اودیسه خشن چند نوجوان / درباره فیلم شاهان جهان (The Kings of the World) ۲۰۲۲

چهل و چهارمین دوره جشنواره جهانی فیلم قاهره که تنها جشنواره گروه الف خاورمیانه محسوب می شود، این روزها میزبان فیلمی است به «شاهان جهان» (The Kings of the World) ساخته لائورا مورا از کلمبیا که با جایزه صدف طلایی جشنواره سن سباستین، حالا به جشنواره قاهره رسیده است؛ فیلمی که سعی دارد زندگی خشن پنج نوجوان خیابانی را به تصویر بکشد که حالا در جست و جوی زمینی که به یکی از آنها به ارث رسیده، سفری اودیسه وار را آغاز می کنند، سفری که طبیعتاً فرجام آن، جز از دست رفتن آرزوها و پایانی تلخ نخواهد بود.

فیلم به لحاظ مضمون نمونه های مشابه زیادی به ویژه در سینمای آمریکای لاتین دارد، اما فیلمساز سعی دارد با کم رنگ کردن قصه و در عوض تأکید بر فضاسازی و خلق تصاویر زیبا، تماشاگر را با حال و هوای دیگری درگیر کند که در آن داستان- حتی در همین حد داستان چند خطی- اهمیت خودش را از دست می دهد. این نگاه البته گاه به افراط هم می رسد و در فیلم شاهد صحنه ها و سکانس هایی هستیم که پایان آن مشخص نیست و تماشاگر به هیچ وجه نمی تواند دریابد که در نهایت چه اتفاقی در این صحنه افتاده است. برای مثال سکانس مربوط به ربودن آنها توسط چند مرد، مشخص نیست با چه هدفی صورت می گیرد و اگر فرض را بر تجاوز به آنها بگیریم(به دلیل برهنه کردن آنها)، باز مشخص نیست که آنها چطور موفق به فرار می شوند.

یا در صحنه مهم – و از لحاظ تصویری دیدنی- بستن خیابان و آتش زدن چوب ها و وسایل، با یک صحنه آرمان خواهانه به سبک و سیاق جنبش های چپ روبرو هستیم که ناگهان قطع می شود و صحنه بعدی هیچ ربطی به آن ندارد، در نتیجه اصلاً مشخص نیست تهدید آشکاری که آنها را در این صحنه در برگرفته، چطور رفع می شود و آنها چگونه می توانند از این مخمصه بگریزند.

اما ظاهراً فیلمساز در این نگاه افراطی اش به داستان زدایی و عدم تعهد و پایبندی به حتی تمام کردن سکانسی که آغاز کرده، راه را برای سکانس های سوررئال و تأویل و برداشت های متفاوت باز می گذارد از جمله می توان همین صحنه آتش در خیابان را پایان زندگی آنها تلقی کرد که صحنه های بعدی در واقع نمایش روح سرگردان آنهاست که کماکان در جست و جوی زمینی است برای آرامش.

در صحنه ای آنها به جلوی خانه یک پیرزن و پیرمرد می رسند و آدرس زمین را می پرسند. زن و مرد پیر در جلوی در خانه شان در حال پاسخگویی به آنها هستند که دوربین به داخل خانه می رود و تماشاگر در کمال تعجب خانه ای کاملاً متروک را می بیند که نمی تواند محل زندگی این دو نفر باشد. دوربین با دقت جزئیات داخل خانه را به نمایش می گذارد و پس از وارسی تمامی خانه، به بیرون  آن باز می گردد و به نوعی به ما می گوید که شخصیت های اصلی در واقع در حال حرف زدن با ارواح هستند؛ دقیقاً صحنه ای برگرفته و تحت تأثیر «اوگتسومونوگاتاری»، شاهکار کنجی میزوگوچی که با یک حرکت طولانی دوربین در داخل خانه و بازگشت آن، متوجه می شویم که شخصیت اصلی، تنها با روح همسرش دمخور شده و خانه در واقع متروکه است.

شروع فیلم چندان درگیر کننده و امیدبخش نیست و به نظر می رسد با فیلمی تکراری درباره بچه های خشن حومه شهر روبرو هستیم که نمونه های مشابه آن را به کرات دیده ایم، اما با آغاز سفر آنها، فیلمساز مجال می یابد تا با تصاویری گاه زیبا و دیدنی تماشاگرش را از فضاهای معمول این گونه فیلم ها دور کند و در عوض به رابطه پیچیده آنها با طبیعت زیبای اطرافشان بپردازد. در واقع زشتی و خشونت اعمال آنها در قبال طبیعتی مسحور کننده کم رنگ می شود تا تماشاگر مجال همراهی و همدلی با شخصیت ها را پیدا کند، هرچند این وجهی است که فیلمساز به دلیل نوع رویکرد ضدقصه اش چندان جدی نمی گیرد و بیشتر درگیر خلق صحنه هایی است که هر کدام جداگانه – و بدون در نظر گرفتن کلیت فیلم- غالباً زیبا هستند.

اما زیبایی صحنه ها ممکن است برخی از آنها را به یادماندنی کند اما غافل شدن از کلیت فیلم و نپرداختن بیشتر به شخصیت ها و ارتباط سکانس ها، به فیلم لطمه می زند و مانع از ماندگاری اش است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمد عبدی
محمد عبدی
محمد عبدی، داستان‌نویس، منتقد فیلم، پژوهشگر هنر و مستندساز است. مقالات و‌ نقدهای او از سال ۱۳۶۸ تا به امروز در ایران و‌ خارج از ایران منتشر شده اند و تاکنون چهارده عنوان کتاب از او (از جمله رمان «پنج زن» و مجوعه مقالات تحت عنوان «و شبم پرستاره شد») به چاپ رسیده اند.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights