«همه چیزم را میدهم. همه چیزم را که آن لبخند را دوباره بر چهرهاش ببینم.»
«مساله مرگ و زندگی» نوشته اروین دی یالوم، روانپزشک نامدار اگزیستانسیالیست و همسرش مریلین یالوم، نویسنده فمینیست و مورخ فرهنگی است که به چگونه دستوپنجه نرم کردن افراد با مرگ و میراییشان میپردازد. کتاب، روایت عمیق و دردآوری است از روزهای پایانی زندگی مریلین یالوم که به سرطان مبتلا شده و به رویارویی این زوج فرهیخته و جذاب با این سرنوشت تراژیک میپردازد.مریلین یالوم در سن هشتاد و هفت سالگی به بیماری لاعلاج مولتیپل میلوما مبتلا میشود و چندماه بیشتر زمان ندارد. او به همسرش اروین یالوم پیشنهاد میکند تجربه روزهای آخر عمرشان را به شکل یک کتاب منتشر کنند تا شاید برای کسانی که تجربه مشابهی را از سر میگذرانند کمک کننده باشد. هر فصل از کتاب را یکی از آنها مینویسد. در فصلهای پایانی، مریلین دیگر حضور ندارد و اروین به تنهایی به نوشتن ادامه میدهد. با این که اروین سالها به افراد دیگر کمک کرده تا رنج از دست دادن عزیزانشان را تاب بیاورند اما رنج از دست دادنِ مریلین که از ۱۵ سالگی عاشقش بوده، فراتر از انتظارش است. او تجربه روزهای پس از مرگ مریلین و مسائل روانی که با این سوگ با آنها مواجه شده است را روایت میکند.یالوم در «مساله مرگ و زندگی» با نگاهی غیر دینی به پرسشهای وجودی پیرامون مرگ میپردازد و مسائلی مانند ترس از مرگ، معنای زندگی در مواجهه با فناپذیری و شیوههای متفاوتی که افراد در مواجهه با فناپذیری خود از آنها بهره میبرند را واکاوی میکند.پیشینه دلواپسی مرگ به نویسندگان یونانی و رومی همچون سِنکا، اپیکور و مارکوس اورلیوس میرسد. هر یک از اینها کوشیدهاند به جهانی معنا بدهند که هستی هر فرد در آن همچون جرقه ریزی از میان نور و تاریکی و دو تاریکی بینهایت یکی پیش از زندگی و دیگری پس از آن دیده میشود. این فیلسوفان با توصیه به بهترین شیوههای زندگی اجتماعی و عقلانی میخواهند ما از مرگ نهراسیم بلکه ناگزیریاش را درآرایش عظیم چیزها بپذیریم. یالوم در فصل هفتم کتاب بر ارتباط میان اضطراب مرگ و مفهوم زندگی نازیسته دست میگذارد و میگوید: «به خواندن کتاب ادامه می دهم و عبارتی توجهم را جلب میکند. مصاحبه با یک بیمار سوگوار را توصیف میکند که دوست عزیزی را از دست داده بود و به اضطراب مرگ ناتوانکنندهای دچار شده بود. از او پرسیدم از چه چیز مرگ بیش از همه میترسی؟ پاسخ داد از فکر درباره همه کارهایی که تا حالا نکردهام. این محور کار روان درمانی من بوده است. سالها متقاعد شده بودم که همبستگی مثبتی میان اضطراب مرگ و حس زندگی نازیسته وجود دارد. به عبارت دیگر هر چه بیشتر زندگیات را نزیسته باشی، اضطراب مرگ بیشتری خواهی داشت. کمتر چیزی به اندازه مرگ یکی از افراد مهم زندگی، ما را با مرگ رو به رو میکند.»در فصل پایانی کتاب یالوم برای تاکید بر مفهوم زندگی زیسته و نازیسته خطاب به مریلین مینویسد: «مریلین آن گفتهات که مدام تکرارش میکردی به روشنی در خاطرم هست. مرگ یک زنِ ۸۷ ساله که هیچ افسوسی در زندگی نداشته یک تراژدی نیست. این مفهوم که بیشتر زندگیات را زندگی کنی، مرگت کمتر مصیبتبار خواهد بود، در مورد من کاملاً صدق میکند. یادت هست که زوربای عاشقِ زندگی تاکید داشت که برای مرگ چیزی جز یک قلعه سوخته باقی نگذارید.»ایروین دی. یالوم از تجربه ژرف خود به عنوان یک درمانگر خبره استفاده میکند و حکایات شخصی و مطالعات موردیاش را در هم میآمیزد و در فصلهای پایانی کتاب، نقبی به «درمان شوپنهاور» هم میزند تا شاید بتواند ذهن ناآرام و قلب سوگوارش را آرام کند. این کتاب همچنین چشماندازهای فرهنگی متفاوت در مورد مرگ و چگونگی برخورد جوامع مختلف در طول تاریخ با مفهوم مرگ را مورد بحث قرار میدهد. تخصص مریلین یالوم به عنوان یک مورخ فرهنگی و نویسنده فمینیست، مکمل بینشهای روانپزشکی اروین دی. یالوم است.
مریلین در فصلهای نخستین کتاب مینویسد: «دیروز صبح با تصویر یک شبدر چهار پر در سرم از خواب بیدار شدم. بیدرنگ دریافتم با موضوع سخنرانی امروزم مرتبط است. رویاها و پندارههای بیداری اغلب برای من به معنای دیدن ژرفای وجودماند. این یکی تا حدودی گیجکننده بود زیرا نقشهام این بود که درباره سه چیز حرف بزنم که برای من نماینده سه پر از آن چهار پر بود ولی نمیدانستم پر چهارم قرار است مظهر چه چیزی باشد. برای من خانواده و دوستان نزدیک مهماند و از این جهت مثل بیشتر آدمهای دیگر دنیا هستم. برای من کارم هم مهم است دیگر نه به عنوان استاد دانشگاه بلکه به عنوان نویسندهای که در درون و بیرون حلقه دانشگاهیان مخاطب یافته است. سه، برای من طبیعت مهم است زیرا شکل دیگری از زیبایی و حقیقت است و در تمام عمرم طبیعت برایم سرچشمه خوشی، آرامش و الهام بوده است و اکنون یادم آمد پر چهارم مظهر چیست. باید با انگیزه اخلاقی مرتبط باشد که در جستجوی معنا و ارتباط انسانی و نیز در رابطه ما با طبیعت وجود دارد. همه آن چه با هم جمع میشود و نا معنویت به خود میگیرد. یک دستور برای همه وجود ندارد. هر کس باید آنچه برایش مهم است خودش بیابد ولی در طول راه سرنخها و نشانههایی هم هست.»
یالوم از تأثیر عمیقی که آگاهی از مرگ میتواند بر زندگی فرد داشته باشد سخن میگوید، تاثیری که آنها را وادار میکند اولویتهای خود را دوباره ارزیابی کنند، به دنبال معنا باشند و لحظه حال را گرامی بدارند. او درباره شیوههایی که همهمان با توسل به آنها با اضطراب مرگ سازش میکنیم توضیح میدهد از جمله انکار، والایش(تصعید)، دروننگری و باورهای عرفانی که یالوم از اساس با آن زاویه دارد. این کتاب با ترکیب بینشهایی از فلسفه، روانشناسی و تجربه شخصی، کاوش منحصر به فردی از مفهوم مرگ و زندگی است. کتابی است تأملبرانگیز و روی چالشی دست میگذارد که همه ما در طول زندگی با آن رو به رو هستیم.
یالوم با تایید و تاکید بر اجتنابناپذیری مرگ و ترس از آن، خواننده را تشویق میکند که واقعیتر و معنادارتر زندگی کند و لحظه مقدس حال را گرامی دارد چرا که این ترس و انکار مرگ بر زندگیمان و انتخابها و اولویتهایمان در زندگی تاثیر ژرفی میگذارد.
در جهانی پر از عدم قطعیت، مفهوم اضطراب وجودی در آثار یالوم قابل توجه است اما مرکز کاوش یالوم در مورد مرگ، کاوش در معنای زندگی و حضور در لحظه اینجا و اکنون است آن چه پرلز روانشناس مکتب گشتالت درمانی روی آن تاکید داشت یعنی تنها لحظه حقیقی همین لحظه اکنون است و نه گذشته و نه آینده.
در بخشی از کتاب، یالوم از عشقش به رواندرمانگری و شغلی که همه عمر به آن مشغول بود میگوید: «به دلایل زیادی از کنارگذاشتن روانپزشکی متنفرم. بیشتر به این خاطر که از کمککردن به دیگران بسیار لذت میبرم و تا این لحظه از زندگی آن را بهخوبی یادگرفتهام. دلیل دیگری که از گفتنش کمی خجالت میکشم، این است که دلم برای گوشدادن به آن همه داستان تنگ میشود. من اشتیاقی سیریناپذیر برای شنیدن داستان دارم، به خصوص آنهایی که بتوانم در تدریس و نوشتن به کار ببرم. از دوران کودکی عاشق داستانها بودم و به جز سالهایی که به دانشکده پزشکی میرفتم، همیشه بی برو برگرد قبل از خواب کتاب میخواندم. با اینکه نویسندههای صاحب سبکی چون جویس، نابوکوف و بنویل مرا مبهوت خود میکنند، داستانسرایانی مثل دیکنز، ترولوپ، هاردی، چخوف، موراکامی، داستایفسکی، آستر و مکیوان را از ته دل تحسین میکنم.»
یالوم همچنین در «مساله مرگ و زندگی» بر اهمیت ارتباطات بین فردی، تقویت همدلی و ایجاد گفتگوی واقعی تاکید میکند و خوانندگان را برمیانگیزد تا با تأمل در خویشتن، با اضطراب مرگ رو به رو شوند، آن را بپذیرند و در نهایت زندگی را به تمام و کمال با همه تلخیهایش به آغوش کشند.«مساله مرگ و زندگی» اثر اروین دی یالوم و مریلین یالوم با ترجمه رضا اسکندری آذر از سوی نشر گوتنبرگ در تهران منتشر شده است.