هنوز رسوایی بالا نگرفته است که خواهر بزرگتر کانی به او میگوید این درآمیختن سکس با عشق است و تو باید هر چه زودتر کس دیگری را پیدا کنی! البته کسی که خدمتکار همسر خودت نباشد! فیلم «معشوقهی بانو چترلی» که نسخهی قبلیاش ساختهی جاست جکین (Just Jaeckin) در سال ۱۹۸۱ به فارسی «فاسف لیدی چترلی» ترجمه شده بود، یک داستان عاشقانهی رمانتیک است که از موفقترین و مشهورترین رمان دی.ایچ. لارنس، نویسندهی صاحبنام بریتانیایی به همین نام اقتباس شده است. میتوانید حدس بزنید که لارنس مانند بسیاری دیگر از نویسندگان و شاعرانی که عشق را نگاشته و سراییدهاند، حساسیتی به تعریف دقیق عشق به تمایز از شهوت نداشته است. ملاحظاتی که باعث میشود عشق طبیعی دو انسان به یکدیگر نکوهیده شود مسبب اصلی تلاشهای ذهنی ما برای تمایز میان این دوست! تمایز میان عشق و شهوت جنسی. در داستان لارنس، شما این درونمایهی قدیمی را دوباره بازمییابید: فردی از خانوادهای اشرافی عاشق فردی از مردمان عادی، از طبقهی فرودست اقتصادی میشود. همان درونمایهی قدیمی شاهزاده و گدا که قدمتی به اندازهی افسانههای پریان دارد. مطمئناً هیچ آدم «عاقلی» وصلت میان دو انسان از دو طبقهی اقتصادی مختلف، و بنابراین با خاستگاه اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی متفاوت را تأیید نمیکند. در صحنهای یکی از بزرگان فامیل، کانی را این طور نصیحت میکند: احساسات میآیند و میروند! اما این رگبی (Wragby) و میراث آن است که میماند. رگبی نام مجموعهای از تشکیلات اشرافیست که همسر کانی، یعنی سر کلیفورد چترلی ان را اداره میکند. کلیفورد قهرمان جنگ است. او قطع نخاع شده و در عین جوانی و برخورداری از همسر جوان و زیبایی مانند کانی، نمیتواند دیگر بچهدار شود. او امکان معاشقه را از دست داده است. مانند اغلب مالداران بزرگ، کار او ادارهی ملک و املاکیست که برای او به ارث گذاشته شده است. و البته در این کار خوب آموخته شده است. کلیفورد از ناحیهی مردم به ویژه معدندارانی که در شرایط سخت کار میکنند، به رفتار غیرانسانی و سودجویانه با رعایایش متهم است.
میتوان ادعا کرد که دیگر هیچ داستان تازهای نمیتوان گفت! داستانهای بزرگ و درونمایههای اصلی آنها را میتوان فهرست کرد. بنابراین بهترین داستانهایی که امروز با آن مواجه میشویم، در حقیقت پرداخت شدهی همان درونمایههای قدیمی با سر و شکل جدیدند. و باید اضافه کرد که دی.ایچ.لاورنس (D. H. Lawrence) شهرت خود را به رایگان به دست نیاورده است. رمان «معشوقهی بانو چترلی» موفقترین و مشهورترین رمان لاورنس است که تا این لحظه دستکم دو اقتباس سینمایی قابل ملاحظه از آن در اختیار داریم. اما آثار دیگر او توسط سینماگران دیگر با پردهی سینما آشنا شدهاند. کن راسل (Ken Russel) فقید، «زنان عاشق» (Women in Love) را بر مبنای رمانی به همین اسم از لاورنس در سال ۱۹۶۹ به تصویر کشیده بود. اولین بار که نگارنده متوجه دیدگاه فلسفی ویژهی لاورنس و بنابراین جایگاه خاصش در میان نویسندگان قرن بیستم شد، در کتابی تاریخی بود: هنری پارکز، مورخ آمریکایی، در کتاب «خدایان و آدمیان» به لاورنس در کنار ویلیام جیمز و فریدریش نیچه، به عنوان کسی اشاره میکند که دیدگاههای دو هزار و پانصد سالهی اخیر را جداً دچار چالش کردهاند. او که در فصلی به معرفی مفهوم «عصر محوری» میپردازد و سایهای که به لحاظ پارادایمهای فرهنگی و اخلاقی بر دو هزار سال بعد از ان خود انداخت، از این سه نفر نام میبرد. لاورنس با دفاعی بیپروا از غریزه و شکوهی که غریزهی صرف دارد، به عقیدهی پارکز، شایستهی ذکر به عنوان اندیشمندی کاملاً متمایز است.
در آثار لاورنس، بنابراین شما با یک داستان نخنما و تکراری روبهرو نیستید. اگرچه برای پیبردن به عمق اندیشه و دیدگاه لاورنس، طبیعتاً باید به نسخههای سانسور نشدهی رمانهای او رجوع کرد، ولی در فیلمی که کلرمونت-تونر در سال پیش میلادی (۲۰۲۲) از این اثر مشهور او به دست داد، و از طریق شبکهی نتفلیکس قابل تماشاست، شما نشانههای یک داستان عمیق و فلسفی را پیدا خواهید کرد. مثلاً آنجا که لیدی جوان داستان جوجهای تازه به دنیا آمده را کف دست خود میگیرد، و از تپش و لرزشی که پیکر کوچک این جوجهی نوزاد دارد، دچار حالتی مشابه میشود: اولیور، شکاربان همسرش، که مرد جوان خوش بر و روییست، با نهایت احترام و حفظ فاصلهی طبقاتی، دستان مردانهاش را زیر دستان کانی میگذارد تا بتواند جوجه را نگه دارد. کانی که مدتهاست هیچ تماس مردانهای را تجربه نکرده است، از همین تماس ساده ملتهب میشود. آیا لرزش پیکر جوجهی نوزاد به او سرایت کرده یا او از تب شهوت و عشق به لرزش افتاده است!؟ به نظر میرسد که پاسخ هر دو باشد! این لحظهی نوزاییست. در هر موقعیتی شبیه به این که نوزادی به دنیا میآید یا مقدمات چنین نوزایشی میان دو انسان زن و مرد مهیا میشود، گویا تمامی تار و پود هستی میلرزد! این کیفیتیست که لحظهی آفرینش و هر کنشی معطوف به آفریدن دارد. و قدرتش به قدری زیاد است که نه فاصلهی طبقاتی میشناسد و نه ملاحظات دقیق و حسابگرانهی اقتصادی که انسانها معمولاً وصلتهای خود را با آن هماهنگ میکنند. نه سیاست، نه اقتصاد، نه فرهنگ و اخلاق، قدرت چیره شدن بر تمنای زیستن را ندارند. میل به زندگی سرخوشانه و آزاد در انسانها به قدری عظیم است، که سرکوبگرترین نظامهای سیاسی توان سرکوب آن را ندارند و اگر در برابر آن تسلیم نشوند، سرنگونی در انتظار انها خواهد بود.
رمان «معشوقهی بانو چترلی» اولین بار در ۱۹۲۸ در ایتالیا منتشر شد. یک سال بعد در فرانسه نسخهای از آن به دست خوانندگان مشتاق رسید. اما انتشار آن در بریتانیا، آیالات متحدهی آمریکا، کانادا و ژاپن ممنوع بود. در ۱۹۶۰ انتشارات پنگوئن نسخهی کاملی از آن را منتشر کرد و خیلی زود برمبنای قانون برخورد با نشریات مستهجن (مصوب ۱۹۵۹) خود را در دادگاه و در برابر هیأت منصفه دید. رمان به دلیل توصیف صحنههای بیپردهی جنسی، مستهجن ارزیابی میشد. تنها یک راه برای پیروز شدن در دادگاه وجود داشت و آن راه این بود که مدیران بتوانند ثابت کنند که این رمان، یک شاهکار ادبیست. ای. ام. فورستر، هلن گاردنر، ریموند ویلیامز و ریچارد هاگرت. که منتقدان برجستهی آن زمان و از اهالی دانشگاه بودند، گواهی دادند که اثر لاورنس، نه یک هرزهنگاری، بلکه شاهکاری ادبیاست! انتشارات پنگوئن در دادگاه پیروز شد و از ان زمان، رمان لاورنس میلیونها نسخه در سراسر جهان فروخته شده است. انتشارات پنگوئن در یادداشتی بر پیشانی کتاب چنین نوشت: «این چاپ تقدیم میشود به ۱۲ عضو هیأت منصفه شامل بر سه زن و نه مردی که حکم به بیگناهی پنگوئن دادند و بدین ترتیب سبب شدند که آخرین رمان دی. ایچ لاورنس برای اولین بار در بریتانیا مجوز انتشار بگیرد.»
اگر علاقهمند به تماشای فیلمی در حال و هوای عصر ویکتوریای بریتانیا هستید، تماشای معشوقهی بانو چترلی را از دست نخواهید داد. نمونهای دیگر از همین دست در عالم سینما، اقتباسهای سینمایی مشهور از رمان «دور از اجتماع خشمگین» (Far From the Madding Crowd) است که اخرین اقتباس آن ساختهی وینتربرگ، کارگردان دانمارکی در سال ۲۰۱۵ بر پردهی سینماها رفت. اولین اقتباس از این رمان، ساختهی جان اشلسینگر، متعلق به سال ۱۹۶۷ است. این رمان و فیلمهای اقتباسشده از آن هم دوران گذار را در عصر ویکتوریای بریتانیا دستمایهی داستان اصلی خود میکنند و تغییر مناسبات فئودالی قدیم و تبدیل آن به مناسبات خشنتر و خشکتر سرمایهداری در تقابل با عشقهایی که اساساً هیچ نظم و ترتیبی نمیشناسند، محور اصلی آنهاست.