«مخلوقات بیچاره» (Poor Things) غریبترین و دیدنیترین فیلم یورگوس لانتیموس، هشتادمین دوره جشنواره ونیز را تکان داد و مدعی اصلی شیر طلا- تا به اینجای کار- را معرفی کرد: فیلمی فوقالعاده که جهان متفاوتش را با فرمی به غایت حساب شده بنا میکند و میتواند دنیای دیوانهوار لانتیموس را که در فیلمهای قبلی به کمال نمیرسید، اینجا به اوج خود برساند.
مخلوقات بیچاره فیلمی است تکان دهنده درباره زن و قدرت جهان زنانه که میتواند جهان را تغییر دهد. فیلم اساساً- و از ابتدا- در نقد مناسبات جهان امروز است که در آن همه چیز در قید و بند اخلاقیات و انتظارات جامعه است و لانتیموس، از نقطه اول، این اتکا و حرمت به باور عمومی را به زیر سوال میکشد: از طریق یک زن که حالا دوباره متولد شده و میخواهد جهان را با تن زنانهاش از نو کشف کند.
فیلم داستان غریبی را دنبال میکند که در آن ویکتوریا، زنی از خانوادهای متمول با بچهای در شکم، خودکشی میکند. دکتر گادوین (که «گاد» به معنی خدا صدایش میکنند) در جهانی فرانکنشتاینوار، جسد او را یافته و مغز بچه درون شکماش را در سر این زن قرار میدهد. حالا او که دوباره با نام تازه «بلا» جان یافته، از نو همه چیز را کشف میکند، از جمله سکس و ارتباط با جهان اطراف.
شخصیت زنی که با مغز بچه دوباره متولد شده، سرآغاز غرابت چشمگیری است که تمام فیلم را در برمیگیرد و به نمایش یک تضاد میرسد: بلا بدن یک زن را دارد اما مغز یک بچه، از طرفی او باید تمام اخلاقیات مرسوم را بپذیرد، اما تن زنانهاش انتظارات دیگری دارد و سوال مطرح میکند؛ سوالاتی بی جواب. از اینجا تناقضات اوج میگیرند، تناقضاتی که آشکارا سوالات اصلی و اساسی بشر را طرح میکنند و به نظم موجود- نظم برساخته دست بشر- پشت پا میزنند و ما را دعوت میکنند به نگاهی عمیقتر و جهانشمولتر و بافاصلهتر به جهانی که همه قواعدش برساختههای تزلزل پذیری است که یک زن آنها را به چالش میکشد.
از اینجا جهان زنانه فیلم شکل میگیرد و فیلم اصلاً و اساساً به ستایش زن بدل میشود؛ در دنیایی به غایت مردانه که در آن پدر(«گاد») غرق در جهان پدرسالارانهاش است، عاشق، زن را تنها برای خود میخواهد (با آن که به گفته خودش با صدها زن رابطه داشته)، و شوهر – شوهر ویکتوریا- ژنرالی است غیر قابل تحمل و زورگو که در انتهای فیلم دلیل خودکشی اولیه ویکتوریا را برای ما روشن میکند و البته فیلم سرنوشت به غایت جذاب و دیدنیای را برای این مردسالار خود شیفته رقم میزند که تماشاگر هیچ گاه فراموش نخواهد کرد!
سیر تحول این زن، بسیار حساب شده است و دقیق، که اساساً به سیری تاریخی/اجتماعی پهلو میزند. طعنه به سوسیالیسم و در عین حال پرداختن به اختلاف طبقاتی و به زیر سوال بردن آن، بخشی از جهان فیلم را شکل میدهد. زن که حالا با مغز یک بچه از مناسبات اجتماعی و انتظارات جامعه فاصله دارد، آزادانه و تنها بر اساس غریزه عمل میکند و اعمال او به شکل نمادینی به اعتراض به همه چیزهای تثبیت شده اطراف ما بدل میشود. سفر او به کشورهای دیگر اودیسهای است برای خودشناسی که در انتها به چرخش جذاب و حساب شده نهایی میرسد؛ جایی که بدون غلتیدن به مرز شعار و بی توجه به انبوه فیلمهای در ظاهر فمینیستی این روزها- که در سطح حرکت میکنند و سینما را با مقاله نویسی و نوشتن مانیفیست اشتباه میگیرند- به عمق میرود و معنا و مفهوم جهان زنانه را برای ما باورپذیر میکند و قابل قبول.
در این راه لانتیموس با فرمی به غایت همراه با محتوا، از ابتدا جهانی غریب میسازد که مختصاتاش با جهان رئالیستی فاصله دارد. فضای سیاه و سفید بخش اول به او فرصت میدهد که در فضایی گوتیک، شخصیتهایی از نوع جهان مری شلی را برای ما باورپذیر کند؛ با دوربینی که همیشه زوایای نامتعارف انتخاب میکند و لنزهای غریب که گاه حتی تصاویر را با اعوجاج همراه میکند و حرکتهای دوربین حساب شدهای که در خدمت خلق جهان و شخصیتهایی است که نسبتی با جهان اطراف ما ندارند.
در نیمه دوم، زمانی که زن در حال عبور از دنیای کودکی و ورود به اجتماع است، فیلم رنگی میشود و حالا ما به همراه این زن/کودک، جهان را دوباره کشف میکنیم. کشف لذت جنسی و تضاد آن با اخلاقیات رایج به بخش مهمی از فیلم بدل میشود که جهان زنانه فیلم را پیش میبرد و به اخلاقیات پشت پا میزند. سوالات ساده و اساسی بلا و حرفهایی که از دید دیگران رکیک به نظر میرسد، هم تماشاگر را میخنداند و هم در عین حال موجب همراهی او با شخصیت اصلی میشود، آنقدر که تماشاگر- چه زن و چه مرد- یک تجربه زنانه غریب را از سر میگذراند که در آن نمایش سکس هم بی پروا و متفاوت از سینمای بسته شده این سالهاست که در آن مرد تماشاگر هم فرصت چشمچرانی ندارد و زوایای دوربین و شکل انجام سکس، بیش از آن که چیزی برای لذت مردانه و حتی فرصتی برای نگاه به بدن برهنه بازیگر- با بازی فوق العاده اما استون- باقی بگذارد، صحنههایی خلق میکند برای شریک شدن در سکس از نگاه یک زن و کشف آن.
با آن که فیلم در نیمه دوم تا حدی کند میشود و فیلم میتوانست اندکی کوتاهتر باشد، اما لانتیموس در نهایت با یک سکانس حیرت انگیز پایانی چکیده جهاناش را به بهترین نحو با ما قسمت میکند.