آدمی وقتی به همۀ چیزهایی که ممکن است دست مییابد، احساس میکند که با پول، شهرت و قدرت میتواند عطش غریب خود را به جاودانگی پایان بخشد. بسیاری اوقات ناگهان مانند فواره سقوط میکند. در این میان هر چه ارتفاع بیشتری میگیری این سقوط بیشک سهمگینتر و رنج و دردش بسیار بیشتر خواهد شد. رومی می گوید: «نردبان این جهان ما و منیست/ عاقبت این نردبان افتادنیست/ لاجرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش سختتر خواهد شکست».
تلخی حیات کوتاه آدمی این است که با همه پیشرفتهای حیرتانگیزی که در دویست سال اخیر نصیبش شده است همچنان در مواجه با بسیاری از رنجها ناتوان و شکننده است. در جهان بزکشدۀ امروز که همه سعی بر مخفی کردن واقعیت خود دارند و با زر و سرخاب و سفیداب چهرهای بهشدت جعلی و غیر واقعی از خود به نمایش میگذارند. جسارت بسیار بالایی میطلبد که آرایشها را بزدایی و خود حقیقیات را نمایان کنی. بهخصوص که چهرهای جهانی باشی و مدتها روی صحنه درخشیده باشی و سمبل جوانی، شور، انرژی، نشاط و عشق باشی. اینهاست که مواجهه با مستند آیرین تیلور را به یک تجربۀ حیرتانگیز، شوکهکننده و خاص بدل می کند. در حقیقت آیرین تیلور بهجای دنبال کردن فرمول رایج مستندهای موسیقی معاصر که صحنههای پشت پرده و لحظات انسانی بینظیر هنرمندان را به نمایش میگذارند، رویکردی متفاوت و شاید به دلیل ضرورتهای تراژیک اتخاذ میکند. سلین دیون، دو سال پیش اعلام کرد که به یک بیماری نادر عصبی به نام «سندرم شخص سفت» (SPS) مبتلا شده است که عملاً اجرای او را غیرممکن میکند. بنابراین آنچه بیشتر در این مستند مشاهده میشود، صحبتهای دیون است و چیزی که بیش از هر چیز دربارۀ آن صحبت میکند، اجرا است.
این خوانندۀ افسانهای، شخصیت عمومی و شخصیت خصوصی یکسانی دارد. دیون در جایی اشاره میکند: «صدای من رهبر زندگی من بود»، و در جای دیگر میگوید: «همۀ چیزهایی که میدانم خواندن است». در ابتدا، کارگردان قصد داشت اقامت وگاس و تور بعدی او را ثبت کند، اما بهسرعت پس از لغو هر دو مجبور به تغییر مسیر شد. اکنون بخشی از فیلم دربارۀ از دست دادنِ ابزار دیون، که به درستی آن را صدای سه اکتاو و متزوسوپرانو خود مینامد، بخشی دیگر نیز دربارۀ عدم پذیرش این سرنوشت بدون مبارزه است. این فیلم ادای احترامی به مقاومت و استعداد دیون است که برای طرفدارانش ایدئال است. مستند تیلور شامل کلیپهای طولانی از اجراهای قبلی دیون میشود و حتی کسانی که تا به حال توجه زیادی به او نداشتند، فوراً درک خواهند کرد که چگونه او ۲۵۰میلیون آلبوم فروخته و شببهشب کنسرتهای پرفروش برگزار کرده است. طبیعت صریح و بدون پوشش او، آشکارا احساسی و صادق است، به او اجازه میدهد که با تماشاگرانش به طور کامل ارتباط برقرار کند. از آنجا که بیماریاش او را از اجرای سابقش بازداشته، مستند اکنون صحنۀ اوست. او با مخاطب جدید خود به همان شیوه ارتباط برقرار میکند، با جملات احساسی، مانند «اگر میخواهید به دوردست بروید، با هم بروید» و تشبیهاتی مثل «او یک درخت سیب است و آهنگهایش میوههای کامل و صیقلیافته بودند». این پروژه به تواناییها، شور و شوق او و حرفهای که همانقدر که خودش میخواهد به آن بازگردد، عمیق میپردازد.
اما آنچه که در این مستند غایب است، هرچیزی خارج از دنیای حرفهای اوست. تقریباً هیچچیزی دربارۀ رابطۀ او با مدیر فقیدش رنه آنژلیل، که در سن ۱۲سالگی او را کشف و سپس در ۲۶سالگی با او ازدواج کرد و درنهایت، هشتسال پیش او را در این دنیا تنها و دلشکسته رها کرد و از این جهان رخت بر بست، شنیده نمیشود. به همین ترتیب، تقریباً هیچکسی خارج از دایرۀ حرفهای او دیده نمیشود. بنابراین این تصور را بهوجود میآورد که او هنوز زندگی غیرعادی و متمرکز یک سوپراستار کارکشته را دارد. در واقع، دیون وقتی انبار عظیم لباسهایش را نشان میدهد، چشمانش میدرخشد و وقتی بهیاد میآورد که چهچیزی را از دست داده است اشکهایش جاری میشود، اما لحن صدایش جوری است که در جستوجوی راهی برای دوباره بهدست آوردن آنها است. در حالی که دوقلوهایش بهطور مختصر در دوربین حضور دارند، در عمارت براق ولی سادهاش در لاسوگاس، حتی در آن زمان نیز دیون به آنها توضیح میدهد که: «اگرچه جهان را گشتهام، اما واقعاً چیزی ندیدهام… شما آن را بهایی که باید پرداخت کرد مینامید”. اگرچه بسیاری ممکن است این قیمت را بسیار بالا بدانند، اما مخاطبانش موهبت او را ندارند. او موسیقی است و موسیقی اوست. پس امروز دیون کیست؟ کسی که میخواهد به جایی که بوده یا آنجایی که بدنش بهطور بیرحمانهای مسیر را مسدود کرده است بازگردد. کسی که در حال یادگیری این است که چقدر میتواند نزدیک شود. او صدایش را بهطور مداوم آزمایش میکند، در هر فرصتی آن را تمرین میکند حتی وقتی میداند که به نتهایی که زمانی میلیونها نفر را شگفتزده میکرد، نزدیک نخواهد شد. اگرچه این وجود یکجانبه برای هواداران جذاب و الهامبخش خواهد بود، هر کسی که با جزئیات زندگی او آشنا نباشد احتمالاً به دنبال مطالب بیشتری خواهد بود. با این حال، همه تحت تأثیر رویکرد صادقانه دیون و تیلور نسبت به بیماری او قرار خواهند گرفت، از جمله صحنۀ مرکزی دردناکی که در آن دیون دچار تشنجی ترسناک میشود. تنها چنددقیقه پس از پایان آن، قبل از اینکه حتی فرصتی برای بهبودی از شوک باشد، او در حال تسلیدادن به خود و تیمش با یک آهنگ است.
«من سلین دیون هستم» بیش از یک مستند ساده دربارۀ یک خوانندۀ مشهور است. این فیلم به بررسی عمیقتر موضوعاتی مانند قدرت و مقاومت انسان در برابر مشکلات و چالشهای زندگی میپردازد. دیون با اشتراکگذاری داستانش به ما نشان میدهد که حتی در مواجهه با بزرگترین چالشها، امید و تلاش میتواند ما را به جلو براند. این فیلم همچنین به تماشاگران یادآوری میکند که حتی ستارگان بزرگ نیز انسانهایی هستند که با مشکلات و چالشهای خود دست و پنجه نرم میکنند. فیلم با نمایش لحظات صمیمی از زندگی دیون، از خانۀ مجللش در لاسوگاس تا تمرینهای فیزیکی طاقتفرسا و مصرف داروهای متعدد، به بیننده اجازه میدهد تا با چالشهایی که او با آنها روبهروست، همدلی کند. این تضاد بین گذشته و حال، عمق بیشتری به داستان میبخشد و به بیننده کمک میکند تا بهتر بفهمد که چگونه زندگی یک ستاره میتواند بهطور ناگهانی تغییر کند. در نهایت، «من سلین دیون هستم» به یک مستند برجسته و تاثیرگذار تبدیل شده است که نهتنها برای طرفداران سلین دیون بلکه برای همۀ کسانی که به داستانهای الهامبخش علاقه دارند، توصیه میشود. این فیلم با ارائۀ یک نگاه صمیمی و بیپرده به زندگی و مبارزههای یکی از بزرگترین خوانندگان زمان ما، به تماشاگران نشان میدهد که چگونه امید و تلاش میتواند ما را در مواجهه با بزرگترین چالشها به جلو براند.