فیلمی کوتاه دربارۀ عشق به روایت ریچارد لینکلیتر / دربارۀ هیت من

 فیلم «هیت من»  (Hit Man)، به کارگردانی ریچارد لینکلیتر (Richard Linklater)، یکی از آثار جذاب و با بن‌مایۀ طنز سیاه است که در سال‌های اخیر در کارنامۀ این کارگردان برجسته ظاهر شده است. لینکلیتر که با آثاری چون «پسر بچگی» (Boyhood)  و «همه می‌خواهند بعضی‌ها بیشتر» (Everybody Wants Some!) و سه‌گانۀ عاشقانه «پیش از غروب»، «پیش از طلوع» و «پیش از نیمه‌شب» شناخته می‌شود (۱۹۹۵-۲۰۱۳).

او در «هیت من» بازگشتی موفق به کمدی‌های هجوآمیز و سبک‌پردازی‌های زیرکانه‌اش دارد. این فیلم، با ترکیبی از داستان‌های جنایی و طنزهای عاشقانه، داستانی پرپیچ‌وخم و هیجان‌انگیز را روایت می‌کند که هم‌زمان از تماشاگرش می‌خواهد به مفاهیم عمیق‌تری دربارۀ هویت، اخلاق و تمایلات انسانی فکر کند. لابه‌لای داستان ساده‌اش به‌‌صورت مداوم سؤالات پیچیده‌ای را طرح و سپس رها می‌کند. انگاری که با این شکل هجوآمیز بیننده را به سخره می‌گیرد و او را وارد چالش‌های عمیق ذهنی می‌کند و در عین‌ حال با ساده‌سازی بسیاری چیزها تلنگری می‌زند که زندگی – آن‌قدرها هم که می‌گویند، جدی نیست. این پاندول پارادوکسیکال غریب که مدام در طول اثر در حرکت است به‌خوبی موفق شده دوروی یک سکه را به ما نشان دهد. کاملاً مشخص است که با فیلم‌سازی باتجربه سروکار داریم. فیلم‌سازی که حال در دهۀ شصت زندگی‌اش می‌خواهد مانیفست‌هایی را ارائه دهد که بیانش در جوانی تقریباً امری محال است.

در این فیلم، گلن پاول در نقش گری جانسون ظاهر می‌شود: یک استاد روان‌شناسی که به‌طور اتفاقی وارد دنیای پیچیده و خطرناک جنایت‌کاران می‌شود. گری که در ابتدا فردی آرام و بی‌ادعا است، با پیشرفت داستان به شخصیتی چندوجهی و پیچیده تبدیل می‌شود که توانایی‌های بازیگری خارق‌العاده‌ای را از خود به نمایش می‌گذارد. پاول همچنین یکی از نویسندگان فیلم است و با اجرایی که بین خنده‌دار و جذاب در نوسان است ثابت می‌کند که می‌تواند نقش‌های پیچیده‌تری را نیز با موفقیت ایفا کند. هنرپیشه‌ای که در سی‌و شش‌ سالگی و با توجه به تجربیاتی که کسب کرده نشان می‌دهد که جاه‌طلبی‌های فراوانی دارد و می‌خواهد خود را به هنرپیشه‌ای طراز اول بدل کند. با تسلطی که از خود ارائه می‌دهد مسیر بعیدی برای او به نظر نمی‌رسد.

 لینکلیتر که همواره به بررسی تضادهای میان شخصیت‌های مختلف علاقه‌مند بوده، در «هیت من» نیز این مسئله را به شیوه‌ای کاملاً نوآورانه مطرح می‌کند. او با ارائ گری به‌عنوان فردی که به‌راحتی می‌تواند به شخصیت‌های مختلفی تبدیل شود، پرسشی اساسی را در مورد ماهیت هویت انسانی مطرح می‌کند. آیا ما واقعاً همان شخصیتی هستیم که به نظر می‌آییم، یا این که هرکدام از ما می‌تواند با پذیرش نقش‌های مختلف به چیزی متفاوت تبدیل شود؟ مایی که در زندگی روزمره نیز هر روز ماسک‌های مختلفی را می‌زنیم یا حتی برای موقعیت‌های مختلف البسۀ متفاوتی را انتخاب می‌کنیم. این لایه‌هایی که هر سال که می‌گذرد بر آن افزوده می‌شود و عملاً ما را به‌نوعی از «الینه شدن» یا ازخودبیگانگی می‌رساند. طوری که برخی اوقات برای خودمان هم واضح نیست که واقعاً کدام یک از این آدم‌هاییم.

 لینکلیتر در «هیت من» از تکنیک‌های کمدی کلاسیک استفاده کرده تا درامی پرتنش را به یک تجربۀ سینمایی لذت‌بخش تبدیل کند. طنز فیلم، به‌ویژه در لحظاتی که گری مجبور به ایفای نقش یک قاتل حرفه‌ای می‌شود، برجسته است. از ابتدای فیلم تا پایان، ترکیبی از موقعیت‌های مضحک و دیالوگ‌های بامزه، به طرز هوشمندانه‌ای تماشاگر را به خنده می‌اندازد. اما این طنز تنها به لایۀ سطحی فیلم محدود نمی‌شود؛ بلکه از آن به‌عنوان ابزاری برای تحلیل عمیق‌تر روان‌شناختی شخصیت‌ها و موقعیت‌های آن‌ها استفاده می‌شود. گری که در ابتدا به‌عنوان یک شخصیت نسبتاً ساده و بی‌تفاوت معرفی می‌شود، به‌تدریج در طول فیلم با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شود که او را مجبور می‌کند تا به عمیق‌ترین جنبه‌های روان خود نگاهی بیندازد. این چالش‌ها، به‌ویژه در مواجهه با مادیسون (با بازی آدریا آرجونا)، زنی که تلاش می‌کند شوهرش را به قتل برساند، به اوج خود می‌رسند. رابطه‌ای که بین گری و مادیسون شکل می‌گیرد، پر از تنش‌های جنسی و اخلاقی است که نه‌تنها بر جذابیت فیلم می‌افزاید، بلکه به پیچیدگی‌های درونی شخصیت‌ها نیز عمق می‌بخشد. فیلم با نگاهی نوآورانه به ترکیب ژانرهای مختلف، از کمدی رمانتیک گرفته تا نوآر و تریلر جنایی، موفق می‌شود تا تماشاگر را به سفری پر از شگفتی‌ها و پیچیدگی‌های داستانی ببرد. یکی از نکات برجستۀ «هیت من»، بازی‌های بی‌نظیر بازیگرانش است. در کنار بازی قابل‌ توجه پاول، «آدریا آرجونا» در نقش مادیسون، زنی با انگیزه‌های پیچیده و رفتارهای دوگانه، با اجرایی خیره‌کننده، تماشاگر را درگیر خود می‌کند. او هم با مجموعه‌ای از تجربیات گوناگون به نظر می‌رسد در دهۀ سی عمرش درحال تبدیل‌شدن به یکی از بازیگران شناسنامه‌دار و معتبر هالیوود است. غیر از جذابیت‌های جنسی و فیزیکی او که به‌خصوص برای چنین نقش‌هایی بسیار بااهمیت است. شیوۀ نگاه، راه‌رفتن و کلامش بسیار کنترل شده و با تسلط کافی است. به‌طوری که به‌راحتی می‌تواند هر بیننده‌ای را مسحور خود کند. لینکلیتر با کارگردانی استادانه‌اش و ترکیب دقیق بازی‌ها، داستانی را ارائه می‌دهد که هم‌زمان هم سرگرم‌کننده و هم تفکربرانگیز است. او که در طول کارنامه‌اش به بررسی مسائل عمیق انسانی از طریق داستان‌های ساده اما پرمعنی شهرت دارد، در «هیت من» نیز این سبک را به شکلی کاملاً منحصربه‌فرد ادامه داده است. این فیلم که بر اساس یک داستان واقعی است، با بهره‌گیری از طنز و تعلیق مسیر خود را در این بندبازی جذاب پی می‌گیرد. در پایان، «هیت من» نه‌تنها یک کمدی سیاه جذاب است، بلکه فیلمی است که با استفاده از طنز، مخاطب را به تفکر دربارۀ مسائل عمیق‌تر وامی‌دارد. کارنامۀ ریچارد لینکلیتر با این فیلم به یکی از نقاط اوج خود رسیده و گلن پاول نیز با ایفای نقشی به‌یادماندنی، جایگاه خود را به‌عنوان یکی از بازیگران برجسته نسل خود تثبیت کرده است. «هیت من» اثری است که هم از نظر داستان‌پردازی و هم از نظر اجرا، تماشاگر را با خود همراه می‌کند و تا مدت‌ها در ذهن او باقی می‌ماند. در عصری که دشواری‌های زندگی بشر معاصر پیچیده‌تر می‌شود و با انواع مصائب ریزودرشت سروکار دارد. دیدن فیلم‌هایی چون «هیت من» می‌تواند لختی آرامش و ریلکسیشن محسوب شود. مانند ایستگاه‌های بین راه در مسیر سفری طولانی که پس از آن می‌توان نفسی به آسودگی کشید و شاید هم با نوشیدنی خنک به پیشواز وقایع غیرقابل‌پیش‌بینی ادامۀ این سفر هیجان‌انگیز رفت.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
امیرحسین بابایی
امیرحسین بابایی
دانش آموخته کارگردانی سینما از کانون سینماگران جوان در سال 1384 و عکاسی از مجتمع فنی تهران فعالیت مطبوعاتی خود را با دو هفته نامه سینما پشت صحنه آغاز کرد و پس از آن در نشریاتی همچون نقد سینما، جهان سینما، تهران امروز، فرهیختگان، اعتماد و دبیری سرویس سینمای جهان فیلم و سینما ادامه داد. پس از قطع همکاری با نشریات مکتوب تا سال‌ها با سایتهایی همچون همه چیز درباره فیلمنامه، فیلم نوشت و... همکاری کرد. در سال 1390 سینماتک "خط سوم" را در بوستان قیطریه با رویکرد مواجه مستقیم با مخاطب و تربیت سلیقه سینمایی واقع در شمال تهران تاسیس کرد که تا پایان کارش در سال 1399 نزدیک به سیصد نشست نقد و بررسی فیلم در سمت مجری و منتقد فیلم برگزار کرد. دو جشن سینمایی و چهار شب فیلم سینمای ملل نیز از دستاوردهای خط سوم بود. سابقه تدریس تاریخ سینما، نویسندگی خلاق و فیلمسازی خلاق در چند موسسه سینمایی و برگزاری کارگاه‌های نقد فیلم در دانشگاه‌های تهران نیز در کارنامه او به چشم می‌خورد. او همچنین سابقه همکاری در ساخت چند فیلم کوتاه و مستند، بازنویسی فیلم‌نامه‌های متعدد و مشاوره فیلمنامه را در کارنامه خود دارد.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights