بررسی اپیزودیک فصل سوم عشق، مرگ + ربات‌ها

کمتر از یک سال است که فصل اخیر مجموعه‌ی عشق، مرگ + ربات‌ها منتشر شده و طبق انتظار، به همان روال تحلیل‌های عملا بدبینانه و تاریک‌نگرانه نسبت به آینده‌ی عرصه‌ی تکنولوژی و پدیده‌های رباتیک می‌پردازد. در این مطلب تلاش بر این بوده که تمام قسمت‌های این فصل را به صورت کوتاه بررسی کرده و مجموعه‌ی اخیر را به طور خلاصه معرفی کنیم.

 

قسمت اول – سه ربات، استراتژی‌های خروج:

این اپیزود گستره‌ی ویژگی شخصیت‌هایی را نشان می‌دهد که از قسمتی از فصل یک دیده بودیم و اتفاقا چندان موفق به برآورده کردن انتظارات نبود. مسائلی تقریبا مشابه گریبان‌گیر این اپیزود نیز شده است. لحن روایت این بار حتی ساده‌تر است،  تمهیدات کمیک و خنده‌آور چندان کارکرد درستی ندارند و چون در مورد ربات‌هایی است که در دنیایی پسا بشری زندگی می‌کنند وسفرنامه‌ای در برخی از مناطق فراموش شده‌ را ارائه می‌دهند، اجازه می‌دهد تا فاصله‌ای مفهومی برای مشاهدات فعلی انسان امروزی شکل بگیرد. بیانیه‌ای در مورد دنیای مدرن و مشکلاتی که قرار است گریبان‌گیر جامعه‌ی بشری شوند.

 

قسمت دوم – مسافرت بد:

این یکی یک سرنخ درست از داستان‌گویی است. احتمالا یکی از بهترین اپیزودهای این فصل و نمونه‌ای نادر از فیلم/انیمیشن‌هایی است که می‌تواند داستانی جذاب را با محدودیت‌های ناشی از تایم کوتاه‌ خود روایت کند، به‌جای اینکه احساس یک «فیلم فشرده‌شده» را منتقل کند. در اینجا هیچ رباتی یا نشانه‌ای از انقلاب تکنولوژی وجود ندارد. قصه در مورد ملوانانی است که با هیولایی کابوس‌وار که شکلی شبیه یک خرچنگ غول‌آسا دارد مبارزه می‌کنند و موفق می‌شود بین مخاطب و حوادث داخل جهان داستان ارتباط برقرار کند. در نگاه اول به نظر می‌رسد ایده، یک کلیشه‌ی هیولایی ساده است، اما ماجرا از این قرار است که این قسمت از سریال موفق می‌شود همان نوع وحشت علمی-تخیلی را در تلاشی احترام آمیز، با تمهیداتی که نتیجه‌ی مطلوب را تقریبا غیرممکن می‌سازند، برای برقراری ارتباط با یک ذهن کاملا بیگانه با این فضا آماده کند.

 

قسمت سوم – نبض تپش دستگاه:

سبک آرتیستیک و شیوه‌ی تصویرگری شاید بزرگترین دستاورد این اپیزود باشد. به نظر می‌رسد که این قسمت به شدت تحت تاثیر و ملهم از Moebius باشد و با ارائه اتمسفری روان‌گردانانه، به‌ سبک و سیاق کمیک‌های Moebius اغلب آن احساس واقعیت تحریف‌شده را القا می‌کند. پدیده‌ی انیماتوری در این اپیزود یک بستر بصری جذاب برای داستان می‌سازد و قصه در مورد یک فضانورد سرگردان است که باید با ترس‌های درونی خود نسبت به مفاهیم بیگانه (از جمله مرگ) روبرو ‌شود. درطول سه فصل گذشته، به نظر می‌رسد که بسیاری از قسمت‌ها صرفاً سه عنصر محصورکننده (عشق، مرگ، ربات) سریال را مورد بررسی قرار می‌دهند، اما به نظر می‌رسد که این یکی واقعاً جوهر کلی آنچه را که در ابتدا انتظار داشتیم بیشتر ایناپیزودهای کوتاه در این مجموعه داشته باشند را به تصویر می‌کشد.

 

قسمت چهارم – شب مرگ‌ کوچک:

یک اپیزود سرگرم کننده و طنز که بعید است دوستش نداشته باشید. همه‌‌ی متریال این قسمت را مدل‌ها و مجسمه‌های مینیاتوری شامل می‌شوند که همراه با صداهای عجیب و جیر جیر پیکرهای انسانی، لحنی عمدتاً کمدی به همه چیز می‌دهند. داستان با روایتی ساده در مورد پیشرفت سریع یک پاندمی مربوط به زامبی‌هاست، اما شکل منحصر به فرد به کار گرفته شده، روایت را از مسیر کلیشه‌های تکراری و خسته کننده‌ی زامبی-مووی‌ها جدا می‌کند و اساسا الگویی تازه ارائه می‌دهد، به طرزهوشمندانه‌ای با زامبی‌ها بازی می‌کند، مانند اینکه چگونه افسران پلیس و نیروهای گارد ملی به زودی جای خود را به بازماندگان شرور و سرکشی می‌دهند که شعله‌افکن‌ها را به کار می‌گیرند‌‌ و با ماشین‌های زره‌دار مجهز به محافظ‌های ضرب‌دار میخ‌زده به اطراف می‌چرخند و البته سوپر زامبی‌هایی فراموش نشدنی. نمونه‌ای از ادغام عالی خلاقیت در فرم و نمود آن در موضوع.

ٖعشق، مرگ + ربات‌ها

قسمت پنجم – گروه کشتار:

نمونه‌ای آشکار از بسیاری از بدترین ویژگی‌های این سریال که بسیاری از  اپیزودها در طول کل مجموعه نشان داده‌اند. قصه‌ای ساده درباره گروهی از سربازان مسلح که باید با یک خرس رباتیک غول پیکر بجنگند. هیچ خلاقیت، رویکردی تازه یا خاصیتی منحصر به فرد در این قسمت وجود ندارد که بتوان به عنوان موردی تحلیلی تحت بررسی قرار داد.

 

قسمت ششم – ازدحام:

اپیزودی بسیار جذاب که متأسفانه از اِشکال ذاتی فرم فیلم کوتاه رنج می‌برد. این قسمت سعی می‌کند در قالب محدود شده‌اش بهخیلی موضوعات اشاره کند و بنابراین به‌ جای داشتن آن خاصیت محزون و خودکفا از ویژگی‌هایی که اغلب بهترین اپیزودها دارند، آشکارا احساس ناقص بودن را القا می‌کند. بستر ایده‌ها از لحاظ بصری و روایتی قابل قبول‌اند؛ چرا که داستان درباره دو محقق است که سعی می‌کنند در رابطه با مجموعه‌ای حشره‌مانند از نژادهای بیگانه را که در کنار هم به‌عنوان نوعی ازدحامکلونی شکل زندگی می‌کنند، پژوهش کنند. در کل این قسمت هرچند اپیزودی محسوب می‌شود که در اجرا ضعیف است اما همچنان ارزش دیدن دارد.

 

قسمت هفتم – موش‌های میسون:

قطعه‌ای سبُک‌ از مجموعه که در مورد یک کشاورز اسکاتلندی است که سعی می کند انبوهی از موش‌های جهش‌یافته را که درانبارش زندگی می کنند، نابود کند. با خرید ماشین‌های پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر برای کشتن موش‌ها، اعمال ریسک‌پذیر کاراکتراصلی همچنان بالا می‌رود. انحرافی در حاشیه که سرگرم‌کننده است، اما در پایان به نظر می‌رسد شاکله‌ای مغشوش و تهی ازجمع‌بندی و نتیجه‌گیری مطلوب دارد.

 

قسمت هشتم – در تالارهای شکیل مدفون:

این اپیزود در سبک انیمیشن واقع‌گرایانه ساخته شده و ویژگی‌های مثبتش نسبت به ضعف‌های آن سنگینی می‌کند، اما در مواردمختلفی که کاوش می‌کند کمی بیش از حد شلوغ و بی نظم ظاهر می‌شود. داستان سرگذشت گروه دیگری از سربازان را روایتمی‌کند که در یک غار مرموز که توسط ماشین‌هایی با کارکردهای شرارت آمیز محافظت می‌شود، تحقیق می‌کنند و به سویوحشت‌های فراتر از تصور خود گام برمی‌دارند. احتمالاً بهتر می‌بود اگر داستان سعی نمی‌کرد با موضوع ربات‌ پوشانند هم طابقت داشته باشد و فقط به عنوان کاوشی در مقوله‌ی وحشت ارائه می‌شد.

ٖعشق، مرگ + ربات‌ها

قسمت نهم – جیبارو:

یک غافلگیری تمام عیار! این اپیزود از حیث تکامل در جذابیت روایی و بصری توانایی این را دارد ضعف‌های هر سه فصل رابه تنهایی بپوشاند. متفاوت با هر چیزی است که سریال تا قبل از این ارائه کرده بود. سبک انیمیشن تلفیقی شگفت‌انگیز ازعناصر دو بعدی و سه بعدی است که بعضا ایماژی واقع‌گرایانه و هایپررئال به نظر می‌رسد. در حرکات هر یک از شخصیت‌هایک کیفیت تند و تیز وجود دارد و کاملاً با لحن کلی این اپیزود به عنوان نوعی رقص مرگ درویش‌مآبانه تطابق می‌یابد. داستان، روایتی‌است ساده از سربازان قرون وسطایی  که به‌خاطر طمع سیری‌ناپذیرشان توسط یک آژیر اسرارآمیز فریب خورده‌اند. بااین حال، راه اصلی ارتباط این اپیزود چندده دقیقه‌ای با مخاطبش از طریق همان نوع منطق زیبایی‌شناسانه‌ای‌ است که درویدیو-پرفرومنس‌ها یا نماهنگ‌ها دیده می‌شود که نشانه‌های ریتمیک و موسیقایی را به ارائه‌ی یک داستان ملموس اولویتمی‌دهد. مخاطبی که آثار جمع‌آوری شده کارگردان موزیک ویدیو «کریس کانینگهام» را دیده باشد، احتمالاً حین تماشای ایناپیزود با همان هیبتی مواجه خواهد شد که موزیک ویدیوهای او در ارائه مفاهیم انتزاعی و چالش برانگیز همراه با جلوه‌هایبصری از نظر تکنولوژیکی پیشرفته که هنوز به هم متصل هستند (هرچند ضعیف) به آن دست می‌یافت. اثری خیره‌کننده که موردی ویژه در عرصه‌ی فیلم و انیمیشن کوتاه محسوب می‌شود.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights