ورود یک «دیگری» برای به‌سامان کردن اوضاع فعلی؛ نگاهی به رمان شاهدان عروس

نشر چشمه در پاییز ۱۴۰۲ رمانی را از ادبیات فرانسه با فارسیِ حسین سلیمانی‌نژاد منتشر کرد. این رمان در سال ۲۰۱۰ با عنوان اصلی Les témoins de la mariée به فرانسه منتشر شده و در فارسی به «شاهدان عروس» ترجمه شده است.

نویسنده‌ی رمان، دیدیه ون‌کولارت، کارنامه‌ی پُرباری دارد. به‌گفته‌ی مترجم در مقدمه‌ی کتاب، تا کنون بیش از ۴۰ رمان، داستان‌کوتاه، نقد و مقاله‌های ادبی، نمایش‌نامه و فیلم‌نامه و همچنین کارگردانی فیلم و تئاتر و کسب بیش از بیست جایزه‌ی گوناگون در این کارنامه به چشم می‌خورد.

به‌جز شاهدانِ عروس، از دیدیه ون‌کولارت در زبان فارسی آثار دیگری با عناوین کشش‌ها، پدر حضانتی ستاره‌شناس و خانه‌ی نور، منتشر شده بود. در این یادداشت، به جدیدترین اثرِ ترجمه‌شده‌ی او به فارسی، یعنی «شاهدان عروس» خواهیم پرداخت. توجه داشته باشید که ادامه‌ی این یادداشت ممکن است قسمت‌هایی از رمان را لو بدهد.

می‌توان گفت که رمان شاهدان عروس  درباره‌ی ورود یک “دیگری” به یک جمع چهارنفره‌ است؛ سه مَرد و یک زن که راوی‎های چهارگانه‌ی این رمان نیز هستند. قبل از پرداختن به این راوی‌ها و در کل نحوه‌ی روایتگری رمان، بهتر است به این “دیگری” و پیرنگ کلی داستان بپردازیم.

این “دیگری” دختری جوان و چینی به نام «یون» است که شخصیت‌های اصلی رمان شاهدان مرگ، قبل از ورود او به فرانسه، از طریق گفته‌های دوست‌شان، مارک، با او آشنا می‌شوند. این دختر، درواقع عروسِ همین مرد بسیار ثروتمند یعنی مارک است. مارک درواقع هسته‌ی رابطه‌ی این چهار نفر است و آن‌ها را کنار هم‌دیگر نگه داشته است. برای یکی هتلی تأسیس کرده و برای دیگری یک گالری نقاشی. برای یکی خانه‌ای خریده و بیشتر خرج مؤسسه‌ی خیریه‌اش را می‌دهد و برای آن‌یکی، محلی برای سکونت و همچنین چندین ماشین کلاسیک و اسپورت گران‌قیمت تهیه کرده. می‌توان گفت که مارک برای این چهار نفر، علاوه‌بر دوست، مجازاً نوعی پدر هم هست. پدری که همه‌چیز را در اختیار آن‌ها قرار داده ولی نتوانسته پتانسیل‌های درونی آن‌ها را برای رشد و بالندگی آماده کند. این چهار نفر، که جلوتر با آن‌ها آشنا خواهیم شد، به‌جای آن‌که در مسیر رشد قرار بگیرند، انگل‌وار به شخصیت مارک چسبیده‌اند. آرزوی درونی مارک آزاد شدن انرژی درونی این چهار دوستش است برای قرارگیری در مسیری درست. منتها مرگ به این پدر فرصت نداد تا کارش را به اتمام برساند.

رمان شاهدان عروس، با خبرِ عاشق شدنِ مارک و قصدش برای ازدواج شروع می‌شود. این خبر دوستان او را بسیار متعجب می‌کند. بازخوانی  ابتدای فصل اول، جایی که هرمن بانیول این خبر را می‌شنود، می‌تواند در درکی که دوستانِ مارک از شخصیت او دارند و بازخورد آن‌ها نسبت به این خبر مناسب باشد: «دید کسی حرفش را باور نمی‌کند. عاشقی، آن هم چه کسی؟ دون ژوانِ افسارگسیخته‌ای که آلبوم کارهایش یک تابلوِ شکار بود؟ او یکی از گران‌قیمت‌ترین عکاس‌های دنیا بود و به‌خاطر وجدان کاری، میل به ماندگاری و توجه به فتوحات بعدی، هرگز بیش از یک هفته با مدل‌های خود معاشرت نمی‌کرد؟ سرِ هشت روز آن‌ها را دست من می‌سپرد تا دک‌شان کنم. وظیفه‌ی من این بود که، با دلیل و مدرک، از او یک آدمِ فاسدِ لاابالی بسازم که فقط به این فکر می‌کند تا با نابود کردن زن‌های دیگر، مادرش را بکشد.»

شاهدان عروس

مخاطب در انتهای داستان متوجه می‌شود که ماجرای عشق و عاشقی مارک و وارد کردن این غریبه‌ی چینی که وانمود می‌کند عاشقش شده، آخرین بازی اوست و نوعی هدیه‌ی قبل از مرگ به دوستانش؛ چنانچه قبل از مراسم ازدواج خبر تصادف شدید مارک در تمام فرانسه خبرساز می‌شود و دوستانش را در شوک فرو می‌برد.
همانطور که پیش‌تر اشاره شد، شخصیت مارک در رمان نقش نوعی پدر برای چهار دوستش بازی می‌کند. با مرگ او، هر یک از فرزندان مجازی‌اش، سعی دارند نامزد چینی او را، که ابتدا نسبت به او بدبین بوده‌اند، به سمت خود مجذوب کنند. از همه‌ی این دوستان بیشتر، شخصیت ژان‌کلود است که عاشق و واله شخصیت یون، یعنی نامزد مارک می‌شود. شاید نوعی تحلیل روانکاوانه نیز بتوان از اعمال آن‌ها و کنش‌های‌شان در طول داستان نیز به‌دست داد.

بالاتر گفتیم که ورود شخصیت “یون” یا همان دختر جوان چینی به‌عنوان یک «دیگری» و همزمان تصادف شدید و مرگ‌آسای مارک با ماشینش، تعادل زندگی شخصیت‌های رمان را به‌هم می‌ریزد. منتها این برهم‌خوردن تعادل با ورود دیگری را می‌توان در این رمان به فال نیک گرفت. برای درک این موضوع، می‌توان به داستان کوتاه «زیباترین غریق جهان» نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز نیز اشاره کرد. آن‌جا نیز جسد زیبای یک مرد، نقش «دیگری» را در داستان بازی می‌کند و زندگی مردمان آن‌جا ابتدا بر هم می‌زند و در نهایت آن را به‌‎سامان می‌کند. این غالباً خلاف آن‌چیزی است که از ورود «دیگری» انتظار می‌رود. «دیگری» معمولاً با چیزهایی مثل “مزاحم، برهم‌زننده‌ی تعادل، اضافی” و چیزهایی از این قبیل تداعی می‌شود؛ چنانچه شخصیت یون نیز در ابتدای پیرنگ رمان از طرف دوستانِ مارک همچو چیزهایی را تداعی می‌کند.

اما شخصیت یون در رمان شاهدان عروس، زندگی تمام شخصیت‌های رمان را متعالی می‌کند. جالب‌ترین تحول در شخصیت «لوکا» رخ می‌دهد. لوکا عاشق یون نمی‌شود و اتفاقاً از بین چهار دوست دیگر، بیش از همه نسبت به یون بدبین است. اما در انتها شخصیت یون، لوکا را مجبور می‌کند که کتابی که در ذهن دارد را بنویسد و این درواقع آخرین خواسته‌ی مارک از شخصیت لوکا است. در آخرین فصل، از زبان لوکا می‌خوانیم که: «با نگاه کردن به یون، حس می‌کردم که رمانم دارد سروشکل می‌گیرد. یک داستان چهارصدایی برای رساندنِ صدای خود.»

چنانچه خواننده‌ی رمان شاهدان عروس می‌داند که این رمان نیز، یک رمان چهارصدایی است و هر فصل آن را یکی از شخصیت‌های رمان روایت می‌کند. بنابراین ممکن است در این رمان با یک گونه از متافیکشن طرف باشیم و درواقع در حال خواندن رمانی باشیم که شخصیتِ لوکا نوشته است. در نهایت بهتر است به نحوه‌ی روایت رمان شاهدان عروس نیز نگاهی کنیم.

ژرار ژنت، منتقد ساختارگرای فرانسوی، در نظریه‌ی روایت‌شناسی خود، بین سه‌گونه از کانونی‌سازی درونی تفاوت می‌گذارد. در بین دسته‌بندی ژنت از انواع کانونی‌سازی درونی، می‌توان گفت که رمان شاهدان عروس از طریق کانونی‌سازی درونی چندگانه روایت می‌شود. این نوع از کانونی‌سازی به این معنی است که یک یا چند اتفاق مشخص، توسط چند راویِ درون‌داستانی بازگو شود و این روایت‌ها با هم تفاوت‌هایی داشته باشند. از طریق این تفاوت‌ها، و نگاه متفاوت آن‌ها به وقایع داستان، می‌توان شخصیت‌های داستان را هرچه بیشتر شناخت. از این طریق، نوعی پلی‌فونی در روایت ساخته می‌شود. البته باید توجه داشت که اتفاقات درون روایت هر فصل، دقیقاً با یکدیگر همپوشانی ندارند. یک‌ اتفاقاتی مشترک است و سایر اتفاقات ادامه‌ی روایت قبلی هستند. مثلاً روایت فصل سوم، یعنی روایت شخصیت ژان‌کلود، از جایی شروع می‌شود که او از سایر دوستان جدا می‌شود و دخترش را پیش پزشک می‌برد و یک تک‌گویی درونی اجرا می‌کند. از این طریق هم سیر داستان جلو می‌رود و هم نگاه ژان‌کلود به گذشته و اتفاقات حال بازنمایی می‌شوند. درواقع باید توجه داشت که راوی هر فصل از این رمانِ چهارفصله، چه چیزهایی را در کانون تمرکز خودش قرار می‌دهد. مهم‌ترین چیزهایی که هر شخصیت کانونی‌سازی می‌کند عبارتند از:

 

شاهدان عروس

  • نگاهِ راوی به خودش و پیشینه‌اش.
  • تأثیرِ ورود دختر چینی («دیگری») بر زندگی خودش.
  • نگاهِ راوی به سه دوست دیگر.
  • نگاه راوی به مرگ مارک و اتفاقات ناشی از آن.
  • پیشبینی راوی از آینده.

آخرین نکته‌ای که می‌توان درباره‌ی رمان شاهدان عروس گفت، طنز خاص و تلخ دیدیه ون‌کولارت در رمان است. در داستان شاهد یک تراژدی عظیم، یک مرگ دلخراش، هستیم ولی با این‌حال رفتار و سخنان راوی‌های داستان گاه بسیار خنده‌دار می‌شود؛ مخصوصاً وقتی آن‌ها همه‌چیز خود را با مرگ پدر مجازی‌شان، مارک، ازدست‌رفته می‌بینند. تصور کنید شخصیتی را که بهترین دوستش را از دست داده، ولی چون از خودش هیچ چیزی ندارد، به بانک می‌رود تا از حساب دوست فقیدش هرچه می‌تواند پول نقد دریافت کند. چون برادرِ دوست فقیدش، که دل خوشی نه از برادرش و نه از دوستانش ندارد، قرار است بیاید و به همه‌ی این زندگی انگل‌وار پایان ببخشد.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمدرضا صالحی
محمدرضا صالحی
دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی. علاقه‌مند به روایت‌شناسی، نقد ادبی و داستان‌نویسی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights