مارسل امه و طنز سیاه؛ نگاهی به مجموعه داستان گودال گناه

در روزهای گذشته، مجموعه داستانی از نویسنده‌ی فرانسوی، مارسل امه، توسط نشر مَد، برای اولین‌بار راهی بازار نشر ایران شد. این مجموعه داستان، که با نام «گودال گناه» منتشر شده، حاوی شش داستان کوتاه و یک داستان نیمه‌بلند است. شش داستان کوتاه این مجموعه عبارتند از: بی‌اعتنا، لطف الهی، شراب پاریس، دِرموش، گودال گناه و پلیس قلابی. داستان نیمه‌بلند این مجموعه نیز با عنوان «گذر از میان پاریس» ترجمه شده است و حال و هوایش با دیگر داستان‌های این مجموعه کمی متفاوت است. در نوشته‌ای که پشت جلد کتاب گودال گناه آمده، درباره‌ی این داستان نیمه‌بلند، اینطور می‌خوانیم: «در گودال گناه با وجوه دیگری از هنر نویسندگی امه هم مواجه می‌شویم، خاصه در داستان نیمه‌بلند “گذر از میان پاریس” که حال‌وهوایش آدمی را به یاد سینمای نوآر فرانسه می‌اندازد و اتفاقاً فیلمی هم با بازی ژان گابن بر اساس آن ساخته شده است.»

مارسل امه (۱۹۰۲-۱۹۶۷) آثار بسیاری از خود به‌جا گذاشته است. بنابر اطلاعات موجود، ۱۷ رمان، ۹ مجموعه داستان و ۱۶ نمایش‌نامه و تعدادی کتاب نظری و شعر، کارنامه‌ی پربار او را تشکیل می‌دهند. از مجموعه‌ی این آثار، تعداد بسیار کمی به فارسی ترجمه شده‌اند. احتمالاً مخاطبان فارسی‌زبان و علاقه‌مندان به داستان کوتاه، اولین‌بار با مجموعه داستان «دیوارگذر» با سبک بدیع و طنز سیاه مارسل امه آشنا شده‌اند. این مجموعه داستان را اصغر نوری، مستقیماً از فرانسوی، ترجمه و نشر ماهی چاپ کرده است. اتفاقاً از زمان چاپ آن کتاب تا امروز، استقبال خیلی خوبی از این مجموعه داستان کم‌حجم به‌عمل آمده؛ چنانچه پس از گذشت تقریباً ۱۴ سال از چاپ نخست دیوارگذر (سال ۱۳۸۸)، این کتاب هنوز بازچاپ و خوانده می‌شود. مخاطبانی که آن مجموعه داستان را خوانده و از آن لذت برده‌اند، احتمالاً از مجموعه‌ی «گودال گناه» نیز لذت خواهند برد.

هدف اصلی در این یادداشت کوتاه این است که نگاهی اجمالی به این مجموعه داستان داشته باشیم و همین‌طور سبک داستان‌نویسی مارسل امه را با بررسی یکی از داستان‌های خصیصه‌نمای این مجموعه بررسی کنیم. بنابراین یادداشت حاضر دارای دو بخش کلی خواهد بود: طنز سیاه در داستان لطف الهی از مجموعه‌ی «گودال گناه» و نگاهی به نحوه‌ی روایتگری مارسل امه در این داستان خصیصه‌نما.

  • المان‌‌های طنز سیاه در داستان لطف الهی از مارسل امه:

یکی از خصیصه‌نماترین داستان‌های مجموعه‌ی گودال گناه، داستان «لطف الهی» است. داستان شروعی جذاب، گیرا و طنازانه دارد: «می‌توان گفت که بهترین  مسیحی خیابان گابریل و حتی مونمارتر در سال ۱۹۳۹ مردی بود به‌ نام دوپِریه، مردی چنان متقی و چنان درستکار و چنان نیکوکار که خداوند، بی‌آنکه منتظر مرگ او بماند، در میانسالی سرش را به هاله‌ای مزین کرد که شب و روز با او بود.»

کل داستان لطف الهی، حداقل در ظاهر، درباره‌ی همین مردی است که هاله‌ای نورانی دور سرش ایجاد شده و همسرش به‌خاطر این هاله، از آشنایان و همسایه‌هایش خجالت می‌کشد. در ادامه‌ی داستان او شوهرش را تحت فشار قرار می‌دهد تا از شر هاله راحت شود. او شوهرش را مجاب می‌کند که گناه کند تا شاید خداوند هاله‌ی نورانی را از او بگیرد. بنابراین شخصیت اصلی داستان هفت گناه اصلی در مسیحیت را یک‌به‌یک امتحان می‌کند و زندگی‌اش را کاملاً دگرگون می‌کند. در انتهای داستان، پس از این‌که شخصیت اصلی کاملاً تغییر می‌کند، همچنان هاله را دور سر خود دارد و هاله از بین نمی‌رود.

در همین قسمتی که از داستان لطف الهی، سومین داستان مجموعه‌ی گودال گناه، نقل کردیم، یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های طنز سیاه رخ می‌نماید: دست گذاشتن روی یکی از موضوعات تابو، یعنی دین و ایمان و شوخی با فرضیات آن.

این طنز تا جایی ادامه پیدا می‌کند که راوی می‌گوید: «خانم دوپِریه، که دیگر حتی نمی‌توانست چیزی ببافد، با اوقات‌تلخی به تماشای هاله می‌نشست. آقای دوپِریه، که معمولاً در وقت فراغت به خواندن متون دینی مشغول می‌شد، در این اوقات تماس بال‌های فرشتگان را با پوستش احساس می‌کرد و شادی فرخنده‌ای بر سیمایش پدیدار می‌شد که به خشم همسرش دامن می‌زد.»

در نهایت شوخی با این موضوعِ تابوشده تا جایی ادامه پیدا می‌کند که آقای دوپِریه تمام هفت گناه اصلی، یعنی خشم، حسادت، آز، پرخوری، تنبلی، غرور و شهوت را نه‌تنها انجام می‌دهد، بلکه در آن‌ها غرق می‌شود.

در همین بخش نقل‌شده، یکی دیگر از المان‌های طنز سیاه را می‌بینیم، یعنی بزرگ‌نمایی و اغراق. مارسل امه با اغراق در شخصیت دوپِریه توانسته سوژه‌ی مدنظر خود را بسیار بیشتر از چیزی که مخاطب در حالت عادی و زندگی واقعی به آن عادت دارد، برجسته‌ کند. درواقع ما در زندگی‌مان هیچ انسان باایمانی را نمی‌شناسیم که از شدت تقوا، بالای سرش یک هاله‌ی نورانی تشکیل شده باشد.

از دیگر ویژگی‌هایی که برای طنز سیاه برمی‌شمارند، تضاد و تناقض است. شخصیت آقای دوپِریه و همین‌طور همسرش سرشار از پارادوکس‌اند. دوپِریه مسیحی‌ترین آدم منطقه است، ولی برای رضایت خاطر همسرش، تمام هفت گناه اصلی را مرتکب می‌شود. هاله‌ای که نمادی از ایمان و تقوای آقای دوپِریه شمرده شده است، تا انتهای داستان که دوپِریه غرق در گناه است، ثابت و درخشان باقی می‌ماند و شاید نشان‌دهنده‌ی این باشد که اتفاقاً این هاله‌ی نور، نمایانگر ایمان و لطفی الهی نبوده است.

یکی دیگر از ویژگی‌های طنز سیاه، که در داستان لطف الهی از مجموعه‌ی گودال گناه از مارسل امه دیده می‌شود، کوچک‌نمایی از طریق تحقیر و تمسخر شخصیت، توسط راوی است. در جایی از داستان درباره‌ی خانم دوپِریه می‌خوانیم که: «خانم دوپِریه زن فوق‌العاده‌ای بود، زنی بسیار پرهیزکار و نجیب، اما بیهودگی امور دنیوی هنوز بر وی آشکار نشده بود. او نیز، مانند بسیاری دیگر که بی‌عقلی حسن‌نیت‌شان را به کژراهه می‌برد، تصور می‌کرد بهتر است در چشم سرایدار محترم باشد تا خالق.»

در نهایت درباره‌ی طنز سیاه می‌توان گفته‌ی رضا سیدحسینی در کتاب «مکتب‌های ادبی» را نقل کرد که درباره‌ی بیشتر آثار مارسل امه سازگارند: «طنز سیاه، خنده‌ای است آمیخته به ناسزا که از اعماق درون عاصی برمی‌آید، برای مقابله با عقاید رایج و گفتار جهانی آن‌ها.»

طنز سیاه دراثر آشفتگی‌های سیاسی و اجتماعی، افزایش اختلافات طبقاتی، آرمان‌های تحقق‌نیافته و همچنین رشد سرمایه‌‎داری و خشونت‌های سرکوب‌شده به‌وجود می‌آید.

  • کیفیت روایتگری در داستان لطف الهی از مارسل امه:

داستان لطف الهی، از مجموعه‌ی گودال گناه، یک راوی دانای کل و بسیار مداخله‌گر دارد. او از همه‌چیز آگاه است. به ذهن شخصیت‌هایش نفوذ می‌کند، آن‌ها را مسخره می‌کند و از آینده و گذشته‌ی آن‌ها خبر دارد. این کیفیت راوی در بیشتر داستان‌های مارسل امه دیده می‌شود. با این‌که تمام داستان‌های مارسل امه در قرن بیستم نوشته شده‌اند، گاه کیفیت راوی‌هایش شبیه به راوی‌های داستان‌های پیشامدرن اولیه می‌شود. حتی ممکن است شیوه‌ی روایتگری داستان‌های مارسل امه، ما را یاد داستان‌های نیکولای گوگول بیندازد؛ همان‌قدر طناز و همان‌قدر مداخله‌گر.

همین موضوع باعث شده است که کیفیت صحنه‌ای داستان بسیار پایین بیاید. تکرار افعال ماضی استمراری را در بخشی از این داستان مشاهده کنید: «او در یک کارخانه‌ی کفش‌دوزی کوچک در مِنیل‌مونتان حسابداری می‌کرد و دفتر کارش در آن‌جا عبارت بود از اتاقکی شیشه‌ای، جای‌گرفته بین دو کارگاه. عزلت این اتاقک او را از شر سؤالات آدم‌های فضول در امان نگه می‌داشت، چنان‌که در تمام ساعات روز کلاهش را برنمی‌داشت و هیچ‌کس هم کنجکاو نمی‌شد که علت این کار را از او بپرسد.»

درواقع زمان و مکان خاص و مشخصی وجود ندارد که وقایع داستان در آن رخ دهند و استفاده‌ی زیاد از فعل ماضی استمراری به داستان حالتی خاطره‌گونه داده است.

نحوه‌ی شخصیت‌پردازی نیز غالباً به‌صورت سنتی و مستقیم صورت می‌گیرد. نمونه‌هایی که بالاتر نقل شده، درواقع در حکم شخصیت‌پردازی آقا و خانم دوپِریه نیز عمل می‌کنند. آن‌ها بیش از این‌که از طریق کنش‌ها، واکنش‌ها و دیالوگ‌های طبیعی‌شان شخصیت‌پردازی شوند، از طریق گفته‌های مستقیم راوی شخصیت‌پردازی می‌شوند.

درنهایت می‌توان به بازه‌ی زمانی طولانی داستان نیز اشاره کرد. درباره‌ی بازه‌ی زمانی داستان کوتاه، یک اصل از زبان کورت ونه‌گات نقل می‌شود که می‌گوید بهترین جا برای شروع داستان کوتاه، نزدیک‌ترین جا به پایان آن است. این اصل در این داستان نقض می‌شود. درواقع مانند بیشتر آثار مارسل امه، وقایع داستان لطف الهی (از مجموعه‌ی گودال گناه)، در بازه‌ی زمانی بسیار طولانی‌ای رخ می‌دهند. چنانچه این داستان کوتاه در سال ۱۹۳۹ شروع شده و در سال ۱۹۴۴ تمام می‌شود.  البته همین امر نیز به نوبه‌ی خود باعث شده تا کیفیت صحنه‌ای داستان بسیار پایین بیاید. راوی ناچار است تا با سرعت و ریتمی بسیار بالا، به‌جای نشان دادن وقایع، خودش همه‌چیزهایی که در این پنج سال رخ داده‌اند را برای مخاطب بگوید و طبیعتاً میزان مداخله‌اش را در روایت بیشتر کند.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمدرضا صالحی
محمدرضا صالحی
دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی. علاقه‌مند به روایت‌شناسی، نقد ادبی و داستان‌نویسی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights