گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

در تاریخ سینما همیشه پرداخت به امر سیاست و‌ بازخوانی ایدئولوژی همیشه مسئله بوده است؛ یعنی از همان زمانی که دیوید وارک گریفیث با ساخت فیلم تولد یک ملت یک ساحت از مضمون و بار ایدئولوگ را وارد سینما کرد این مباحث مورد بررسی قرار گرفت که پدیده‌ی سینما تا چه اندازه می‌تواند در ساحت و مدیوم خود سیاسی باشد و یا بشود. بعدها فیلمسازان اتحاد جماهیر شوروی و به مثابه‌ی آنها سینماگران با ایدئولوژی چپ همانند جیلو پونته کورو، گلوبر روشا، میگوئیل لیتین، ژان لوک گدار، نلسون پریرا دوسانتوس و… به یک گونه‌ی فیلم سیاسی پرداختند. اما بدون شک یک فیلم‌ساز هست که فعالیت هنری و بار فرمیک آثارش یک تکامل و بلوغ ساختاری در مضمون‌ها و تم‌های سیاسی دارد و آن سینماگری نیست جز کوستا گاوراس کارگردان یونانی که می‌توان گفت تا به امروز هر فیلمی ساخته در کانسپت مباحث پراتیک و بازخوانی و خوانش‌های ایدئولوگ بوده است.

سینمای گاوراس در قیاس با فیلم‌سازان مارکسیست و یا لیبرالیست یک ویژگی مختص دارد و آن این است که اولا اکثر آثارش اقتباس از وقایع و افرادی است که در مرکز یک کانسپت حقیقی قرار دارند و ثانیا وابسته به اندیشه‌ای ثابت و حکومتی نیست. او همه چیز‌ را نقد می‌کند تا به انسانیت برسد. می‌توانیم این طور بگوییم که جهان گاوراس نماینده‌ی یک اومانیسم رئال در عصر مدرن است که برخوردش با ایدئولوژی‌های موجود کاملا راسیونالیستی است. مثلا اگر او از لیبرالیسم نقد می‌کند خواستگاه و نظرگاهش از دید یک کمونیست آرمان‌خواه نیست چون در فیلم بعدی مرکز خدشه‌های انسانی و پراتیک اجتماعی را در اتوریته‌ای خلاف اثر قبلی‌اش به نمایش می‌گذارد. گاوراس را می‌توانیم یک انسان‌گرای عصر مدرنیسم بدانیم که با مدیوم سینما می‌خواهد از تک‌گرایی ایدئولوگ گذار نماید و به یک تکثرگرایی شامخ نایل گردد. او در تک‌تک آثارش با این رویه رو به رو است و المان و پارامترها را به مخاطب عرصه داشته و در فرمش یک رابطه‌ی پراتیک با منظرگاه تماشاگر برقرار می‌کند. اگر بگوییم که خودِ فیلم‌های گاوراس در ساحت بازخوانی ایدئولوژی هستند، بد بیراه نگفته‌ایم.
در فیلم زد (Z) که اثر مشهور و تحسین شده‌ی او است، وی به سراغ حزب آنارشیستی یونان می‌رود، درست در حال و هوای تنش‌آفرین کشورش، موضوعی که در بیشتر آثارش مکرر رخ می‌دهد؛ یعنی پرداختن به یک واقعه‌ی سیاسی در فضا و اتمسفری رئالیته که فاصله‌ی چندانی با فاکتوریل واقعی‌اش ندارد. گروه آنارشیستی زد جدا از موضع سیاسی‌شان در بطن یک گسست و اساسا گداخت پراتیک قرار می‌گیرند. گاوراس همانند آثار موفق دیگرش برای مخاطب مرثیه‌سرایی از خواستگاه‌ها و شعارهای حزب و ایدئولوژی پروتاگونیست‌ها ارائه نمی‌دهد؛ به بیانی ما به اندیشه‌ی سیاسی آنارشی‌های فیلم کار نداریم بلکه درجه‌ی اهمیت برای فیلم‌ساز مسئله‌ی موجودیت و هویت اجتماعی در دل یک ایدئولوژی توتالیتر است که می‌خواهد گروه دیگر را تحت فشار بگذارد. ما با همین وضعیت در فیلم بعدی یعنی اعتراف رو به رو هستیم که در باب دوران خفقان کمونیسم در کشور چکسلواکی سابق است. باز هم اینجا یک قدرت مرکزی توتالیتر یک مارکسیست – لنینیست را به جرم خیانت می‌خواهد سلاخی ایدئولوژیک کند. گاوراس قبل از موضع سیاسی، به سراغ خوانش راسیونالیستی رفته و پس از آن مطرح نمودن موضع اومانیستی به موضوع برایش ارجحیت دارد. نگاه خردگرایانه‌ی کانتی به موضوع اخلاق و پراتیک اجتماعی موضع دقیق فیلم‌ساز ما است؛ به همین مثابه می‌توان گفت مولف در اینجا در مقام یک تاییدگر فرا-ایدئولوگ قرار می‌گیرد و پا را آن طرف‌تر از مواضع سیاسی خُرد و کلان حزبی گذاشته و دقیقا مرکز فساد پراگماتیسمی را نشانه می‌رود.

کوستا گاوراس

البته این را باید گفت که سینمای گاوراس در برابر قدرت توتالیتر با تمام سیاهی‌ها و دژخیمی‌ها سر فرود نمی‌آورد و اگر هم قهرمانش را هم‌چون زد یا حکومت نظامی و دادگاه ویژه خُرد کنند باز در موضع آخر، دوربینش یک لانگ‌شات از انسان بودن و تمرین انسان ماندن را به نمایش می‌گذارد؛ این دقیقا همان عمل‌گرایی و پراگماتیسم راسیونالیستی گاوراس است که در سینمای جهان نمی‌توان یافت. فیلم‌سازان هالیوودی از اسپیلبرگ‌ گرفته تا ایستوود و نولان و… شاید ژست بشردوستانه دارند اما در یک‌جایی حتی در عمق نقد رادیکال، باز این لیبرالیسم است که در سینمای‌شان پیروز می‌شود. حتی گاوراس برای نمایش این موضوع متلک‌های درخشانی را در فیلم‌هایش نثار این گونه خوانش‌ها دارد. برای نمونه پایان فیلم گمشده را به یاد بیاورید که پیرمرد مستاصل و ناامید پس از فاش شدن جنایت کنسولگری ایالات متحده آمریکا در یک کشور آمریکای لاتین در برخورد آخرش با معاون سفیر آمریکا می‌گوید: «من این موضوع را در آمریکا پی‌گیری خواهم کرد چون هنوز خوشحالم که در کشوری آزاد زندگی می‌کنم.» این پایان‌بندی در سینمای گاوراس با موضع دوگانه‌اش بسیار عجیب است؛ هم یک دهن‌کجی از آن برآورد می‌شود و هم یک استیصال پراتیک و حتی پراگماتیسمی.

پس همان طور که گفتیم مسئله‌ی مضمونی و فیلمیک در دنیای گاوراس در برخورد با ایدئولوژی یک سویه‌ی فرا-ایدئولوگ است و در جنبه‌های مختلف، سطوح دیالیکتیکی متضاد را بسط می‌دهد چه می‌خواهد آنارشیسم باشد (زد) و چه مارکسیسم (حکومت نظامی) و لیبرالیسم (جعبه موسیقی)؛ مهم این است که قدرت مرکزگرای توتالیتر علیه انسانیت به پاخواسته تا بودن را بزند. همین‌جا است که دستاورد و برخورد خردگرایی گاوراس با مسائل مضمونی‌اش ورود پراگماتیک می‌کند و خود هم‌چون رانه‌‌ای ایدئولوگ با بستر موجود رابطه‌ای ارگانیک و فرگشتی برقرار می‌سازد. در سطرهای قبلی به این امر اشاره کردیم که فیلم‌های گاوراس خود می‌توانند به تنهایی برای تماشاگر یک دایره‌ی ایدئولوگ را به وجود بیاورند، حال این ایدئولوژی و خوانش چیست؟ در پاسخ باید باز هم ارجاعی به فیلم‌های خودِ مولف بزنیم. وقتی که در اعتراف آن سیاست‌مدار مارکسیست – لنینیست در یک جامعه‌ی استالینیستی محکوم به خیانت می‌شود، دوربین نظرگرا و متکثر فیلمساز با تبدیل نمودن موضع پرسوناژ یک بازخوانی را برای مخاطبش در بستر محتوای زایش شده از دل فرم به وجود می‌آورد و آن این است که فراتر از این ایسم‌های سیاسی و پراتیک، انسان‌گرایی مهم است، به همین دلیل تنها ایدئولوژی بسط‌دهنده‌ از مجرای محتوایی آثار گاوراس همان اومانیسم تکثرگرا است که متفکران پست‌مدرن حامی آن هستند. حتی این سینماگر نگاه انسان‌منشانه‌اش به سمت دین نمی‌رود و کاملا آدمی را به مثابه‌ی اجتماع و روابط دیالیکتیکی می‌سنجد، به همین منظور ظواهر غیرارگانیک پادماتریالیستی در سینمای گاوراس جایی برای خود باز نخواهد کرد و سیطره‌ی موجود همه حول یک نظام سازمان‌یافته‌ی استقرایی جریان دارند. حتی در همین سطح وقتی به مسئله‌ی نقد نازیسم در فیلم آمین می‌رود نگاه کاملا ماتریالیستی به هولوکاست دارد و هم‌چون اسپیلبرگ در فهرست شیندلر مضمونش را به یک سری خوانش‌های مبتذل اومانیستی و کمینه‌گرای پراتیک تقلیل نداده و تیر خلاص فیلم گاوراس در پایانش نهفته است که آن افسر نازی به عنوان یکی دانشمندان اتاق‌های گاز آشویتس و تریلینکا و سوبیبور به کلیسا و دستگاه واتیکان پناه می‌برد تا برای خدمت به ایالات متحده به آرژانتین و سپس آمریکا فرستاده شود. در اینجا گاوراس برعکس اسپیلبرگ یهودی که پاسخ هولوکاست را در نمای آخر فیلمش در سرپوش گذاشتن بر جنایت‌های رژیم فاشیستی – صهیونیستی اسرائیل دنبال می‌کند، نوک پیکان را به سمت رژیم‌های خودکامه‌ی امپریالیستی – کاپیتالیستی نشانه می‌رود. فرق یک فیلم‌ساز ایدئولوژیک مانند اسپیلبرگ با کوستا گاوراس فرا-ایدئولوژیک در اینجا است؛ باج ندادن به هیچ قدرت سیاسی، حال چه فرآیندهای ایدئولوگ پشت پرده‌ی هالیوودیسم و چه بازخوردهای حزبی.

در کلام آخر باید گفت که کوستا گاوراس فیلم‌سازی است از نسل سینماگران پیشرو که در اوج مناقشات تفکری و ایدئولوژیستی به سینما پرداختند و تمام تلاششان را نمودند که از بستر و مدیوم فیلمیک یک روایت مسطح را برای مخاطب به بازخوانی و اجرا برسانند. گاوراس برخلاف فیلمسازان هم نسل اروپایی‌اش زیاد درگیر فرم‌های روایی غیرخطی و مدرنیستی نشد و تمام آثارش حول یک مکانیسم داستانگو جریان دارند و در مسئله‌ی روایت فرمالیستی می‌توان وی را هم‌چون فیلم‌سازان موج نو هالیوود کلاسیک – مدرن دانست اما همیشه مضمون و دغدغه‌ی گاوراس چالش‌های خودبنیادین اجتماعی در بسترهای سیاسی و ایدئولوژیک‌زده جریان پیدا کرده و سوژه‌هایش همه از مجرای رئالیته‌ی بستر جامعه نشئت گرفته‌اند؛ حال می‌خواهد یک سخنران و استراتژیست سیاسی مانند فیلم زد باشد یا یک شهروند کاملا معمولی در جعبه موسیقی. مسئله‌ی اصلی برای این سینماگر سیاسی – اجتماعی در اولویت نخست انسان است و سپس خوانش راسیونالیستی از منظرگاه ایدئولوژی بسط یافته در جهان فیلم.

سینمای سیاسی گاوراس

این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.

2 دیدگاه

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
2 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
علی‌رضا

عالی. متأسفانه سینمای کوستا-گاوراس به اندازه‌ای که شایسته‌اش است، بررسی نشده.

حجازی

دقیق و جزئی‌نگرانه. سپاس.
(فقط دوتا اشتباه تایپی در متن وجود دارد. در بندهای دوم و سوم، «خاستگاه» اشتباهاً «خواستگاه» تایپ شده.)

پژمان خلیل‌زاده
پژمان خلیل‌زاده
کارشناس و مدرس سینما. آشنایی و ارائه قلم در انواع مدیوم‌های نقد فیلم اعم از: نقد فرمالیستی، پلان به پلان، روانکاوی لاکانی، تفسیری، ریویو نویسی و تراکنشی عام. ارائه دهنده‌ی نظریه‌ی مستقل در حیطه‌ی نقد فیلم با نام « نظریه فرمالوژی»، «نظریه روانکاوی فرم»، «شناخت و شیوه‌های فراگشت در نظریه‌ی سینمای ترنس‌مدرنیسم (پژوهش در سینمای آپوکالیپتیک و پاتولوژی هالیوودیسم)»، «پاتولوژی در امر انتر کنتراست تکنیک در فرم» و «پژوهش در طرح‌واره‌ی رانه‌های تصاعدی ایدئولوژی فیلم.»

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
2
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights