فیلم «هتل» به کارگردانی مسعود اطیابی و تهیهکنندگی محمد شایسته از کمدیهای پرسروصدا و پرفروش سینمای ایران بوده است. فیلمی که اکنون به اکران آنلاین رسیده و همچنان به فروش خود، اینبار در بستر پلتفرمها، ادامه میدهد.
در خلاصۀ داستان «هتل» آمده است: رامین که تازه ازدواج مجدد کرده است، طبق نقشۀ همسر سابقش برای بهدستآوردن مقدار زیادی پول از عمۀ خود، باید وانمود کند که طلاق نگرفته و هنوز عاشقانه با همسر سابقش در حال زندگی است. آنها باید به جزیرۀ کیش سفر کنند و این آغاز یک سفر پر از دردسر برای او و دیگران است. «هتل» توانست با با جذب بیش از ۶ میلیون و ۲۴۶ هزار مخاطب و فروش ۲۷۷ میلیارد تومان، رکورد مخاطبان فیلم اخراجیها ۲ (۱۳۸۷) را بشکند و پس از فیلم فسیل، دومین فیلم پرمخاطب تاریخ سینمای ایران در سال اول اکران شده است.
میتوان بهمانند نقدهای مرسوم اینروزها بر فیلمهای کمدیِ پرفروش، یکسره این فیلم را زیرسؤال برد و با فحاشی (به جای نقد) و در کنار آن تحمیق تودۀ مردمی که این اثر را پرفروش کردهاند، بهجای رسیدن به تحلیلوبررسی اثر و درکِ چرایی فروش این فیلم، آن را زیر سؤال برد و یا به سراغ روش دومی رفت که در پس آن نقدهایی که به فیلم وارد است را نیز ذکر کرد. برای درک اقبال به این فیلم باید ابتدا به سراغ شناخت نوعی از کمدی برویم، کمدی اسکروبال.
«هتل» بهنوعی یک کمدیِ اسکروبال (screwball) ایرانی است. اسکروبال، فرمی از کمدی است که در دهۀ ۱۹۳۰، مشخصاً در آمریکا، بسیار رایج بود. دو فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» (It Happened One Night) به کارگردانی فرانک کاپرا و «قرن بیستم» (Twentieth Century) به کارگردانی هاوارد هاکس را به نوعی آغازکنندۀ این جریان نسبتاً کمعمر۱ میتوان دانست. این شکل از کمدی که برخلاف اکثر تولیدات آن دوره از سینمای آمریکا که بیشتر متعلق به سواحل غربی بود، در ساحل شرقی یا در غرب میانه ساخته میشدند؛ با عرضۀ شخصیتهای شاد و سرخوش که با بیخیالی در دنیایی از تجملات زیست میکردند، راه فراری بود برای مردم خسته از مسائل و مشکلات اقتصادی آن دوران که برای مدتی کوتاه، به کمک سینما از آن فضای آکنده از یأس دور شوند. این فیلمها در عین حال، نقد تند و تیزی را علیه طبقۀ ثروتمندِ بیقید مطرح میکردند و در پایان هم، با ازدواج بین دختر ثروتمند و پسر طبقۀ فقیر یا متوسط تمام میشدند. اساس این کمدیها مبتنی بر لودگی و سرشار از آشفتگی و هرجومرج بودند. در این کمدیها مهملگویی بسیار رواج داشت و جالب اینجاست که این بیمنطقیها، در شاکلۀ اثر سراسر منطقی جلوه میکردند.
اما آیا «هتل» نمونۀ تماموکمال یک اسکروبال، آنهم از نوع وطنی، است؟ در پاسخ به این سؤال لازم است ویژگیهای دیگری از این مدل از کمدی را مرور کنیم. یکی از ویژگیهای بارز کمدیهای اسکروبال، شخصیتی بود که قهرمان زن این فیلمها ارائه میداد. این زنان آزاد و مستقل بودند و ویژگی مردان این سبک نیز، پرخاشگری، عدم وابستگی، شوخطبعی و در کنار آن هوش بالایی بود که از خود به نمایش میگذاشتند. طنز آن، جنونآمیز بود و نگاهی انتقادی به دستگاه دولت و طبقۀ مرفه و روابط میان زن و مرد داشت. اسکروبالها گونهای از کمدیهای رمانتیک بودند که ویژگی دیالوگنویسی آن، وجود گفتوگوهای سریع، شوخیهای مؤدبانۀ تند و تیز بود. فیلمنامههای آنها معمولاً شامل مواردی مانند نبردهای جنسیتی، یا آنچه استنلی کاول۲ آن را «کمدیهای ازدواج مجدد» نامید، مردان بدشانس غالباً گرفتار در گردباد زنان تندرو، نمایش شرایط، رخدادهای تصادفی، سرنوشت و بداقبالی، با اندکی منطق و مقدار زیادی شوخطبعی بود.
حال که آشنایی نسبی با این مدل از کمدی و یژگیها و عناصر تکرارشونده و کلیدی فیلمنامۀ آن پیدا کردیم بهتر میتوانیم ارتباط فیلمنامۀ «هتل» با این نوع از طنز را تحلیل کنیم.
فیلمنامۀ «هتل» توسط امیر برادران، مصطفی زندی و پیمان جزینی نوشته شده و بازنویسی نهایی آن را برادران به عهده داشته است. از همین تیم نویسندگان، پیش از این فیلم پرفروش دیگری، یعنی «هزارپا» را دیدهایم. با توجه به آنچه در بالا ذکر شد «هتل» صرفاً توانسته لحظاتی را با وام گرفتن از برخی عناصر اسکروبال و در نظر گرفتن اسلوب کلی این نوع کمدی، خلق کند. در باقی موارد، یا همهچیز در سطح مانده و یا خبری از عناصر بالا نیست و جای آن را شوخیهای نخنماشده از فرط تکرار و اشارههای اروتیکی در کلام پر کرده است. برای مثال در سکانسهایی، کاراکتر اصلی دیالوگی میگوید که قرار است در سکانس بعدی نقیض آن را بهصورت فلشبک مشاهده کنیم. جنسی از شوخی که برادران قاسمخانی در فیلم سنپطرزبورگ، یکبار به بهترین شکل ممکن آن را اجرا کرده و در اینجا، جز همین تبادر، اتفاق جدیدی برای مخاطب نمیافتد و با تکرار یک فرمولِ الانکلیشهشده طرف هستیم. حتی شوخیهای جنسی با وجود سخیف و مبتذل بودن هم، به واقع دیگر خندهدار نیستند و کارکرد خود را از دست دادهاند. حجم بسیار زیاد اتفاقات تصادفی در فیلمنامه (که حتی از منطق کمدی هم خارج است) نیز یکی از نکات آزاردهندۀ فیلمنامه است. حضور همزمان همۀ کاراکترها در مکانهای مختلف و گرهافکنی و گرهگشایی صرفاً مبتنی بر تصادف، از یک جایی به بعد بسیار حوصلهسربر میشود. پایانبندی فیلم نیز از بیمنطقی محض (هم منطق فیلمنامه هم منطق عینی) رنج میبرد. به این موارد بازی بازیگران فیلم را نیز اضافهکنید. زوج جمشیدی-کیایی هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارند. پژمان جمشیدی که به نظر میآید هنوز در سریال زیرخاکی است و با همان لحن و تغییر گریم در این فیلم ظاهر شده است. کاراکتر اصلی در اسکروبالها سوای لودگی درصدی از حماقت را دارا هستند، اما در اینجا نقشی که جمشیدی در آن بازی میکند لحظاتی به شکل کاملاً آگاهانهای باهوش شده و اصطلاحاً کار را درمیآورد! کارگردانی اطیابی نیز، چیزی در چنته ندارد. دکوپاژها غالباً تلویزیونی است و خبری از خلاقیت در کارگردانی و نماها نیست. زمان نسبتاً طولانی فیلم نیز بهخاطر ضعفی که در ساختار اثر وجود دارد بسیار به چشم میآید. ( مدت زمان فیلم ۱۱۰ دقیقه است، اما متریال فیلمنامه در حد یک فیلم ۷۰ یا نهایتاً ۹۰ دقیقهای است.)
اما بهراستی چرا فیلمی مثل «هتل» با وجود این نکات منفی در بخشهای مختلف، فروش بالایی را تجربه کرده است؟ جواب این سؤال بهنوعی ریشه در عقبۀ اسکروبال دارد. این نوع کمدی مختص زمان و مکان خاص خود یعنی دوران رکود بزرگ ۳ بود، زمانی که تماشاگران نیاز به فرار از واقعیت جهان پرزرقوبرق داشتند. ماحصل دوران رکود اقتصادی در آمریکا و اوضاع نابسامان مردم در این دوران بود که این جنس از کمدی را پدید آورد. حال ایران معاصر و مخاطب ایرانی را در نظر بگیرید، وضعیت اقتصادی ما کم از آن دوره ندارد و تماشاگر بختبرگشته برای ساعتی دنبال پناهگاهی است که از شر فکر و خیالهای مالیاش خلاصی پیدا کند؛ و از آنجا که «هتل» توانسته برخی از عناصر مهم اسکروبال را (حتی نصفهنیمه و غلط) استفاده کند، عملاً به همان نتیجۀ فیلمهای آن دوره دست پیدا کرده که یکی از آنها اقبال در فروش است. این امر نشان میدهد که تکیه به عناصر امتحانپسداده در سینما، منوط به مکان و زمان خاصی نبوده و در دورههای مختلف میتوان از آنها بهره برد. تنها میماند تفاوت و فاصلۀ همیشگی سینمای ما (حتی در وجه عامهپسند آن) با سینمای آمریکا. آنجا که اسکروبال آنها برخی از فیلمهای هاوارد هاکس شده و اسکروبال ما میشود هتلِ اطیابی!
***
پانوشت:
- این شکل از کمدی در اواخر دهۀ ۴۰ میلادی از رونق افتاد و بعد از آن تلاشهای گاهوبیگاه در خلق این مدل از کمدی ادامه داشت که منجر به ایجاد جریان نشد و در حد بروز آثاری منفرد و مستقل از جریان باقی ماند.
- استنلی لوییس کاول (Stanley Cavell)، فیلسوف آمریکایی و استاد ممتاز زیباییشناسی در دانشگاه هاروارد بود.
- رکود بزرگ به رکود گستردۀ اقتصادی جهان، یک دهه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم گفته میشود. بحران بزرگ را میتوان عمیقترین، طولانیترین و گستردهترین بحران اقتصادی سده بیستم دانست. این دوران در ایالات متحده آمریکا با کاهش ارزش سهام در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ شروع گردید، در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ که سهشنبه سیاه نام گرفت، بورس آمریکا سقوط کرد و خبر آن در جهان پیچید. از آن پس طولی نکشید که جریان رکود اقتصادی در تمام کشورهای جهان به سرعت گسترش یافت.