان و مترجمان ارمنی از جمله روبرت آکهارت(به عنوان نویسنده و سردبیر مجله ستاره سینما)، ژانت لازاریان، زاون قوکاسیان، روبرت صافاریان و وازریک درساهاکیان، با نوشتهها، نقدها و ترجمههای سینمایی خود، نقش مهمی در ارتقای دانش و فرهنگ سینمایی در ایران ایفا کردهاند.
متاسفانه در سالهای اخیر، حضور و فعالیت ارامنه در سینمای ایران برخلاف سالهای آغازین سینما، افول چشمگیری داشته است. سالهاست که هیچ کارگردان ارمنی در سینمای ایران ظهور نکرده. از کارگردانهای قدیمی، ساموئل خاچیکیان روی در نقاب خاک کشیده، آربی اوانسیان دور از ایران در پاریس زندگی میکند و واروژ کریم مسیحی سالهاست که پس از آخرین فیلمش تردید فیلم دیگری نساخته است. قطعا کاهش حضور موثر ارامنه در سینمای ایران دلایل جامعه شناختی زیادی دارد که نیازمند پژوهش و بررسی است اما یقیناً یکی از دلایل مهم آن میتواند کاهش جمعیت جوان ارمنی و مهاجرت گسترده آنها به خارج از ایران باشد.