میجر، احسان عبدی‌پوری‌ترین فیلم

اگر می‌خواهید فیلم میجر آخرین ساخته‌ی احسان عبدی‌پور را ببینید باید چشمان خود را منتظر دیدن یک اثر خلاقانه‌ی دیگر بگذارید. میجر به عنوان یک فیلم کمدی درام اثری قابل توجه از آب در آمده است. احسان عبدی پور به عنوان یک نویسنده و کارگردان خلاق، مانند فیلم‌های دیگرش دست روی موضوعی عزب و عالی گذاشته. چیزی که حتی اگر برای بندرنشینان عادی باشد اما برای ما نو و تازه است. میجر یک نقد اجتماعی است به زندگی مردمانی از طبقه کارگر و قشر ضعیف در کنار بندر بوشهر. دقیقترش این است که میجر روایت بارخوس‌هاست. بارخوس‌هایی که ما در خواب هم اسمشان را نشنیده‌ایم.

بارخوس

قبل از اینکه فیلم میجر شروع شود، یک نوشته به دو زبان فارسی و انگلیسی روی صفحه نمایش داده شد:

«بارخوس شغل ندارد.

پول ندارد.

یحتمل قوه‌ی بدنی هم ندارد.

می‌نشیند منتظر، تا بار تاجری توی گمرک یا توی جاده گیر بیفتد.

پولی می‌گیرد؛ بار را گردن می‌گیرد.

می‌رود به جای صاحب‌بار توی زندان می‌خوابد.

یا به قول جنوبی‌ها می‌خوسد.

از این به بعد او شغل دارد.

او یک «بارخوس» است.»

میجر

اصولا تا نیازی نباشد، پاسخی نیست و شغل بارخوسی پاسخی است به نیاز گردن گرفتن قاچاق. این موضوع فیلم میجر است. باید اضافه کنم میجر (با بازی حمید فرخ‌نژاد) با نام اصلی موسی پسر علی‌باش به عنوان پروتاگونیست فیلم هم یک بارخوس است. دلیل این لقب برای او به شخصیتش بر می‌گردد. از آنجایی که میجر (ماژور به فرانسوی) درجه‌ای نظامی است معادل درجه نظامی «سرگرد» در ارتش ایران و چون میجر در برابر مافیای بوشهر قد علم می‌کند و در برابرشان حتی به بهای بی‌پولی می‌ایستد این لقب برازنده‌ی او می‌شود. از طرف دیگر انتخاب بازیگر برای این نقش هم از لحاظ ظاهری و هم از لحاظ بازیگری بسیار شایسته حمید فرخ‌نژاد است.

داستان از این قرار است که میجر تازه از زندان به بوشهر برگشته و قصد دارد زندگیش را سروسامانی دهد که از طریق پسرش مطلع می‌شود زن سابقش که الان همسر دوستش است به خاطر هشتاد و پنج میلیون تومان در زندان به سر می‌برد. در این میان گمرک برای کشف کالای قاچاق، از یک سگ ژرمن شپرد تربیت شده استفاده می‌کند و تاجرها برای اینکه مدتی کالای قاچاقشان لو نرود، از میجر می‌خواهند سگ را بدزدد. اگر سگ نباشد کالای قاچاقی نیست و اگر قاچاق نباشد، بارخوس‌ها کار ندارند.

در حقیقت فیلم میجر به زندگی مردی می‌پردازد که بر سر دو راهی زندگی شخصی خودش و پسر و همسر سابقش، آنها را انتخاب می‌کند و برای رسیدن به خواسته و نیاز پسرش که به دست آوردن هشتاد و پنج میلیون پول است، زندگیش را به خطر می‌اندازد. سگ پلیس را می‌دزدد و در نتیجه به دوستان خود خیانت می‌کند. از همسر موقت خود می‌گذرد. بعد از مدت‌ها دوباره به قمار روی می‌آورد و در نهایت نیز از آزادی خود صرف نظر کرده و به زندان می‌رود.

از این رو می‌توان فیلم میجر را قصه‌ی فداکاری و ایثار یک پدر برای خانواده دانست. و باید دانست که این فداکاری تنها به واسطه‌ی میجر صورت نمی‌گیرد که مردهای بدون شغل زیادی حوالی گمرک را شامل می‌شود. کسانی که برای تامین مخارج حانواده‌ی خود حاضرند ماه‌ها و سال‌های زندگی خود را در زندان سپری کنند که خانواده‌شان تامین باشند.

بنابراین شخصیت‌های فیلم میجر اکثرا خاکستری هستند چون به قول اصغر فرهادی ما دلیل کارهایشان را می بینیم و درک می‌کنیم که هر کاری را با چه انگیزه‌ای انجام می‌دهد ولو کار خلاف. از میجر و رفقایش که به قدرت مافیا کمک می‌کنند و حتی پسر میجر که با دزدی سعی در فراهم کردن پول چک‌های مادرش دارد گرفته تا حاج رئیس (با بازی ایرج صغیری) و خود مافیا. بنابراین هر چند به نظر می‌رسد میجر یک شخصیت تا حدودی تیپیک با جنم و جربزه و دارای خصلت‌های مردانگی و مروت است اما بدون رودربایستی او یک بزهکار است و به جز ان جزییات شخصیتی‌اش او را تا حدودی از کلیشه دور می‌کند.

اصولا یکی از ویژگی‌های قصه‌های احسان عبدی پور شخصیت پردازی صحیح و به دور از شعار است که با دیالوگ‌هایی که برقرار می‌کنند و رفتاری که پیش می‌گیرند شخصیت خود را عیان می‌سازند. او معمولا علاوه بر شخصیت پردازی عمیق پروتاگونیست، به دیگر شخصیت‌ها هم بها می‌دهد و این یکی از نقاط قوت کار اوست.

بر همین اساس بیننده شاهد تحول شخصیتی نه تنها پروتاگونیست، بلکه دیگر کارکترهاست. میجر برای رسیدن به هدف خود، جلوی حاج رئیس __رئیس خود، می‌ایستد. او تا پیش از این در حضور حاج رئیس لال می‌شد و حاج رئیس زبان او بود اما در نیمه‌ی دوم فیلم در برابر او می‌ایستد و از زیر سایه‌ی او بیرون می‌آید. میجر با شوهر همسر سابق خود کدورت دیرینه دارد اما برای رسید به هدفش حاضر است با او در یک سمت قرار بگیرد. او که سالهاست قمار را کنار گذاشته، دوباره دست به قمار می‌زند و در حالی که به نظر می‌رسد قصد دارد بارخوس نباشد و به زندگیش رسیدگی کند دوباره جرمی را به گردن می‌گیرد.

علاوه بر میجر، شوهر همسر سابق میجر که خود عامل به زندان افتادن اوست، به حراج اجناس مغازه‌ی خود دست می‌زند تا برای همسرش پول جمع کند. شوهر خواهر میجر (با بازی درخشان اکبر اودود) که فرد متظاهر و محافظه‌کاری است نیز با دیدن صحنه‌ی ضرب و شتم میجر از فرار دست کشیده و به کمک او می‌شتابد.

پلات اصلی فیلم میجر پیرامون زندگی آشفته‌ی میجر __ از وقت آزادی از زندان و دزدیدن سگ دولت تا تصادف حاج رئیس می‌چرخد اما به جز آن چندین ساب پلات نیز دارد که در جهت پلات اصلی و با تاکید بر تم اصلی بوده و به فضاسازی و توسعه شخصیت نیز کمک می‌کنند. رابطه‌ی میجر با پسر و همسر موقتش، رابطه‌ی او با دیگر بارخوس‌ها، زندگی بارخوس‌ها و زندگی شوهر خواهرش از جمله آنهاست. حتی حضور نمادین سگ در این فیلم نیز تاکیدی است بر تم اصلی داستان.

 

اکبر اودود و حمید فرخ نژاد در اولین تجربه بازیشان در کنار هم به زوج کمدی گریه و خنده تبدیل شده‌اند

مساله انسان است. و حالا این انسان یا انسان ها، افرادی هستند که در شعاع زندگی من بوده اند و با آنها مواجه بوده و هستم و اشتراکات بسیاری نیز با آنها دارم. که ترجمه آن می شود جنوب و مختصرترآن بوشهر. اما این فیلم از یک نقد اجتماعی حرف می زند که فراتر از بوشهر است یعنی اجتماعی که می تواند ایران باشد و مناسبات درون کشور را می توان در این فیلم دید. اما رخدادگاه داستان در حال حاضر بوشهر است و اصلا مناسبات فولکلوربه معنایی که انتظار می رود یا داستان توریستی باشد، اصلا در «میجر» وجود ندارد. این فیلم یک قصه به روزی دارد و از تصورات کهنه و قدیمی که نسبت به شهرستان وجود دارد، بسیار به دور است و همان طور که گفتم و باز هم تاکید می کنم یک نقد اجتماعی است. بنابراین به هیچ عنوان قصد بوشهرنگاری، بندرنگاری، گمرک نگاری و غیره را نداشتم و اساسا خود من هم از این وادی ها سیر شده ام و خیلی وقته از آن گذشته ام. البته ممکن است کنار داستان اصلی ویژگی های مردمی مربوط به زندگی در جنوب باشد یا تجربه زیسته خودم در بوشهر در فیلم دیده شود اما این فرعیات مزاحم اصل مطلب نیست.

احسان عبدی پور

احسان عبدی‌پور نویسنده و کارگردان صاحب سبکی است که در فیلم‌هایش به مسائل و مشکلات افراد می‌پردازد و از آنجایی که از تجربه‌ی زیسته‌اش استفاده می‌کند و مسائل واقعی را دراماتیک می‌کند، طبیعی است که مردم بومی بوشهر، شخصیت‌های داستان‌های او باشند. بنابراین او به جزییاتی از زندگی مردم بومی بوشهر می‌پردازد که کمتر در جاهای دیگر دیده یا شنیده می‌شود. به عنوان مثال در فیلم پاپ به برخی مسائل زندگی اقلیت سیاهپوست ساکن بوشهر پرداخته بود و این بار به بارخوس‌های بوشهر. چیزی که احتمالا جاهایی برای مردم غریبه نیست که دارای بندر و گمرک یا حداقل ایست و بازرسی ویژه‌ای باشد. البته این بومی بودن دلیل نمی‌شود که مردم ساکن جغرافیای دیگر درکش نکنند. همانطور که جدایی نادر از سیمین که یک موضوع کاملا بومی است و در سرتاسر جهان مقبول واقع شده است.

اساسا عامل مکان، جغرافیا و اقلیم در فیلم‌ها و داستان‌های احسان عبدی‌پور عنصر پررنگی است که به زبان و لحن فیلم‌های او شکل داده و باعث هویت و تشخص آنها می‌شود. داستا‌ن‌های او همیشه در بافت تاریخی بوشهر، با مردم بومی و قصه‌های عجیب آنها شکل می‌گیرد و همین عامل است که به محبوبیت زیاد آنها منجر می‌شود. به زعم من آثار او پتانسیل قرارکیری در دسته‌ی داستان‌ها و فیلم‌های شهری را دارد. فیلم‌هایی که شهر در آن نقش نسبتا پررنگی دارد و ارتباط شهروندان با شهر و فضاهای شهری نشان داده می‌شود؛ به طوری که قصه با حذف شهر بی‌معنا می‌شود.

فیلم میجر با اینکه مشکلات طبقه ضعیف را روایت می‌کند اما لحن طنز آن ما را بین غم و شادی پاس می‌دهد و فیلمی کمدی را پیش رویمان می‌گذارد. احسان عبدی‌پور با گذاشتن شوخی‌های هویتمند سبک خود درون دیالوگ‌ها موقعیت‌های تراژیک را کمدی می‌کند. علاوه بر شخصیت میجر، شخصیت شوهر خواهر او نیز بسیار جذاب و تودل‌برو است. بنابراین میجر و شوهر خواهرش را به دو پارتنر کمدی تبدیل می‌کند که با هم به شکل هماهنگی موقعیت‌های کمدی و شوخی‌های دیالوگ‌ها را شکیل می‌کنند.

به زعم من یکی از نقاط قوت فیلم میجر یکی دو تعلیق و شوکی است که بر اثر ماجرای مافیاها و کشته شدن سگ پیش می‌آید و یکی از نقاط ضعف آن نیز پایان بندی آن است. با توجه به اینکه در فیلم‌های کمدی باورپذیری راحت‌تر اتفاق می‌افتد، اما پایان بندی میجر آنقدرها جذاب نبود. علاوه بر اینکه می‌توانست در طول فیلم اطلاعات بیشتری در مورد اتومبیلی که با مافیا تصادف می‌کند بدهد و بیشتر به آن بپردازد، پیدا شدن آن ماشین و کشته شدن آنتاگونیست‌ها در تصادف برای گره‌گشایی کمی دست نویسنده را در کار رو می‌دهد.

در پایان باید گفت فیلم میجر ساخته‌ی احسان عبدی پور به عنوان یکی از دوازده فیلم شرکت کننده در سی و هشتمین جشنواره جهانی فجر، استحقاق گرفتن جوایز در بخش‌های مختلف را داشت. در مراسم اختتامیه که به صورت مجازی برکزار شد جایزه نتپک و سیمرغ نقره‌ای بازیگر مرد به احسان عبدی‌پور و حمید فرخ‌نژاد اهدا شد. گرچه اکبر اودود هم پتانسیل گرفتن جایزه را داشت. این فیلم بیش از سایر فیلم‌های احسان عبدی‌پور به سبک و سلیقه‌اش نزدیک است و از نگاه من بهترین فیلمی است که تا به حال ساخته است. فیلمی کمدی و انتقادی اجتماعی که گرچه محلی است اما می‌تواند مخاطب‌هایی به وسعت جهان داشته باشد. چرا که موضوعی بسیار ناب و گیرا دارد.

1 دیدگاه

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
سلمان شادی

بسیار عالی و جذاب. اصولا هر وقت تحلی های خانم جوانفر رو میخونم بدون اینکه فیلم رو دیده باشم از دیدنش لذت میبرم. انگاری که توی سینما نشستم و بلکه معنادارتر و با مفهوم بیشتری که ایشون اضافه میکنن بنظرم به فیلم…

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
1
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights