نئو اکسپرسیونیستها از اوائل دهۀ ۱۹۸۰ جنبشی تحولخواه در هنرهای تجسمی بهویژه نقاشی بهراه انداختند که در حقیقت نوعی مقاومت برابر سیلِ بنیان برافکنِ هنر انتزاعی محسوب میشود. هنرمندان جوانِ اروپا بهخصوص نقاشان آلمانی در قالب جریان نئو اکسپرسیونیسم کوشیدند به هنر کلاسیکِ فیگوراتیو – حال با تعاریف و زیباییشناسیِ تازه – بازگردند. نوعی احیای نظامِ سنتیِ هنر که واکنش تاریخیِ اروپاییان خردگرا در برابر هنرمندانِ عمدتاً آمریکاییِ فردگرا و ساختارزدا بود. انزلم کیفر هنرمند نامدار آلمانی از پیشگامان این رویکردِ تازۀ پستمدرنیستی شناخته میشود. هنرمندی با اعتبار و شهرتِ جهانی که هنری چندوجهی و قابل تأویل از منظرهای گوناگون دارد. تأثیر پذیرفته از فلسفۀ نسبیتگرا و تاریخمحور هایدگر، درآمیخته با شعر عارفانۀ پل سلان و موضوعیتیافته بر بستر ملیگرایی، اساطیر و سنت آلمان.
ویم وندرس در مستند پرترۀ خود از کیفر، ابتدا میکوشد از فاصله او را بهنمایش گذارد. نماهای لانگشاتی از کیفر که با دوچرخه در استودیوی هنری ۳۵ هکتاریاش در جنوب فرانسه از لابهلای آثار هنری عظیم در حال تکمیلش گذر میکند و گهگاه دستی به یکی از آنها میکشد و گوشهای از اثر را گسترش میدهد. در این بخش که تقریباً یکسوم آغازین زمان فیلم را در برمیگیرد، وندرس در صدد بازنمایی عظمت ظاهری و باطنی آثار هنرمند و از طریقِ آن، بازنمایی عظمت و اقتدار کاریزماتیک هنرمند است. در میانۀ فیلم، همراه با بازسازی فرازهایی از زندگی هنرمند – از کودکی تا امروز- و نجواهای زیرلبِ کیفر، ما و وندرس اندکی به او نزدیک میشویم. دورۀ مرعوب شدن مقابل هنر و هنرمند را پشت سر گذاشته و با او، اندیشهها و آبشخورهای فکریاش آشناتر شدهایم و به نوعی دیوارۀ یخیِ میان فیلم و مخاطب در حال ذوب شدن است. اما وندرس برای هر پرده از این ساختار کلاسیک سهپردهای تمهیدات و شیوۀ روایت خاصی را در نظر گرفته و برمبنای این ساختار مخاطب را بهجلو هدایت میکند.
در یکسوم پایانی انگار که با استادِ هنرمند صمیمی شدهایم. تعداد کلوزآپها افزایش یافته، سخن گفتن کیفر از نجوای زیرلب به گفتوگوی مدام و صدای بالاتری رسیده و دو جهانِ عینی و ذهنیِ برساختۀ فیلم از ابتدا به مرور در هم فرورفته و جهانی تازه با مختصات سوررئالیستی خلق میشود. ساختار فیلم در دو بخش و با دو استراتژی متفاوت اما موازی شکل گرفته است. بخش اول جهانِ عینی و حاضر است که در آن انزلم سالخورده اما سرحال و خلاق و پرتکاپو را میبینیم که در فضایی شاعرانه اما رئالیستی خود را به ما میشناساند و ما را درگیر آراء و افکار خود میسازد. بهموازات این بخش، جهانی ذهنی شکل میگیرد و با بازسازی مقاطع مختلفی از زندگی کیفر- از کودکی شاد و سرخوشانه و آمیخته به هنرش در آلمان اوایل دهۀ پنجاه میلادی تا دهۀ هشتاد و شهرت جهانی هنرمند بهعنوان یک هنرمند نوگرا با ریشههای سنتی- وجوه دیگری از زندگی و کارنامۀ هنری او را بازشناسی میکنیم. در دقایق پایانی فیلم، این دو جهان به مرور درهم میآمیزند و مستند حالوهوایی سوررئال مییابد. در دو سکانس پایانی فیلم عملاً در این جهان انتزاعی غوطهوریم. پلانی نمادین از کیفر که چون بندبازی ماهر روی طنابی باریک از فراز آلمانِ شکستخورده و در حال سر برآوردن از خاکستر جنگِ خودساختۀ جهانیِ دوم تا اروپای چندفرهنگی و جهانِ عصر پسامدرن عبور میکند. همان مولفۀ آشنای سینمای داستانی وندرس که مثلاً در «زیر آسمان برلین» به اوج رسید. گونهای منحصربهفرد و متمایز از شاعرانگی در سینما که به امضای هنری ویم وندرس نیز تبدیل شده است. پلان نهایی فیلم که سوررئالیسم مورد اشاره در سطور بالا را با ظرافت و شگفتی درمیآمیزد. جایی که بازیگر نقش کودکی کیفر (گویا نوهاش) از بخش ذهنی فیلم پا به جهان عینی میگذارد و کیفر واقعی در حالی که کودکی نمادین خود را قلمدوش گرفته به افقی بیکران مینگرد.
مستند «انزلم» یک ضیافت شاعرانۀ تصویری و سینمایی است. جاهایی به ساختار «فیلم جُستار» Film Essay نزدیک شده اما ماهرانه از افتادن به دام تغییر لحن ناگهانی میگریزد و بازیگوشانه در کار ترکیب جهانهای برساختهی خود مشغول میشود. سفری رویاگون لابهلای آثار هنری و سیر تکامل هنرمندی که نه فقط از محیط پیرامونی خود الهام میگیرد، که اساساً خود زاده و فشردۀ محیط جغرافیایی و جبر تاریخی پیرامون خود است. در اصل قرار است با دنیایِ هنری یک هنرمند بسیار ستایش شده آشنا شویم اما این سفر بر بستر تاریخ و سیاست و اجتماع آلمان و اروپای پس از پایان جنگ جهانی دوم به پیش میرود. قسمت بازسازی شده از کودکی، جوانی و میانسالی کیفر که در عمل به مروری گذرا اما مهم از تاریخ آلمان قرن بیستم بدل میشود. آلمانی که تازه دارد از خاکستر و ویرانههای جنگ سربرمیآورد. در این میانه هنرمند به تاثیرپذیریاش از فلسفه هایدگر و شعر سلان اشاره میکند و فیلم هم با ارجاعهایی بهجا و هوشمندانه بر این تاثیرپذیری تأکید میورزد. رفت و برگشت دائمی میان تصاویر مستند (اکنون) و تصاویر بازسازیشده (گذشته) در کنار قاببندیهای ماهرانه و کمپوزیسیونهای حیرتانگیز وندرس، خود یک اثر هنری است. اثری هنری دربارۀ شخصیت و آثار یک هنرمند.
دیدگاهها و جهانبینیِ کیفر و بهشکل جستهگریخته در دقایقی از فیلم میشنویم که این بخش برای شناخت هنرمند و جهانِ هنریاش بسیار مفید است. اینکه او دو ساحَتِ اسطوره و هنر را دو شیوۀ اساسی در شناخت جهان ارزیابی میکند و در مقابل، افسانهها هستند که به پاسخی برابر پرسشهای پرشمار هستیشناسانۀ آدمی تبدیل میشوند. لابهلای همین مانیفست هنرمند بزرگ است که او با فروتنی واقعبینانهای میگوید: «ما در جهان هستی از قطره هم کوچکتریم.» وندرس با بازسازی شیطنتآمیز کودکی کیفر، بر روحِ سرکش و کودکِ درونِ فعال و خلاق او تاکید میورزد. این کودکیِ و حضور عمیق آن در زندگی کیفر را جایی میبینیم که کودکی او، شعری عاشقانه از اینگه بورگ باخمن را برایش میخواند. در حالی که کیفر خود روی تختی ساده و بیآلایش دراز کشیده، چشمها را بسته و توسن خیال را پرواز داده است.
اما بازگشت به ویرانههای جنگ که تحول فکری کیفر جوان را عیان میسازد از نکات برجسته و قابل تعمق مستند «انزلم» است. در آلمانِ در حال خودیابی و بازسازی پس از جنگ، که همه، رسمی و غیررسمی، میکوشیدند ملیگرایی افراطی ناسیونال سوسیالیستهای رایش سوم را فراموش کرده و از خاطرِ آزردۀ جهانیانِ زخمخورده از جنگی که آلمان نازی برافروخت پاک کنند، کیفر موضوعاتی از قبیل هویت ملی، نشانهشناسی سنتی سرزمین آلمان، قهرمانان اساطیری و تاریخی این سرزمین را دستمایۀ آثار هنریاش قرار داده است. همۀ اینها از جذابیتهای افزودۀ سینمایی ویم وندرس است که در قالب مستندی دیدنی، اهمیت انزلم کیفر بودن را دوباره یادآوری میکند.