میخواهم مصاحبه را با صحبت دربارهی فیلمنامه آتلانتیکس شروع کنم چون واقعا از فیلمنامهتان و این که فانتزی را با رئالیسم ترکیب کردید خوشم آمد. میتوانید کمی دربارهی رویکردتان به نوشتن فیلمنامه و ترکیب آن دو بُعد در یک فیلم صحبت کنید؟
اول از همه باید بگویم که فیلمنامه آتلانتیکس را با همکاری الیویه دیمونگله نوشتم. ایدهای اصلیام داستانی بود دربارهی یک روح و میخواستم آن را به یک نسل از ارواح تقدیم کنیم، و از این نسل منظورم تمام آن جوانهایی است که در تلاش برای مهاجرت از سنگال به اسپانیا جان خود را از دست دادند. این نقشهی آغازین بود. همچنین باید بدانید که در سنگال تفاوتی میان واقعیت و فانتزی وجود ندارد. هیچ مرزی میان آنچه پیداست و آنچه نامرئی است وجود ندارد، مثل جوامع غربی نیست که مرزی مشخص میان واقعیت، فانتزی، چیزهای قابل رویت و غیرقابل رویت، و بُعد منطقی و غیرمنطقی وجود داشته باشد. در سنگال ارتباط میان واقعیت، زمان و مکان از نوع دیگری است بنابراین اینکه میگویید قرار است داستانی فانتزی بنویسید به خودی خود معنای خاصی ندارد. میخواستیم طوری درباره فانتزی صحبت کنیم که همهچیزش از واقعیت تفکیکناپذیر باشد. برای من به عنوان کسی که شخصیتش از فرهنگهای کاملا متفاوت شکل گرفته جالب بود که با تمام این اعتقادات مختلف و با میراث فرهنگی خودم بازی کنم. بنابراین ایدهام در آتلانتیکس این بود که وقتی آدمها در دریا میمیرند، قبری ندارند بنابراین روحشان سیار و در حرکت است، اعتقادی که کاملا جهانی است. این تصور همانقدر که آفریقاییها به آن اعتقاد دارند، چیزی فرانسوی هم هست، و در پایان واقعا اهمیت ندارد که ایده از کجا میآید یا اینکه حقیقت دارد یا نه. نوع تعریف کردن داستان مهم است، و داستان این است که این جوانها بهای ریسک کردن زندگیشان در آن قایق را میپردازند چون کشوری را ترک کردند که در آنجا بهشان پولی پرداخت نمیشد، و وقتی بعضیهایشان در دریا میمیرند، روحشان برمیگردد تا پولشان را پس بگیرند. بُعد فانتزی بیشتر یک وسیله است تا کاری کنم روحشان برگردد و ببینند درباره آن وضعیت چه حرفی برای گفتن دارند.
متوجهام که این سنت تلفیق فانتزی و واقعیت در فرهنگی سینمایی کشورتان وجود دارد. اما منبع الهام سینماییتان دقیقا چی بود؟
فیلمی هست به نام مه ساخته کارپنتر که واقعا روی من تاثیر گذاشت. واقعا از کار کارپنتر در استفاده از ژانر فانتزی به عنوان استعارهای بسیار قوی برای حقایق سیاسی را بسیار دوست دارم. برای من کاملا آشکار است که باید از استعاره و تمثیل (آن طور که در فرانسوی میگوییم ‘Parabole’) استفاده کنم. برای من این واقعا راهی بسیار مناسب برای نزدیک شدن به موضوعات مختلف است، چرا که کمی شبیه اسطورههاست. از این راه واقعا میتوانید به ماهیت یک موضوع دست پیدا کنید، و رویکردی متفاوت از شیوه صحبت رسانهها درباره مسائل سیاسی مثل مهاجرت ارائه بدهید. آنها فقط از نقطهنظر اقتصادی و آماری حرف میزنند. شما باید از زبان دیگری استفاده کنید تا دربارهی همان موضوع حرف بزنید و بنظرم فانتزی فاصله بیشتری ایجاد میکند اما در عین حال شما را به آن موضوع نزدیک تر میکند.
پس نظرتان این است که فانتزی از واقعیت جدا نیست؟ یعنی بخشی از واقعیت است و واقعیت را شکل میدهد، رفتار شخصیت را تغییر میدهد و تاثیر مستقیم روی داستان و محیط داستان دارد.
بله. با توجه به فرهنگتان و رابطهتان با روایت میتوانید از راههای مختلف تجربهاش کنید. میتوانید فیلم آتلانتیکس را به عنوان رویکردی کاملا کلاسیک به فانتزی ببینید. آنها در اقیانوس مردند بنابراین روحشان برگشت به روستاهایشان، چیزی که کاملا جهانی و کلاسیک است. اما تاثیر مسلمانها هم در فیلم دیده میشود، و یکی از شخصیتها درباره جنها صحبت میکند، که بعضی از آدمهای محله فکر میکنند این جنها دختران را تسخیر کردهاند چرا که درست رفتار نمیکنند. بنظرم در آخر چیزی که اهمیت دارد این است که پسزمینه اعتقاد به روح هرچه میخواد باشد، فقط به حرفی که برای گفتن دارند گوش کنید و ببینید درباره جامعه و اتفاقاتی که در جامعه میافتد چه حرفی برای گفتن دارند. آنها برگشتهاند تا رئیسشان سلیمان پولشان را بدهند و تا عروسی آدا را بهم بریزند چرا که ازدواج اجباری است، بجای اینکه بخاطر عشق باشد. او دارد آدا را ترغیب میکند تا شجاعتش را داشته باشد که آن طور که میخواهد زندگی کند و اشتیاق و علاقه خودش را دنبال کند، ممکن است بگویید «بله، این حرف را قبلا شنیدهایم!» اما واقعا وضعیت بسیاری از زنها در جهان همین است؛ نمیدانند که باید آن زندگی که دوست دارند را انتخاب کنند.
ما میتوانیم پیچیدگی را در آتلانتیکس ببینیم، بخصوص با عناصری چون ازدواج اجباری، انتقام، رابطهها، استثمار و بحران مهاجرت. فرایند نوشتن فیلمنامه تان به چه شکل است و چطوری این لایههای مختلف و پیچیده را کنار هم قرار میدهید بدون اینکه یکپارچگی فیلمنامهتان از بین برود؟
خب، ما در ساخت فیلم آتلانتیکس با مشکلاتی هم روبرو بودیم، مثلا بُعد فانتزی نباید خیلی زود وارد فیلم میشد چون باید منتظر میماندیم تا پسرها بروند، عازم سفر شوند، کشتیشان غرق شود و بمیرند تا بتوانند به شکل روح برگردند. تا وقتی نمردند نمیتوانستند روح بشوند بنابراین بخش فانتزی فیلم را نمیتوانستیم قبل از آن وارد ماجرا کنیم. چالش این بود که تصمیم بگیریم چطوری بُعد فانتزی فیلم را حدود ۱۴ دقیقه بعد از شروع فیلم وارد داستان کنیم و همچنین کاری کنیم پلیس هم از راه برسد چون قرار است توسط سلیمان تسخیر شود. در واقعا کار بسیار دشوار اما بسیار هیجانانگیزی بود چون ما را به چالش کشید تا قوانین خودمان را باور داشته باشیم و برایمان مهم نباشد که بقیه در سینما چطوری این چیزها را انجام میدهند. بسیاری از واقعیتهای مختلف – اجتماعی، سیاسی، احساسی – را با بُعد فانتزی ترکیب کردیم و باید همهی اینها در فیلم قرار میگرفتند بدون اینکه فیلم انتزاعی و تصنعی بنظر برسد. نیاز داشتیم واقعا نیازهای داستان و خود شخصیتها این ابعاد فیلم را تغذیه کنند تا ژانرهای مختلف فیلم واقعا از یک مرکز یکپارچه نشات بگیرند.
و وقتی که با فانتزی یا عدم-واقعیت کار میکنید، هیچ نوع محدودیت برای کاری که انجام میدهید وجود ندارد؟
بله، من فقط به این زیستگاه فکر میکنم، ماموریتی که در ذهن داشتم میگفت هر کاری بخواهید میتوانید با فانتزی انجام دهید اما تلاش کنید که بیشتر به واقعیت بپردازید. حقیقت دارد که این ژانری به شما کلی آزادی میبخشد اما درعین حال باید به آن سر و شکل دهید چون هر اتفاقی میتواند رخ بدهد. اما فیلم هنوز باید هدفی داشته باشد، میدانید از چه چیزی حرف میزنم؟ نوشتن این اولین فیلم بلندم تجربهای عالی بود و بسیار خوشحالم که من و همکار فیلمنامهنویسم هرگز محدود به یک رویکرد متعارف نبودیم. میخواستیم چیزی عجیب و خاص اما در عین حال قابل دسترسی را به نمایش بگذاریم. فیلمهای کوتاه قبلیام همگی سبک، رویکرد و ابعاد نوشتاری بسیار مشخصی داشتند اما شاید مردم کمتر با آنها ارتباط برقرار میکردند، و دنبال ساخت این فیلم بلند بودم چون دربارهی یک موضوع مهم حرف میزند و میخواستم این موضوع در ابعاد بزرگتری به اشتراک گذاشته شود چون موضوعیست که نیاز است دربارهاش فکر کنیم و به نوع متفاوت و در بُعدی متفاوت تجربهاش کنیم. من و همکارم میخواستیم کارمان فیلم مولف باشد اما در حین حال بتواند عموم را تحت تاثیر قرار بدهد و عده زیادی با آن احساس نزدیکی کنند. هرگز نمیدانید که نقشهتان عملی میشود یا نه به همین خاطر بسیار خوشحالم که این اتفاق افتاد. حس میکنم که آتلانتیکس فقط جهانِ سینمادوستهای حرفهای را تحت تاثیر قرار نداده، بلکه توانسته به دل و جان باقی مردم هم نفوذ کند و وقتی فیلم در هر دو مورد موفق است، این را یک پیروزی میدانم.
این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.