هنگامی که دیوید هاکنی حرفۀ نقاشی خود را آغاز کرد، نقاشی فیگوراتیو بُنجل محسوب میشد. در محافل روشنفکری، این تصور حاکم بود که سبک هنری آبستره اساساً برتر است و میتواند پرسشهای بنیادین را در مورد ماهیت نقاشی مطرح نموده و به آنها پاسخ دهد. آنها با تمسخر میپرسیدند که از یک تابلوی درخت خرما و یا یک تابلوی استخر شنا، چه ایدهای را میتوان استنتاج کرد؟ پاسخ هاکنی به این پرسش، قوی و ساده است: من این دوگانگی بین آبستره و فیگوراتیو را امری کاذب میدانم. منتقدان هنری طرفدار هاکنی میپرسند چطور میتوان یک استخر کالیفرنیایی را به این زیبایی کشید؟ هاکنی میگوید، تکنیکهای متعددی وجود دارد: استفاده از رنگ اکریلیک آبی و طراحی امواج نشاطانگیز در آب یا قوسهای سفید روی سطح فیروزهای که شباهت به خورشید درخشان دارد.
هاکنی عاشق آفتاب است. او بهعنوان یک انگلیسی ناراضی از آبوهوای بریتانیا، در همان دوران جوانی در جستوجوی آفتابی درخشانتر به کالیفرنیا مهاجرت کرد، جایی که او میتوانست کنار استخر در زیر آفتاب پر برکت بنشیند و ایدههایش را برای نقاشی طرحریزی کند. شاید یکی از بهترین کارهایش همین تابلوی «استخر و دو فیگور» باشد که در سال ۱۹۷۲ خلق شده و ترکیبی از دو عنصر مهم در آثار هاکنی را به نمایش میگذارد: استخر آب و انسان؛ یک فرد در حال شنا کردن است، درحالیکه فرد دیگری در کنار استخر ایستاده و به او نگاه میکند. این اثر بهخوبی بازی نور و بازتاب آب را نشان میدهد و سبک رئالیسم هاکنی با رنگهای زنده و تضادهای بصری در آن کاملاً نمایان است. این نقاشی در حراج سال ۲۰۱۸ به مبلغ نَود میلیون دلار فروخته شد و به گرانترین اثر یک هنرمند زنده تبدیل شد. به همان اندازه که هاکنی خلاق و نوآور است، به همان اندازه هم خلاصه کردن کارهای او با انتخاب تنها یکی دو تابلو واقعاً کار دشواری است. اثر دوستدواشتنی دیگر هاکنی تابلوی «آقا و خانم کلارک و پرسی» است.
آقا و خانم کلارک دوستان هاکنی بودند: اوسی کلارک، طراح معروف مد لباس بود، و سیسیلیا بریتول، طراح پارچه که در آن زمان همسر کلارک بود. این اثر درست پس از ازدواج این زوج خلق شده و هاکنی نهتنها در مراسم شرکت کرده بود، بلکه ساقدوش هم بود. پرسی گربۀ خانواده بود، گربهای سفید که در تصویر روی پای آقای کلارک نشسته است. نکتۀ جالب و شاید عجیب این نقاشی این است که آقا و خانم کلارک دو گربه داشتند و گربهای که در نقاشی است، در واقع پرسی نیست بلکه گربۀ دیگرشان، بلانش، است. بسیاری از افراد در مورد دلیل تغییر نام گربه در نقاشی به گمانهزنی پرداختهاند و دو نظریۀ جالب مطرح شده است.
نظریۀ اول این است که چون پرسی روی ناحیۀ بین پاهای آقای کلارک نشسته است و «پرسی» اصطلاحی عامیانه برای آلت تناسلی است، این تغییر نام رخ داده است. نظریۀ دوم این است که گربهها نماد بیوفایی هستند و شایعاتی وجود داشت که آقای کلارک دوجنسگرا بوده و به همسرش بیوفایی میکرده، امری که باعث شد آنها پس از سه سال زندگی مشترک از هم جدا شوند. شکی نیست که آقای کلارک واقعاً شیطنتهایی داشته – شاید با مرد دیگری رابطه داشته، شاید حتی با خود هاکنی. آیا بریتول از این موضوع خبر داشت؟ قاطعانه میتوان گفت که هاکنی هنرمندی متعلق به قلمروی عمومی است. فرانک آورباخ نقاش آلمانی-بریتانیایی دربارۀ هاکنی میگوید که «به معنایی، دیوید در رأس هرم حرفۀ نقاشی ایستاده است. او با مردم ارتباط برقرار میکند، چیزی که هیچیک از ما حتی نمیخواهیم انجام دهیم. او بینهایت خلاق است و بهطرز حیرتانگیزی با نقاشی ارتباط برقرار میکند.»