تروما، خاطره، حافظه / دربارۀ تئاتر نکبت به کارگردانی پویا سعیدی

 «آدم‌ها اتفاق‌ها رو هرجوری بخوان‌، به یاد میارن

حافظه کارش حفاظت‌کردن از آدمه

نه به خاطر آوردن»

سطور بالا، دیالوگ‌هایی از نمایش نکبت، به نویسندگی استفان بلبر، کارگردانی پویا سعیدی و بازی کاظم سیاحی، مجتبی پیرزاده و ستاره پسیانی است.

نکبت که این روزها در سالن ناظرزادۀ تماشاخانۀ ایرانشهر، سر و صدا به‌پا کرده و به کاری پُرفروش تبدیل شده است، تجربۀ جدید کارگردانی پویا سعیدی بعد از نمایش بسیار موفق لانچر ۵ است. سعیدی با وجود این‌که قبل از این نمایش تجربه‌های زیادی در عرصۀ نویسندگی، کارگردانی و حتی بازی در تئاتر داشت، با لانچر ۵، به یک‌باره به جمع اسامی محبوب برای مخاطب عام و خاص در عرصۀ هنرهای نمایشی تبدیل شد.

نکبت، نسخۀ بازنویسی‌شدۀ نمایش‌نامه نوار کاست (Tape) به قلم استفان بلبر (Stephen Belber) است. این متن، پیش‌تر برای سینما اقتباس شده و ریچارد لینکلیتر فیلمی با همین عنوان Tape در سال ۲۰۰۱ از آن ساخته است. در خلاصۀ داستان آن آمده: بعد از پذیرفته‌شدن فیلم جان (با بازی مجتبی پیرزاده) در جشنوارۀ لنسینگ و سفر او، وینس (با بازی کاظم سیاحی) دوست و هم‌دانشگاهی قدیمیِ جان نیز برای دیدن او و فیلمش به لنسینگ می‌آید. دیدار آن‌ها در اتاق کوچک متلی است و مواجهه با حقیقتی که هر کدام به شکلی متفاوت باورش دارند. این حقیقت اتفاقی است که برای امی (با بازی ستاره پسیانی) در گذشته افتاده و به جان و وینس مربوط است. متن به‌طور مشخص به موضوع تروما و خاطرۀ ثبت شده از واقعۀ تروماتیک در حافظه، می‌پردازد و سوالاتی از این قبیل را مطرح می‌کند که: آیا هرچیزی که به‌ خاطر می‌آوریم، لزوماً در گذشته اتفاق افتاده‌اند؟ آیا حافظۀ ما، ما را فریب نمی‌دهد؟ آیا تأثیر زیاد تروما می‌تواند در تحریف خاطره توسط خودمان نقش داشته باشد؟ و چالش‌های فراوان دیگری که هنگام تماشای اجرا، در ذهن شما ایجاد می‌شود. در تعریف تروما در روانشناسی آمده: یک حالت روانیِ شوک شدید ناشی از یک ضربۀ روانی بسیار ترسناک یا ناخوشایند که منتهی به اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) می‌شود. وقایع تروماتیک تأثیرات فراوان و مختلفی روی عملکرد ذهن ایجاد می‌کنند. آیا اتفاقی که در متن اثر وینس مدعی آن است، واقعاً رقم خورده است؟ اگر پاسخ منفی است، جان چرا به کاری که عمل نکرده اعتراف می‌کند؟ امی چرا مسئلۀ تفاوت برداشت و دیدگاه و روایت متفاوت از یک اتفاق واحد را پیش می‌کشد و بعد این بازی را شروع می‌کند که انگار تمام مدت در حال تلاش برای فراموشی یک ترومای سهمگین بوده است؟ نمایش‌نامه بدون دادن جواب قطعی، انگار فقط تلنگری به شخصیت‌هایش، و متقابلاً به ما، می‌زند تا به سادگی از کنار خیلی از مسائل نگذریم. از این رهگذر با متنی جذاب روبه‌رو هستیم که هرچند فوق‌العاده نیست و ایرادهایی از قبیل یک‌سوم ابتدایی کُند و بی‌کنش، به آن وارد است، اما لحظه‌های تفکربرانگیز و بعضاً دردناکی را رقم می‌زند. اجرای چنین موضوعاتی در زمانی است که جامعه (به خصوص فضای تئاتر و سینما) مدتی است با روایت‌هایی مواجه شده که بعضی آن‌‌ها را بدون هیچ شک و شبهه‌ای و به صرف داشتن یک راوی، معتبر می‌دانند و دیگرانی هم خود روایت یا نوع نگاه جاری در آن را (مثل اتفاقی که در همین اجرا می‌افتد) دچار شک و شبه می‌دانند. اشاره به مسئلۀ می‌تو و وجود روایت‌های مختلف و تعریف‌های متفاوت حول مسئلۀ تجاوز، حرکت روی مرز خطرناکی است که می‌تواند مخاطب‌هایی را همراه و سمپات کرده و از آن طرف توسط تماشاگران دیگری تعبیر به موج‌سواری شود. مسئله‌ای که هرچند به نظر می‌آید تب‌وتاب آن خوابیده، اما هنوز در دنیا موضوعی اصطلاحاً تِرِند و به‌روز است. به هر حال سعیدی با آگاهی به این ریسک، دست به انتخاب و بازنویسی این متن زده و با تغییراتی که نمایش‌نامه را به زمانۀ ما مرتبط‌تر کند (از جمله تغییر فرم ضبط از نوار کاست به رکوردر صدا)، آن را به روی صحنه آورده است. وی در کارگردانی اثر با کمک گرفتن از عناصر مختلف اجرایی از جمله، طراحی صحنه و نور چشم‌نواز و متفاوت (بخوانید سینمایی)، صدابرداری در صحنه، موسیقی و از همه مهم‌تر، بازی بازیگران، سعی کرده از متن استفان بلبر فراتر برود، اما این اتفاق در مواردی رقم نمی‌خورد. مثلاً طراحی صحنه با وجود همۀ نکته‌های مثبت و جذابش برای همۀ تماشاگران تماشایی و حتی قابل دیدن نیست و انگار فقط برای مخاطبینی که درست روبه‌روی صحنه بنشینند طراحی شده و به دلیل اینکه عرض دکور ساخته‌شده از دهنۀ سالن کوچک‌تر است، هر کس که در گوشه‌ها بنشیند به‌طور مشخص بخش‌هایی از اجرا را نخواهد دید، چون در نقطۀ کور او قرار دارد و این باگِ طراحی صحنه می‌تواند لذت این صحنۀ زیبا را به کام بعضی تماشگران تلخ کند. از طرفی استفاده از صدابرداری و میکروفون‌های کار گذاشته شده، ریسک دیگری است که کارگردان به آن تن داده و چرایی آن مشخص نیست. شاید به جهت بازسازی نگاه سینمایی به اثر برای ما. ولی در جایی که با بازیگران خوبی طرفیم و  آن‌ها صدا و بیان مناسبی دارند و بارها امتحان خود را در این زمینه پس داده‌اند، چنین کاری یک مخاطرۀ غیرضروری را برای اجرا در پِی دارد. چرا که هر لحظه امکان قطع یا اختلال صدا وجود داشته و به نظر نمی‌آید که با هر کارکردی، این قضیه توجیه‌پذیر باشد. به این موارد زمان صد دقیقه‌ای نمایش را نیز اضافه کنید. به‌خصوص همان‌طور که در بالا ذکر شد، به نظر می‌آید یک‌سوم ابتدایی بیش از اندازه طولانی و دارای مقدمه‌چینی غیر ضروری است که البته به لطف بازی درخشان کاظم سیاحی، از شدت آن کاسته شده است.

از بازی عالیِ کاظم سیاحی صحبت شد و حیف است به بازی دیگر بازیگران کار اشاره‌ای نکنیم. مجتبی پیرزاده به‌خوبی و با بازی به اندازه‌اش، ذره ذره ابعاد کاراکتر جان را برای مخاطب نمایان می‌کند و با بده‌بستان‌هایی که بین او و سیاحی اتفاق می‌افتد، فضای جذابی را برای دنبال کردن تماشاگر، خلق می‌کنند. ستاره پسیانی مثل همیشه بازی خوب و استانداردی را ارائه می‌کند و جزئیاتی را در بازی به کاراکترش می‌افزاید که به همراه شدن ما با کاراکتر امی کمک بیشتری می‌کند. هرچند در پایان ما نیز مانند کاراکترها احساس می‌کنیم که پا به درون طوفانی گذاشته‌ایم که با این‌که نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است، اما این را می‌دانیم که دیگر همان آدم‌های قبل از طوفان نیستیم.

نکبت با وجود نقدهایی که به آن وارد است، اثری است خوش ساخت، دغدغه‌مند و تماشایی و شاید اگر پافشاری بر یک سری ایده‌های اجرایی نبود، می‌توانست در ذهن مخاطب جدی تئاتر در زمرۀ آثار فوق‌العاده و ماندگار (مانند لانچر۵) قرار بگیرد. البته با نگاهی منصفانه ذکر این نکته هم ضروری است که سعیدی هم می‌توانست مثل بسیاری از کارگردانان به دنبال فرمول موفقیت گذاشته‌اش بوده و با محافظه‌کاری مسیرش را در تئاتر ایران طی کند، اما شجاعت انتخاب چنین متنی و تصمیماتی که در اجرای اثر گرفته شد، همان‌طور که قابل نقد بوده، قابل تحسین نیز است. چرا که در نقد به دنبال تحقق یافتن یا نیافتن و چگونگی ایده‌ها هستیم و این مطلب منافاتی با تشویق کارگردان و گروهی که در فضای کسالت‌بار کنونی تئاتر، دست به جرئت و جسارت می‌زنند ندارند. برای پویا سعیدی، آرزوی موفقیت بیش از پیش داشته و امید دارم از تجربه‌های این اجرا استفاده و در کار بعدی، همین جرئت و جسارت و روحیه را با تجربه‌های به دست‌آمده ترکیب کرده تا شاهد اجرایی پخته‌تر از او باشیم. وی قطعاً یکی از استعدادهای حال حاضر تئاتر ایران است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
مجتبی عاشوری
مجتبی عاشوری
فارغ‌التحصیل کارگردانی تئاتر، شخصیت شناسی نمایشی و کارگردانی پیشرفته سینما از موسسه کارنامه نویسنده، منتقد و مترجم سینمایی در مجله فیلم‌کاو و سایر نشریات. کارگردان، مشاور کارگردان، نویسنده و بازی‌گردان در پروژه‌های تئاتری و سینمایی از سال 1390

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights