پروانه معصومی یک فیگور زنانه متفاوت در سینمای پیش از انقلاب ایران بود که از شمایل کلیشهای زن فیلمفارسی آشنازدایی میکرد. برخلاف بسیاری از بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب ایران که عاشق بازیگری بودند و برای بازی در فیلم و کسب شهرت به هر خفت و ابتذالی در سینمای فارسی تن میدادند و تابع الگوهای تحمیلی این سینما بودند، او نه تنها عاشق بازیگری نبود بلکه در برابر بازیگر شدن مقاومت هم می کرد. در مصاحبه ای گفته بود: «نه گول پولهایی را که به من پیشنهاد میشد، خوردم و نه درگیر شهرت شدم.»
پروانه معصومی در دورانی وارد کار سینما شد که بیشتر محصولات سینمای ایران را فیلمهای فارسی تشکیل میداد. فیلمهایی که از زنان تنها به عنوان ابزاری برای نمایش سکس، جذابیت جنسی زنانه و اغواگری استفاده می کرد. اما او با انتخابهای هوشمندانهاش، هرگز وارد فضای فیلمفارسی نشد و جز در چند فیلم موج نویی و حیثیتآور آن هم در نقش زنانی کاملاً متفاوت با نقش زنان فتانه و کلیشهای سینمای فارسی، نقش دیگری بازی نکرد. در این باره گفته است: «آن زمان آن چیزها را میخواست، کمااینکه الان مردم آن را نمیتوانند بپذیرند. من شنیده بودم فیلمهایی که کار نمیکرده رقص و آواز وسطش میگذاشتند و فیلم فروش میکرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.»
نام اصلی اش، سکینه کبودرآهنگی زاده بود اما نام هنری معصومی را که نام همسرش مسعود معصومی، عکاس تبلیغاتی و استاد دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بود برای بازی در سینما انتخاب کرد. مسعود معصومی، عکاس آگهی های تبلیغاتیِ کالاهای تجاری بود و از همسرش نیز به عنوان مدل عکس های تبلیغاتی اش استفاده می کرد. خانم معصومی در این باره گفته است: «شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی، بازی در نقش عاطفه در فیلم «رگبار» به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدهام و دورهای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمیکرد که قصه چه باشد، چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمیدیدم.»
معصومی، کار بازیگری را در سال ۱۳۵۰ بعد از پایان تحصیلاتش در آلمان و بازگشت به ایران با بازی در نقش کوتاهی در فیلم «بیتا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد: «اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستیشان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در فیلم بیتا از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمیکشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد قبول کردم…»
اما این بازی در فیلم «رگبار» بیضایی در نقش دختر جوان و زیبایی به نام عاطفه بود که برای او شهرت زیادی به ارمغان آورد. او در این فیلم نقش زنی را بازی می کرد که با همه شمایلهای زنانه فیلمفارسی متفاوت بود و از آن آشنازدایی میکرد. درباره این فیلم گفته است: «خود من فیلم «رگبار» را فوقالعاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنیزاده در نقش مقابلم بود.»
بعد از آن در فیلم کوتاه «سفر» بیضایی ظاهر شد. گویندگی در فیلم «شهر قصه» ساخته منوچهر انور تجربه دیگر بازیگری او در سال های پیش از انقلاب بود. پس از آن بازی در فیلم «غریبه و مه» در نقش دشوار زنی روستایی به نام رعنا، تجربه دیگر همکاری پروانه معصومی با بیضایی در فضایی کاملا متفاوت با فضای فیلمفارسی بود: «بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمیکردم. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی میکنم، چون به هیچ وجه دلم نمیخواست در کار سینما باشم، اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو میرفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد؛ بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم میتواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.»
پروانه معصومی علاوه بر بازی در تلویزیون و سینما، یک تجربه تئاتری نیز داشت و آن بازی در نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر علی رفیعی بود که در سال ۱۳۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. با بازی در فیلم های «رگبار» و «غریبه و مه»، و بعد «کلاغ» بیضایی، موقعیت معصومی در سینمای ایران تثبیت شد. او بازیگر زن متفاوتی بود که هر نقشی را نمی پذیرفت. سابقه سینمایی موجه و قابل دفاع معصومی در سالهای قبل از انقلاب باعث شد که او بتواند به عنوان یک زن بازیگر، در فضای مذهبی و اخلاق گرای سینمای بعد از انقلاب نیز به فعالیت خود ادامه دهد. آن هم در دورانی که بیشتر بازیگران زن قبل از انقلاب به خاطر حضور در فیلم های فارسی، ممنوع الکار شده بودند و حضور زن در سینما، به خاطر حساسیتی که نسبت به آن وجود داشت، جز در نقش هایی فرعی و نه چندان مهم ممکن نبود.
پروانه معصومی بعد از انقلاب اسلامی برخلاف دوران قبل، تبدیل به بازیگر پرکاری شد و در بیش از ۳۰ فیلم سینمایی و بیش از ۲۰ مجموعه تلویزیونی بازی کرد اگرچه دوران اوج پرکاری او بیشتر در دهه های شصت و هفتاد بود. او در نقش های متفاوت در فیلم های کارگردان های مطرح و سرشناسی چون ناصر تقوایی، کیومرث پوراحمد، خسرو معصومی، محسن مخملباف، رخشان بنی اعتماد، جلال مقدم، بیژن میرباقری و رسول صدر عاملی ظاهر شد. به گفته خودش دوست نداشت در فیلمها، نقش زنان خانه دار و پای سماور را بازی کند و فقط برای این و آن چایی بریزد و جلویشان بگذارد هرچند که متاسفانه در برخی از فیلم ها، چنین نقش هایی را هم بازی کرد. در شرایط و دورانی که هنوز رقابتی جدی بین بازیگران زن در سینمای بعد از انقلاب ایران وجود نداشت، پروانه معصومی به خاطر بازی اش در فیلم های ملودرام «گل های داوودی» و «بعد جهیزیهای برای رباب» و «شکوه زندگی» دو بار برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شد. با اینکه فرم چهره اش بیشتر مناسب نقش زنان شهری و مدرن بود اما در خیلی از فیلم های روستایی از جمله «ناخدا خورشید» ساخته ناصر تقوایی، جهیزیه برای رباب ساخته سیامک شایقی و طوبی ساخته خسرو ملکان، نقش زنان روستایی جنوبی را بازی کرد. بازی در فیلم «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی در نقش زنی جنوبی، از نقاط درخشان کارنامه بازیگری او در سینمای بعد از انقلاب بود. نقشی که برای آن پولی هم دریافت نکرد. او قرار بود در فیلم «رومی و زنگی» تقوایی هم بازی کند که متاسفانه این فیلم هرگز ساخته نشد.
پروانه معصومی، علاوه بر سینما در سریالهای تلویزیونی نیز بازی می کرد. سریال «کوچک جنگلی» ساخته بهروز افخمی نخستین کار تلویزیونی او بود. به دنبال آن در سریال «امام علی» در نقش همسر مالک اشتر ظاهر شد و بعد در سریال «یوسف پیامبر» ساخته فرج الله سلحشور در نقش بانو تیه(همسر آمنهوتپ سوم) بازی کرد. پروانه معصومی، یک فیلم مستند هم ساخته است با نام «عاشقی» که درباره افکار و جهان بینی مردی به نام عاشقی است که کارش نگهبانی در عبادتگاه تاریخی تختسلیمان است. آخرین کار او در سینما بازی در ملودرام عاشقانه «جانان» ساخته کامران قدکچیان بود.
درگذشت پروانه معصومی با واکنش های متفاوت و متضادی در جامعه ایران و فضای مجازی مواجه شد. مواضع دینی و سیاسی معصومی که با صراحت و بی پروایی آنها را بیان می کرد و در برخی زمینه ها همسو با مواضع رسمی حاکمیت بود، مخالفان جمهوری اسلامی را خوش نیامد و کار به جایی رسید که این افراد با برچسب «بازیگر حکومتی» و «خودفروخته» به نفی مطلق او و همه دستاوردهای یک عمر بازیگری او در سینما پرداختند. پروانه معصومی، فعال سیاسی نبود بلکه یکی از بازیگران زن شاخص و ارزشمند سینمای ایران بود. اینکه اعتقادات مذهبی و دیدگاههای سیاسی او چه بود، نباید در قضاوت ما درباره کارهای هنری اش و جایگاهش به عنوان یک بازیگر زن مهم در سینمای ایران تاثیر بگذارد. اما برای آنها که فقط دنبال اهداف سیاسی اند، هنرمند و بازیگر خوب در نظر آنها کسی است که مطابق میل و سلیقه آنها رفتار کند و اگر مواضع سیاسی آنها را تایید و تبلیغ نکرد، دیگر هنرش ارزشی ندارد و شایسته لعن و نفرین است. این نگاه ضد ملی و ایدئولوژیکِ سراسر نفی یا تایید و خودی و غیرخودی کردن هم در میان مسئولان حکومتی و هم در میان مخالفان حکومت وجود دارد. بر مبنای چنین نگاهی است که رئیس جمهور ایران، درگذشت بازیگر زن توانایی مثل بیتا فرهی را نادیده میگیرد اما به خاطر مواضع سیاسی و جانبدارانه پروانه معصومی او را ستایش کرده و برای درگذشت او پیام تسلیت می فرستد. همینطور مخالفان حکومت حتی در میان سلبریتیها و همکاران سینمایی پروانه معصومی، به خاطر عدم همراهی او با جنبش «زن، زندگی، آزادی» او را طرد کرده و برخی حتی از مرگ او ابراز شادمانی میکنند. اما واقعیت این است که سینمای ایران، نمیتواند پروانه معصومی را به خاطر نقشهای زیبا و ماندگاری که ایفا کرد نادیده بگیرد و کارنامه هنری ارزشمند او را انکار کند. پروانه معصومی، بازیگری بود که ناخواسته وارد سینما و کار بازیگری شد اما بعد آن را به صورت جدی و هدفمند ادامه داد و به عنوان بازیگر زنی که به اصولی اخلاقی و اعتقادات خود در سینما پشت پا نزد، توانست به جایگاه درخوری در سینمای ایران برسد. او به خاطر یک عمر دستاورد سینمایی اش، جایگاه والایی در تاریخ سینمای ایران خواهد داشت. روانش شاد و یادش گرامی باد.