درباره‌ی کتاب خصم؛ یک روایت غیرداستانی به قلم امانوئل کارر

«خصم» یک روایت غیرداستانی یا ناداستان است از زندگی ژان‌کلود رومان – قاتل معروف فرانسوی – که «امانوئل کارِر» توانسته آن را طی حدود هفت سال تلاش و تحقیق بنویسد. خصم جنایتی را نمایش می‌دهد، که چه به لحاظ درون‌مایه و چه به لحاظ شیوه‌ی روایت قابل تأمل است، به‌طوری‌که تا سال ۲۰۰۰ بهترین اثر کارر بوده و با استقبال چشمگیر منتقدان و مخاطبان روبه‌رو شده. همان‌طور که در یادداشتی درباره‌ی کتاب «سبیل» هم گفته شد، امانوئل کارر شیفته‌ی شخصیت‌هایی است که زندگی عجیبی دارند و به دلیل شرایط سخت از بقیه‌ی مردم جدا می‌شوند. او در آثارش آن شخصیت را از درون خود بیرون می‌آورد. خصم نیز زندگی مردی را روایت می‌کند، که تمام عمرش را با دروغ به خود و نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش سپری کرده و هویت واقعی خود را پشت دروغ‌های متعدد می‌پوشاند. این زندگی او را وادار به کشتن همه‌ی اعضای خانواده‌ی خودش می‌کند، اما از بد حادثه او خود تنها کسی است که در این فاجعه زنده می‌ماند و به خاطر همین هم سرزنش می‌شود. کارر خود یکی از شخصیت‌های کتاب بوده و به‌عنوان نویسنده در آن حضور دارد و با تلاشی طاقت‌فرسا با او همراه می‌شود و در عین روایت زندگی ژان‌کلود رومان، احساسات، افکار فلسفی و بخش‌هایی از زندگی خودش را هم با مخاطب به اشتراک می‌گذارد.

خصم به عنوان نهمین و یکی از مهمترین کتاب‌های امانوئل کارر در سال ۲۰۰۰ در فرانسه منتشر شد. دو سال بعد نیز ترجمه‌ی آن به انگلیسی در آمد و همچنین فیلمی بر اساس آن ساخته شد. این کتاب امسال یعنی در مرداد ۱۴۰۲ به فارسی ترجمه شده. خصم ۱۸۶ صفحه دارد. ابوالفضل الله‌دادی آن را ترجمه و نشر مَد منتشرش کرده است. خصم احتمالاً سومین کتاب امانوئل کارر است که مورد توجه ناشران و مترجمان ایرانی قرار گرفته. پیش از این با دو کتاب «سبیل» و «اردوی زمستانی» با کارر آشنا شده بودیم، که ازقضا اردوی زمستانی رابطه‌ی مستقیمی با خصم دارد. چرا که در کتاب خصم می‌خوانیم که وقتی کارر از برقراری ارتباط مستقیم با ژان‌کلود رومان ناامید شده بود، بر اساس آن‌چه از زندگی او تا آن لحظه می‌دانست در سال ۱۹۹۵ اردوی زمستانی را منتشر کرد. ژان‌کلود این رمان را در زندان خواند و بعد از آن به نامه‌ی کارر پاسخ داد و از آن به بعد ارتباط آن دو شکل گرفت.

کارر با جست‌وجو در زندگی ژان‌کلود و با رفتن به تمام مکان‌هایی که او در طول زندگی به آن رفت‌وآمد داشته، سعی می‌کند تمام وقایع را در ذهن خود بازسازی کند. او از زمان کودکی ژان‌کلود هم‌پای روان‌پزشک‌های پرونده و گاه جلوتر از آن‌ها پیش می‌رود و ریشه‌ی مشکلات او را از کودکی تا رضایت جنسی در بزرگسالی بررسی می‌کند. کارر به ما نشان می‌دهد که جهان‌بینیِ خطرناک‌ترین قاتل فرانسوی تا سال ۱۹۹۳، چطور از کودکی با زندگی در روستایی در فرانسه شکل گرفته و همین باعث می‌شود او با گفتن اولین دروغ زندگی خود و خانواده‌اش را نابود کند. او در کودکی با اصولی به ظاهر درست و درحقیقت متناقض آشنا می‌شود. این اصول یعنی دروغ نگفتن و نرنجاندن دیگری باعث می‌شود که او خود را محق به گفتن دروغ‌های مصلحتی زیادی بداند. درواقع او زندگیش را با دروغی کوچک درباره‌ی رشته‌ی تحصیلی‌اش شروع می‌کند و برای محافظت از هر دروغ به دروغی بزرگ‌تر پناه می‌برد. این دروغ‌ها مثل یک گوله‌ی برفی بزرگ‌ و بزرگ‌تر می‌شوند تا جایی که او با گرفتن جان خود و خانواده قصد پایان‌دادن به این زندگی پوشالی را می‌کند. به گفته‌ی کارر ژان‌کلود این کار را انجام داده، چون ترجیح می‌داده آن‌ها را مرده ببیند تا ویران‌شده از ضربه‌ی مهیب این حقیقت. برای این در حالی است که او با داشتن ظاهری موجه و تا حدی غبطه‌برانگیز شکِ حتی نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش را برنمی‌انگیزد و تا سه روز بعد از ارتکاب جرم کسی درباره‌ی شغل، کسب درآمد و تمام ابعاد زندگی او واقعیت را نمی‌داند. حتی در یکی از جلسه‌های دادرسی از او درباره‌ی ‌دلیل خریدن فیلم‌های مستهجن می‌پرسند. وقتی ژان‌کلود ادعا می‌کند این فیلم‌ها را با همسرش فلورانس می‌دیده، رئیس دادگاه این را توهین به متوفی تلقی می‌کند و از او می‌پرسد که آیا می‌توان فلورانس را مشغول تماشای چنین فیلم‌هایی تصور کرد و ژان‌کلود در‌حالی‌که خود را شرمنده نشان می‌دهد، جواب می‌دهد که کسی هم تصور نمی‌کرده که خودش این کار را بکند.

امانوئل کارر

درواقع کارر با نزدیک شدن به واقعیت زندگی انسانی که تا قبل از این ماجرا مورد احترام همه بوده، نشان می‌دهد که نمی‌توان فهمید پشت نقاب زیبایی که هر کس ممکن است به چهره داشته باشد، چه تاریکی‌ها، فریب‌ها و زندگی پوچی پنهان شده. او نشان می‌دهد که هر کسی می‌تواند با دروغ‌هایی به بزرگی پزشک سازمان جهانی بهداشت بودن سال‌ها زندگی کند، اعتماد همه را جلب کند، هر روز به قصد رفتن به سر کار یا با ادعای رفتن به سفرهای کاری در فضاهای عمومی پرسه بزند و هویت واقعی خود را پشت این چهره‌ی معقول و مقبول بپوشاند. البته او با نگاه فلسفی خود فراتر از این می‌رود و توجه مخاطب را به این جلب می‌کند که در کنار نگاه دیگران به کسی مثل ژان‌کلود، خود او چه نگاهی به خود دارد و چطور با این خودفریبی دست‌وپنجه نرم می‌کند. او ژان‌کلود را فردی نابالغ به لحاظ شخصیتی می‌داند که با اختلال شخصیتی بیشتر از فریب دیگران سعی در فریب خود داشته است.

از سوی دیگر شیوه‌ی روایت خصم را نیز می‌توان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این کتاب دانست، که مخاطب را نه تنها با زندگی گذشته و حال ژان‌کلود رومان آشنا می‌کند، بلکه بخش مرتبطی از زندگی نویسنده در مدت این هفت سال را نشان می‌دهد. او در طول روایت زندگیِ شخصیت اصلی داستان یعنی ژان‌کلود، با یادآوری خاطراتی از زندگی خود با او همدلی و همذات‌پنداری می‌کند و سعی می‌کند زندگی را از دید او نیز ببیند و این در حالی است که همه او را یک شیطان می‌دانند. کارر ادعا می‌کند هر کسی یک کلاه‌بردار درون دارد که کمتر پیش می‌آید مثل ژان‌کلود ابعادی این‌چنین هول‌انگیز پیدا کند.

امانوئل کارر می‌گوید که کتاب خصم را با تأثیر گرفتن از کتاب «در کمال خونسردی» از «ترومن کاپوتی» نوشته، ولی یکی از وجوه تمایز این دو کتاب شیوه‌ی روایت آن است. کارر کتاب خصم را این‌طور و با این جمله شروع می‌کند. «صبح روز نهم ژانویه‌ی ۱۹۹۳، وقتی ژان‌کلود رومان داشت همسر و فرزندانش را می‌کشت، من با همسر و فرزندان خودم در جلسه‌ی اولیاو مربیان مدرسه‌ی گابریل، پسر بزرگ‌مان حضور داشتم.» و این‌طور است که یک روایت غیرداستانی درباره‌ی ژان‌کلود رومانِ قاتل از دید و زبان خود کارر به عنوان یکی از شخصیت‌های حاضر در آن نقل می‌شود. در حقیقت کارر راوی ناظری است برای شرح زندگی ژان‌کلود و فرایند نوشتن کتاب. درحالی که که کاپوتی یک راوی سوم‌شخص را برای روایت قتل خانواده‌ی کلاتر انتخاب می‌کند. البته این به معنای ضعف کتاب کاپوتی نیست و صرفاٌ یک وجه تمایز در این دو اثر به حساب می‌آید.

 

امانوئل کارر

درنهایت می‌توان کتاب خصم را یک روایت جذاب غیرداستانی دانست که زندگی ژان‌کلود رمان یک پزشک قلابیِ قاتل را به تصویر می‌کشد. امانوئل کارر با نگاه فلسفی و روانشناختی به زندگی او و با تحلیل‌های حساب‌شده‌ی خود چهره‌ی انسانی را به تصویر می‌کشد که با دروغی در پی دروغی دیگر زندگی خود و دیگران را به تباهی می‌کشد و او را تا جایی می‌رساند که با گرفتاری در بحران هویت دست به چنین کارهای هولناکی بزند. کسی که هیجده سال زندگی پوچی را سپری کرده و اصلی‌ترین مشکلش گفتن حقیقت به خودش است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights