لینا ورتمولر که اخیراً درگذشت، فیلمساز چپگرا و یکی از مهمترین کارگردانان زن تاریخ سینما بود. او همانند فیلمسازان نئورئالیست ایتالیایی، فیلمسازی با حساسیت سیاسی و اجتماعی بالا بود و در فیلمهای خود، زندگی طبقه کارگر ایتالیا، شکاف بین بورژوازی و پرولتاریا و تلاش طبقه کارگر برای بقا در جامعه سرمایهداری را تصویر میکرد. بررسی و مطالعه نقش و تاثیر کلیسا و مافیا در جامعه ایتالیا، از موضوعها و دغدغههای دیگر اجتماعی-سیاسی ورتمولر بود که در فیلمهای او بازتاب یافته است. سبک فیلمهای او التقاطی بود و عناصری از درام، کمدی و طنز و رئالیسم اجتماعی- انتقادی را میتوان در کارهای او جستجو کرد. ورتمولر، کارش را در سینما با دستیاری فدریکو فلینی آغاز کرد و با نخستین فیلمش، «مارمولک» در ۱۹۶۳ خود را به عنوان صدای تازهای در سینمای ایتالیا معرفی کرد. مجله نیویورکر او را “مهمترین کارگردان سینما پس از اینگمار برگمان” نامید که بدون شک نظری افراطی و اغراق آمیز بود و نمیتوان با آن موافق بود. ورتمولر، بیش از چهار دهه در سینما فعال بود و با فیلمهای جنجالی و آوانگاردی که ساخت، در خارج از ایتالیا نیز شهرت بسیار یافت و موفق شد در سال اسکار افتخاری به خاطر دستاوردهای سینمایی اش کسب کند.
ورتمولر در میان منتقدان ایتالیایی محبوبیتی نداشت اما مورد توجه منتقدان انگلیسی زبان بود. برخی از منتقدان به ویژه منتقدان فمینیست، فیلمهای ورتمولر را دارای جنبههای ضد فمینیستی ارزیابی کرده و او را متهم به زن ستیزی کردند. ورتمولردرجواب این دسته از منتقدان گفت که فمینیست نیست و معتقد بود که فیلمهایش به خاطر تحریکآمیز بودن، حساسیتهای زیادی ایجاد کردهاند.
به اعتقاد روتمولر، برای دستیابی به هارمونی اجتماعی، باید به “توازنی بین بمبهای دیونیزوسی و نظم آپولونی برسیم”. فیلمهای او ترکیبی از طنز پیچیده و اروتیسم وحشیانه، همراه با نقد بیرحمانه مناسبات اجتماعی در جامعه ایتالیا بود. منتقدان، سبک کار او را با کمدی دلارته های ایتالیایی مقایسه کردهاند. دهه هفتاد، اوج درخشش ورتمولر در سینما بود با فیلمهایی چون «هفت زیبایی»، «اغوای می می»، «عداوت خونی»، «عشق و آنارشی» و «همه چیز به گند کشیده شد» که در همه این فیلمها، جیانکارلو جیانینی بازی میکرد. در سال ۱۹۷۷، ورتمولر با فیلم «هفت زیبایی»، به عنوان اولین زن فیلمساز تاریخ سینما، نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد.
ورتمولر با عینک سفیدی که همیشه به چشم داشت، به عنوان سوژهای خاص و جذاب، در نقطه دید دوربین عکاسان حرفهای بود. او ۲۹ فیلم بلند ساخت که آخرین فیلم او، بیش از حد عاشقانه، بود. این گفتگو را هیلاری واتسون در اکتبر ۲۰۱۷ در نیویورک با لینا ورتمولر انجام داده است. هیلاری واتسون، منتقد فیلم آمریکایی است و برای فیلم کوارترلی، بمب، بلک بوک و سایت کرایتریون مینویسد.
(پرویز جاهد)
در کودکی، چه نسبتی با سینما و تئاتر داشتید؟
من با مادربزرگم و برادرم انریکو به سینما می رفتم. در ایتالیا ما در طول هفته اغلب به سینما میرفتیم. من مجذوب داستانهای روی پرده بزرگ بودم و میخواستم درگیر این نوع سرگرمی باشم. به کمیک بوکز هم خیلی علاقه داشتم به ویژه فلش گوردون. بعد زمانی که نوجوان بودم، با فلورا کارابلا، بازیگر ایتالیایی آشنا شدم. او کمی از من بزرگتر بود، اما دوستی صمیمانه ای بین ما ایجاد شد. او مرا با جادوی تئاتر آشنا کرد. من خیلی جوان بودم اما بلافاصله فهمیدم که میخواهم در آکادمی تئاتر رم تحصیل کنم. و اینطوری وارد دنیای تئاتر شدم.
تجربیات اولیه شما در تئاتر چگونه به کار شما به عنوان یک فیلمساز کمک کرد؟
تئاتر به شما آمادگی خوبی برای کارگردانی بازیگران میدهد. در هر فیلمی که ساختم، همیشه از بازیگرانم خواستهام که طی چهل روز فیلمنامه ام را بخوانند. همه آنها برای خواندن فیلمنامه و تمرین به خانه من میآیند. من آن روش را دوست دارم، که معمولاًدر تئاتر استفاده میشود. جیانکارلو جیانینی و ماریانجلا ملاتو از این روش استقبال میکردند چرا که هر دو از پس زمینه تئاتری میآمدند که در آن شما عادت دارید چهل روز برای اجرا تمرین کنید. گاهی حتی قبل از اینکه فیلمنامه را تمام کرده باشم با آنها تماس میگرفتم. دور هم جمع میشدیم تا یک صحنه یا بخشی از فیلمنامه را بخوانیم تا بفهمیم آیا آن دیالوگ کار میکند یا یک سکانس کاملاً موثر است.
قبل از ساخت اولین فیلم خود، در کنار فدریکو فلینی در فیلم «هشت و نیم» کار کردید. تجربه مشاهده روش کارگردانی فلینی چگونه بود و او چه چیزی در مورد کارگردانی و داستانگویی به شما آموخت؟
فکر نمیکنم بتوانید از کارگردانی مثل فلینی یاد بگیرید. شما (به عنوان دستیار) فقط میتوانید استعداد او را تحسین کنید و نحوه فیلمسازی او را تماشا کنید. او همیشه در تصمیم گیریها و اعمال تغییرات جدید در فیلمنامه آزاد بود. برای او هیچ چیز از قبل تصمیم گیری نشده بود. او واقعاً برای من مثل یک شعبده باز بود. تجربه من با او به عنوان دستیار در «هشت و نیم» به من فرصتی باورنکردنی داد تا ذهنم را باز کنم و بفهمم که حرفهام چقدر میتواند زیبا باشد.
از فیلم «هفت زیبایی» گرفته تا «یک شب پر از باران»، فیلمهای شما اغلب با یک انفجار شروع میشوند، یک سکانس آغازین دیوانهکننده که بلافاصله مخاطب را به درون فیلم میکشد و بیانگر هرج و مرج موجود در بسیاری از آثار شماست. چگونه چنین لحنی را در فیلمهایتان خلق میکنید؟
ساختن لحن همیشه بستگی به داستان دارد، اما در کل سعی میکنم از همان ابتدا مخاطبم را سرگرم کنم و توجه آنها را جلب کنم. من عاشق شعر گروتسک هستم و فکر میکنم سبک فیلمهای من، ترکیبی از طنز و درام، طعنه و بدبینی و کمدی و تراژدی است. این کار به شما امکان میدهد که با لحنها و ریتمهای مختلف روایت بازی کنید. این بیش از یک سبک است – روایت گروتسک، بیانگر شخصیت من است. همانطور که در مستند «پشت شیشههای سفید» میگویم، فکر می کنم دو روح دارم؛ یکی روح بازیگوش و طعنه آمیز، با حسی از طنز است و دیگری روحی که با چهره دراماتیک زندگی و مشکلات انسانی در سراسر جهان در تماس است. دو طبیعت در من زندگی میکنند و هرگز مرا رها نمیکنند. فیلمهای من احتمالاً به شکلی ناخودآگاهانه این شخصیت مرا منعکس میکنند.
من همیشه از طراحی صحنهها و لباسها در فیلمهای شما شگفتزده میشوم. آیا میتوانید به من بگویید که چگونه این دنیاها را اینقدر دقیق میسازید؟
من در زندگیام خیلی خوش شانس بودم چرا که بیش از چهل سال با انریکو جاب زندگی کردم، هنرمندی مبتکر که در عین حال بازیگر، طراح صحنه و لباس و همکار من بود. جاب، شوهر من، بهترین دوست من، اولین خواننده و منتقد من و همکار من بود. او استعدادی عظیم و سلیقهای عالی و کمیاب داشت و نقش مهمی در شکل گیری زیبایی شناسی فیلمهای من ایفا کرد.
شما نخستین کارگردان زنی بودید که نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی شدید. قبلا گفتید که خودتان را یک شمایل فمینیستی نمیدانید اما دریافت این جایزه برای شما چه معنایی داشت؟
من هرگز جنبش فمینیستی را تایید نکردم. من خودم را یک کارگردان می دانم نه یک زن کارگردان. به نظر من هیچ فرقی بین کارگردان زن و مرد نیست. تفاوت فقط بین فیلم خوب و فیلم بد است. ما نباید به تمایز دیگری قائل باشیم.
از اینکه فیلم های شما مرمت شده و اکنون در نیویورک برای تماشاگران جدید به نمایش درمی آیند چه احساسی دارید؟
من از این فرصتی که برایم پیش آمده هیجان زدهام. امیدوارم تماشاگران جدید از فیلمهای من لذت ببرند. اگر اینجور باشد، نشان میدهد که فیلمهای من هنوز جواناند.