سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

از طریق این گفتگو می­‌خواهم تفکر خودم را در مورد رابطۀ بین سیاست­‌های سینما و جشنواره‌­های فیلم ایران با شما در میان بگذارم. این پرسش به وجود آمده چرا که من چندین سال است به عنوان مدیر جشنوارۀ فیلم کوروش (formelt CineIran) کار می‌­کنم. این جشنواره در سال ۲۰۱۵ تأسیس شد، اما در مدت زمان کوتاهی، با بیش از ۱۰۰۰۰ هوادار در هر سال، به یک جشنواره بین المللی شناخته شده در تورنتو تبدیل شد. اکنون پس از جشنواره فیلم بین المللی تورنتو (TIFF) موفق‌­ترین جشنواره محلی است که هر ساله در TIFF Bell Light Box، خانه جشنواره بین المللی فیلم تورنتو برگزار می‌­شود. در این جشنواره انتخاب فیلم‌­های ایرانی همیشه محل نگرانی و بحث بوده است. ما همیشه با این چالش روبرو هستیم که چه فیلم‌­هایی را می­‌توانیم انتخاب کنیم و چه فیلم‌­هایی را مجاز نیستیم. من از عبارت «مجاز نیستیم» استفاده می­‌کنم زیرا یکی از مشکلات بزرگ کار کردن در خارج از ایران این است که بخش بزرگی از جامعه که در خارج از ایران زندگی می‌­کنند، دیدگاه سیاسی خاصی نسبت به ایران و سیاست داخلی آن دارند. برای آنها آسان نیست که به مسئلۀ ایران، بی‌­طرف و با آسودگی خاطر اشاره کنند. برخی از آنها ممکن است آرمان‌­های ضدامپریالیستی داشته و منتقد نظام سرمایه‌­داری باشند. هنوز هم بسیاری از آنها مخالف جمهوری اسلامی هستند. بنابراین، آنها با هر آنچه به سینما و هنر ایران مربوط است، کاملاً کوته‌بینانه روبرو می‌­شوند. وقتی شما روی سینمای ایران کار می‌­کنید، وقتی سینمای ایران را تبلیغ می‌کنید، آنها همیشه نسبت به شما مشکوک و بدگمان هستند و احساس می‌­کنند شما دارید به رژیم اسلامی خدمت می­‌کنید.

این همیشه برای من نگران‌­کننده بوده است. من سعی کرده­‌ام دیدگاه انتقادی بی‌­طرفی را که دانشگاه به من آموخته است، پیاده کنم و تا آنجا که ممکن است در روند انتخاب وارد سیاست نشوم. ما همیشه سعی کرده­‌ایم نهادی ایجاد کنیم که تا آنجا که ممکن است بی­‌طرفانه به ارائۀ فیلم­‌های ایرانی بپردازد. اما متأسفانه، بخشی از جامعۀ ایرانی با فضاهای دانشگاهی در ارتباط نیست و در جوّی کاملاً دوقطبی رشد کرده است، که در آن کاملاً سیاهی و سفیدی وجود دارد، و همه چیز به صورت دوست و دشمن دیده می‌­شود. در نتیجه، آنها موضع بی‌­طرفی در فرهنگ را نمی‌­پذیرند و با موضع­‌گیری کاملاً سیاسی با سینمای ایران برخورد می‌­کنند و هر عملی را از منظر سیاسی می­‌خوانند. این همیشه برای من و هر کسی که با CineIran درگیر باشد، عذاب بوده است.

این دغدغه‌­های شخصی و چگونگی انتخاب و ارائۀ فیلم‌­های ایرانی باعث شد من به سینمای ایران و تلاقی آن با سیاست در سایر جشنواره‌­ها علاقه‌­مند شوم. من طی این سال­‌ها در جشنواره‌­های مختلفی شرکت کرده­‌ام. قبل از ویروس کرونا، تقریباً هر ساله در جشنواره‌­های مهمی مانند کن، برلین، ساندنس و تورنتو شرکت می‌­کردم، و فیلم‌­های ایرانی شرکت­‌کننده در این جشنواره‌­ها را تماشا می‌­کردم. من به عنوان روزنامه‌­نگار، منتقد، مدیر جشنواره، خریدار فیلم‌­های ایرانی و… از طرق مختلف با عوامل فیلم در ارتباط بوده‌­ام. از طریق این تعاملات، تجربه‌­های مختلفی در مورد سینمای ایران و بازارهای جشنواره کسب کرده‌­ام. بخشی از صحبت­‌های من براساس تجربه و روش شخصی من است. برای تقویت استدلال‌­های خود، هم‌چنین سعی کردم با بازیکنان بزرگی که چشم‌­اندازهای سینمای ایران را در جشنواره‌­های سینمایی شکل می­‌دهند، از مدیران جشنواره، برنامه‌­ریزان جشنواره و نمایندگان فروش، مصاحبه کنم، تا ببینم آنها چگونه با سینمای ایران برخورد می‌­کنند. من توانستم از ۳ مدیر جشنواره (تورنتو، ونکوور و لوکارنو)، سه برنامه‌­ریز جشنواره (روتردام، سیاتل) و چهار نمایندۀ فروش برای این پژوهش پاسخ­‌هایی دریافت کنم. آنچه من در این گزارش آورده‌­ام، نتیجۀ این فرآیند است.

امروزه جشنواره­‌های فیلم یک رویداد مهم شبکه‌­ای در تجارت فیلم هستند. سینمای ایران در جشنواره‌­های سینمای جهان حضور چشم‌گیری دارد. اصغر فرهادی، عباس کیارستمی، جعفر پناهی، محمد رسول اف از معدود فیلمسازان مطرح ایرانی هستند که جوایز مهمی در جشنواره‌­ها گرفته‌­اند. هر زمان که این افراد پروژه جدیدی را آماده ارائه داشته باشند، هر جشنواره بزرگی مطمئناً آنها را برای بررسی در نظر خواهد داشت. با این حال، هر زمان که من در این جشنواره‌­ها شرکت می‌­کنم و فیلم‌­های ایرانی را در آنها تماشا می‌­کنم، شایعه‌­ای مبنی بر این‌که این جشنواره‌­ها نگاه شرق‌­شناسی به فیلم‌­های ایرانی دارند، وجود دارد. برخی از منتقدان ایرانی استدلال می‌­کردند که این جشنواره‌­ها به دنبال تصاویر کلیشه‌­ای خاصی از فیلم‌­های ایرانی بودند. این بحث وجود دارد که این جشنواره‌­ها فقط به دنبال فیلم‌­های ایرانی هستند که جنبۀ منفی ایران را نشان می‌­دهند یا فیلم‌­هایی با انتقاد سیاسی از دولت ایران. همه این‌ها این پرسش را در من ایجاد کرد تا در این زمینه تحقیق کنم. از خودم می‌­پرسیدم معیارهای اصلی این جشنواره­‌ها برای انتخاب فیلم‌­های ایرانی چیست؟ آیا دستور کار سیاسی در انتخاب آنها وجود دارد؟ آنچه امروز درباره آن صحبت می­‌کنم نتیجه کارهای تحقیقاتی من است. اما، اول از همه، چرا مطالعۀ جشنواره‌­ها؟

مطالعات جشنواره طی ده­ه‌ها، ارزش و اهمیت زیادی پیدا کرده است. از آنجا که فیلم‌­ها بسیار سریع‌­تر و راحت‌­تر می‌­توانند تولید شوند، و چون امروزه بسیاری از فیلمسازان این فرصت را دارند که فیلم‌­های خود را مستقیماً از طریق اینترنت یا از طریق بسترهای آنلاین مانند Filmfreeway ارائه کنند، بازار جشنواره‌­ها در چند سال گذشته بسیار متحول شده است. امروزه فقط حدود ۹۰۰۰ جشنواره در Filmfreeway، مهم‌ترین منبع آنلاین برای ارائه به جشنواره، ثبت شده است. متناسب با آن، مطالعۀ جشنواره­‌ها مؤثر واقع شده است، و اخیراً چندین کتاب مهم در این زمینه منتشر شده است. با این حال، این هنوز یک موضوع کاملاً جدید است، و حداقل تحقیقات در مورد ویژگی‌­های جشنواره‌­ها به ویژه از نظر برنامه‌ریزی انتخاب فیلم انجام شده است. آنچه امیدوارم به آن بپردازم، رابطۀ بین سیاست‌­های جشنوارۀ فیلم با برنامه‌­ریزی سینمای ایران است. اما چرا بحث در مورد سیاست‌­های برنامه‌­ریزی در یک جشنوارۀ فیلم؟ آیا جشنوارۀ فیلم محل گردهمایی برای تجلیل از هنر و زیبایی سینما نیست؟

جشنواره فیلم

از همان آغاز، زمانی که تاریخ جشنواره با خلق جشنواره فیلم ونیز آغاز شد، جشنواره­‌ها خود را فضاهایی تعریف می‌­کردند که باید در آن پرسش‌های اساسی در مورد سینما مطرح شود. آنها خود را فضایی می‌­دانستند که قرار بود نوع متفاوتی از هنر و روایت دربارۀ سینما در آن معرفی شود. با این حال، حتی در آن مرحله، جشنواره‌­ها نتوانستند هنر را از سیاست جدا کنند. چند سال پس از ایجاد آن، جشنواره فیلم ونیز توسط موسولینی تصاحب شد؛ نتیجۀ آن جشن سینمای نازی آلمان در سال ۱۹۳۷ به هزینۀ سینمای فرانسه بود. تصمیمی که فرانسوی‌­ها با آن موافق نبودند، و مدت کوتاهی بعد از آن، آنها تصمیم گرفتند جشنواره فیلم خود، جشنواره فیلم کن، را ایجاد کنند. این تعامل بین جشنواره‌­ها و سیاست با ایجاد جشنواره فیلم برلین در سال ۱۹۵۰، که می­‌خواست خود را متفاوت از فضای نازی­ در آلمان قبل از آن ارائه دهد، برجسته‌­تر می‌شود. مدیران جشنواره می‌­خواستند بگویند که ما فضای مطلوبی را ایجاد کرده‌­ایم که در آن دموکراسی، ارزش و اهمیت قابل توجهی پیدا کرده است. بنابراین، از ابتدا، جشنواره فیلم برلین بر سیاست تأکید داشت تا هنر، و به ویژه خود را مکانی ضروری برای ترویج حقوق لیبرال می­‌دانست. جشنواره­‌هایی مانند ساندنس و تورنتو همان موج را دنبال کردند، و امروز پیشگام جشنواره­‌هایی هستند که با سیاست‌­های متنوع سر و کار دارند. آنها جشنواره‌­هایی هستند گاهی با این استدلال که هنر به عنوان رسانه‌­ای در نظر گرفته می‌­شود که در بیان یک زمینه سیاسی نقشی ایفا می­‌کند. ساندنس به وضوح سیاسی است، اگر یک فیلمساز در این جشنواره شرکت کند، باید پرسشنامه‌­ای پر کند که در آن چند سوال مربوط به هویت در رابطه با گرایش سیاسی و جنسیتی از او پرسیده خواهد شد. جشنواره تورنتو بدون شک همین‌طور است. این جشنواره که از ابتدا به عنوان جشنواره جشنواره­‌ها شناخته شده است، اکنون یکی از پنج جشنواره بزرگ جهان است. تقریباً دومین جایگاه مهم را در کنار ساندنس در بازارهای جشنواره آمریکای شمالی دارد.

شرکت در جشنواره‌­های بزرگ، یکی از آرزوهای اکثر فیلمسازان است. فیلمسازان جوان این روزها به این جشنواره­‌ها بسیار متکی هستند. در مصاحبه اخیر من با محمد رسول اف، او نیز به این موضوع اعتراف کرد. او به من گفت که من به همه فیلمسازان مستقل ایرانی توصیه می‌­کنم که آثار خود را در جشنواره‌­ها ارائه دهند زیرا جشنواره‌­ها بستر مناسبی برای شناخته شدن آثار این فیلمسازان در بازار جهانی فراهم می‌­کنند. دلایل متعددی برای اهمیت جشنواره‌­های فیلم در بازار فیلم وجود دارد. اول از همه، بسیاری از معاملات بزرگ در جشنواره‌­ها انجام می‌­شود. یکی از مهم‌ترین معاملات تاریخی فیلم در جشنواره فیلم ساندنس در سال ۱۹۸۹، و پس از خرید فیلم Sex, Lies and Video Tape رخ داد، که بعداً محبوبیت زیادی پیدا کرد. امسال، Coda، برندگان ساندنس، توسط اپل به قیمت ۲۵ میلیون دلار خریداری شد. بنابراین بسیاری از فیلم‌­ها با شرکت در این جشنواره­‌ها شانس بزرگی برای ورود به بازار دارند. و این اتفاق می‌­افتد زیرا خریداران زیادی در این جشنواره­‌ها حضور می‌­یابند و فرصت هم‌گرایی رسانه‌­ها بسیار خوب است. دوم این‌که، جشنواره­‌ها تنها مکانی نیستند که فیلمساز برای تماشای فیلم شرکت می‌­کند. بسیاری از مردم فکر می‌­کنند که وقتی در یک جشنواره شرکت می‌­کنید، می‌­خواهید فیلم‌­های جدیدی ببینید؛ اگر چه، جشنواره­‌ها یک مرکز شبکه­‌ای بزرگ هستند که در آن می‌­توانیم افراد مختلفی را که در این صنعت فعال هستند ببینیم. در آنجا می‌­توانید با تهیه‌کنندگان، بازیگران، فیلمسازان جوان، خریداران فیلم، فروشندگان فیلم و عوامل فروش، نمایندگان فیلم‌­ها، و روزنامه‌­نگاران ملاقات کنید. بنابراین، از چشم‌­انداز شبکه‌ای، شرکت در این جشنواره­‌ها ضروری است. سوم این‌که، جشنواره­‌ها بهترین مکان برای خبرسازی درباره فیلم شما هستند. یک فیلمساز جوان برای معرفی جهانی خود به یک بستر نیاز دارد. شرکت در این جشنواره‌­ها و حضور موفق در آنها برای کمک به شهرت فیلمساز بسیار حیاتی است. به دنبال موفقیت بونگ جون هو در جشنواره­‌هایی مانند کن، این فیلمساز توانست فیلم‌­های خود را در سطح جهانی ارائه دهد، و همان‌طور که دیده­‌ایم، اسکار ۲۰۲۰ را از آن خود کرد. او فیلمسازی بود که نخستین فیلم­‌هایش تنها در محل جشنواره‌­ها شناخته شدند؛ از طریق جشنواره­‌هایی مانند کن، او به یک فیلمساز مشهور تبدیل شد. اصغر فرهادی نیز همین موقعیت را داشت، بدون موفقیت در برلیناله نتوانست نامی برای خود بدست بیاورد. بسیاری فیلمسازان دیگر مانند جعفر پناهی و عباس کیارستمی، با حضور در جشنواره‌­ها ارزش و جایگاه خود را کسب کردند.

جشنوارۀ بزرگ مکانی است که، مانند یک دانشگاه معتبر، به فیلمسازان اجازه می‌­دهد از دیگران متمایز شده و خود را به عنوان فیلمسازان برتر معرفی کنند، تا در سطح جهانی نامی کسب کنند و هم از نظر خریداران و هم پوشش رسانه‌­ها توجه را به خود جلب کنند. و سرانجام، حتی اگر حضور در جشنواره منجر به معامله فروش یک فیلم نشود، موفقیت یک فیلم در یک جشنواره بزرگ منجر به تیراژ فیلم‌­ها در سایر جشنواره‌­ها خواهد شد. یک فیلم می‌­تواند در یک جشنواره جایزۀ پولی دریافت کند که برای یک فیلمساز مستقل بسیار مفید است. هم‌چنین، برای نمایش‌های بعدی در جشنواره‌­ها، تهیه‌کننده می­‌تواند هزینه نمایش را بپرسد، و گاهی اوقات یک فیلم فقط بخاطر این هزینه‌­های نمایش که جشنواره­‌ها مایل به پرداخت هستند، زنده می‌­ماند. جشنواره­‌ها با یکدیگر رقابت سختی دارند، آنها به غذاهای خوب احتیاج دارند، و مایل به پرداخت هزینه‌­های آن هستند. همه این‌ها را گفتم تا شما را با واقعیت جشنواره­‌ها در بازار فیلم امروز آشنا کنم. به ویژه برای بیان این‌که چرا شرکت در جشنواره‌­ها، به خصوص برای فیلمسازان مستقل، حیاتی است؛ مخصوصاً برای فیلمسازان کشورهایی مانند ایران که به دنبال کسب نام هستند و کسانی که می­‌خواهند در جنگ علیه هالیوود زنده بمانند.

جشنواره فیلم شیکاگو

همان‌طور که اشاره کردم، جشنواره‌­ها برای کمک به ایستادگی یک فیلم در رقابتی نابرابر با هالیوود بسیار مهم هستند. جشنواره‌­ها اغلب خود را فضایی نشان می­‌دهند که می­‌خواهد با سیستم هالیوود مخالفت کند. در گفتگو با مدیر سابق جشنواره فیلم تورنتو، پیر هندلینگ، او به من گفت که: «درک من از سینما عمیقاً توسط فیلمسازانی مانند لوک گدار شکل گرفت. وقتی دیدم که او تمام منطق روایی فیلمسازی را زیر سؤال برد و الگوهایی را معرفی کرد که به ندرت در فیلم­‌های هالیوودی می‌­بینیم، دیدگاه من نسبت به سینما کاملاً تغییر کرد. ما در بین همکاران‌مان در جشنواره همین ایده را داشتیم. ما همیشه سعی کرده­‌ایم که به فیلم‌­های غیرمتعارفی که برخلاف هالیوود هستند، ارزش و اهمیت فوق العاده­‌ای بدهیم.» جشنواره­‌ها همیشه می‌­خواستند خود را از هالیوود جدا کنند، و فضایی را فراهم کنند که به یک فیلمساز مستقل اجازۀ رشد کردن و دیده شدن بدهد. حیات بسیاری از این فیلم‌­ها از طریق شرکت در این جشنواره­‌ها است.

برای یک فیلمساز ایرانی که بازار داخلی محدودی دارد و به دلیل تحریم‌­ها، شانس کمی برای دیده شدن در سطح جهانی دارد، و بخاطر تحریم‌های آمریکا هالیوود را بازاری غیرقابل نفوذ می‌­داند، شرکت در این جشنواره‌­ها ضروری است. از طرف دیگر، سینمای ایران به داشتن ارزش و اهمیت استثنایی در بازارهای فیلم مشهور است. در گفتگوی من با هندلینگ وی گفت، «ما، در جشنواره فیلم تورنتو، اولین جشنواره‌­ای بودیم که از سینمای ایران حمایت کردیم، نه به این دلیل که احساس می­‌کردیم جامعه ایرانی در اینجا وجود دارد، و این جامعۀ ایرانی به این موضوع علاقه‌­مند است. البته حضور جامعه بزرگی از ایرانی‌­هایی که عاشق این فیلم‌­ها بودند مهم بود، اما دلیل اصلی آن این بود که احساس کردیم این سینما چیز منحصر به فرد، جدید و متفاوتی برای ارائه دارد و به ما در رسیدن به اهداف‌مان کمک می‌­کند، یعنی معرفی یک هنر غیرمتعارف و برجسته­‌تر». همین مطلب را مدیر هنری سابق جشنواره ونکوور، آلن فرانی، به من گفت. وی دلیل اصلی ارزش فیلم­‌های ایرانی در جشنواره ونکوور را فرم غیرمتعارف و نوآوری‌­های این سینما دانست. مدیر جدید جشنواره فیلم لوکارنو، جیونا نازارو، نیز به این موضوع اشاره کرد و گفت که «با تماشای کارهای افرادی مانند عباس کیارستمی و فیلمسازانی مانند شهرام مکری، احساس کردیم که این سینما حرف‌های جدید و غیرمتعارفی برای گفتن دارد. ما امیدواریم که باز هم بتوانیم دیدگاه جدیدی از نسل جوان فیلمسازان ایرانی ببینیم.»

این سینما به دلیل ویژگی‌­های خاص خود، در بین جشنواره‌­های خارجی از ارزش و اهمیت استثنایی برخوردار شده است. فیلمسازان مختلفی از ایران در این سال‌­ها در جشنواره‌­ها شرکت کرده­‌اند. به دنبال موفقیت این فیلمسازان، دیگر فیلمسازان نیز سعی کردند به جشنواره‌­ها راه پیدا کنند. آنها متوجه شدند که با رفتن به کن، می­‌توانند در فرانسه خریدارانی پیدا کنند. محمد حقیقت، که سال­‌ها نمایندۀ جشنواره فیلم کن در ایران بود، به من گفت که توزیع فیلم‌­های کیارستمی در فرانسه در ابتدا خیلی سودآور به نظر نمی‌­رسید. آنها ساختاری بسیار نامتعارف برای بسیاری از فرانسوی‌­ها داشتند و فروش سختی به حساب می­‌آمدند. هنوز هم اولین فیلم‌­های او در بازار فرانسه بسیار مورد استقبال قرار می‌گیرند، و دلیل اصلی آن تحسین این فیلم‌­ها در جشنواره کن بود. برای مخملباف هم همین اتفاق افتاد. پس از موفقیت در جشنواره­‌های بین المللی فیلم، فیلم‌­های او در کشورهایی مانند ایتالیا فروش خوبی داشت. یا آثار جعفر پناهی پس از موفقیت در برلین، در فرانسه با استقبال خوبی روبرو شد. حقیقت به من گفت که در آن زمان در فرانسه، همه تصور می‌­کردند که رژیم ایران پناهی را در ایران دستگیر کرده است، و او در یک سلول است و اسلحه‌­ای به سمت سرش نشانه رفته است (با خنده). فرانسوی‌­ها احساس کردند که باید در این شرایط به سینما بیایند و از فیلم‌­های او حمایت کنند.

مردم فرانسه احساس کردند که باید از یک فیلمساز ایرانی حمایت کنند. من جملات زیادی را شنیده­‌ام که جشنواره­‌های فیلم فکر می‌­کنند که باید از فیلمسازان ایرانی حمایت کنند. اما، آیا جشنواره‌­های فیلم برای کمک به فیلمسازان ایرانی که مشکل دارند، احساس مسئولیت می­‌کنند؟ این بحث در میان ایرانیان و منتقدان، که اغلب فکر می‌­کنند جشنواره­‌ها فیلم‌­های ایرانی را به دلایل سیاسی انتخاب می‌­کنند، شایع است. به عنوان مثال، آنها احساس می‌­کنند که جشنواره‌­هایی مانند برلین، فیلم رسول اف را به خاطر پیام سیاسی‌­اش انتخاب می‌­کنند. یا فکر می‌­کنند در مورد پناهی هم همین طور است. دلایل مختلفی برای این فکر وجود دارد. بعضی اوقات در جشنواره‌­هایی مانند برلین، می‌­توان حمایت آشکار از برخی از فیلمسازان، به ویژه فیلمسازانی که از حقوق اولیه انسانی خود محروم هستند، مشاهده کرد. در جشنواره فیلم برلین، دیتر کاسیاس، مدیر جشنواره، بارها یک صندلی خالی به احترام غیبت پناهی در سینما کنار گذاشت، و فیلم‌­های پناهی همیشه در جشنواره حضور داشتند و حتی جوایز اصلی آنها را نیز به دست آوردند. با آگاهی از این وضعیت، سؤال این است که بدانیم جشنواره­‌های فیلم تا چه حد از دریچه­‌ای سیاسی به فیلم‌­های ایرانی نگاه می‌­کنند، به ویژه با توجه به این که چندین فیلم توقیفی ایرانی در جشنواره‌­های فیلم موفق بودند.

با توجه به تجربۀ شخصی خودم و مصاحبه­‌هایم با اعضای اصلی جشنواره‌­ها، متوجه شدم که این احساس حمایت از فیلمسازانی که دچار مشکل هستند، ناخودآگاه در دستور کار جشنواره­‌ها وجود داشته است. اگرچه، آن طور که ما فکر می‌­کردیم روشن نبود. در ابتدای شروع این تحقیق، احساس کردم که ممکن است یک برنامه سیاسی آشکار برای کمک به فیلمسازان ایرانی که دچار مشکل­ هستند، وجود داشته باشد. من دربارۀ این موضوع با مدیران جشنواره‌­های مختلف بحث کردم، و اکنون می‌­خواهم یافته‌­های خود را با شما در میان بگذارم. اول از همه، برخلاف انتظار، برای جشنواره‌­های معتبر جهانی، منبع مالی یک فیلم ایرانی اهمیتی ندارد. بنابراین، برای بیش‌تر آنها، هنر باید در درون خودش ارزیابی شود. به عنوان مدیر جشنواره‌­های فیلم ایرانی، همیشه افرادی بودند که از ما می‌­خواستند هیچ فیلمی با بودجه مشکوک دولتی را راه ندهیم؛ آنها می‌­خواستند که ما جزئیات مالی هر فیلم را بررسی کنیم تا مطمئن شویم که بودجه مشکوکی در کار نیست؛ اگر ما نمی­‌خواستیم این کار را انجام دهیم، آنها ما را متهم می‌­کردند که ما طرفدار رژیم اسلامی هستیم و بودجۀ ما از طریق آنها تأمین می‌­شود. این داستان غم‌انگیز، زندگی را برای هر ایرانی درگیر در سینمای ایران در خارج از ایران بسیار سخت می­‌کند. حقیقت هم برگزارکنندۀ جشنواره فیلم‌­های ایرانی بود، و سال‌­ها یک جشنواره فیلم­‌های ایرانی را در پاریس برگزار می‌­کرد، اما سرانجام، به دلیل فشارهای سیاسی دیاسپورای ایرانی پاریس تصمیم گرفت این کار را ترک کند. اکثریت دیاسپورای ایرانی با هر فعالیت مرتبط با هنر ایران رابطه بسیار سیاه و سفید دارند. آنها علاقه چندانی به دیدن نکات ظریف و دقیق و پیچیدگی­‌ها ندارند، و اکثر آنها تصوری کاملاً متعصب درباره سینمای ایران و ارتباط آن با دولت ایران دارند. آنها فیلمسازان را عامل دولت می­‌دانند. مدتی است که من دیگر فیلم‌­های ایرانی را تبلیغ نمی‌­کنم. وقتی این حرف را به یکی از فعالان برجسته ایرانی در تورنتو که به نظرم می‌رسید از جشنواره ما حمایت می‌­کند گفتم، متعجبم که او به من گفت که این یک تصمیم عالی است؛ خیلی زود رژیم اسلامی سقوط خواهد کرد، و هر کسی که با آن رژیم ارتباط داشته دچار مشکل خواهد شد، او به من گفت! بنابراین، سیاست آن قدر برای او حیاتی و در قلبش عمیق بود، که ترجیح می‌­داد کاری از پیش نبریم و اصلاً به سینمای ایران اهمیت ندهیم.

من فقط این را می­‌گویم تا دشواری برگزاری یک جشنواره فیلم ایرانی در خارج از ایران روشن شود. برای جلوگیری از دردسرها، مجبور بودیم بسیاری از فیلم‌­های خوب ایرانی را در نظر نگیریم، تصمیمی که من هرگز به آن افتخار نمی‌­کنم. از نظر من، یک اثر هنری باید بر مبنای نتیجه‌اش، منتقدانه ارزیابی شود. با الهام از فردریک جیمسون، همیشه احساس می­‌کردم که ایدئولوژی شفاف‌­سازی، به تجزیه و تحلیل دقیق نیاز دارد، و شما نمی­‌توانید یک پدیده را رد کنید فقط به این دلیل که با بودجه مشکوک تولید می‌­شود.

فیلم فستیوال

خوشحالم که فهمیدم در بسیاری از جشنواره‌­هایی که توسط غیرایرانی‌­ها برگزار می‌­شود، آنها رویکرد مشابهی در پرداختن به فیلم‌­های ایرانی دارند؛ برای آنها مهم نیست که کدام نهاد بودجه فیلم را تأمین کرده است. تیم جشنواره بر این باور است که در نهایت، اثر هنری یا فیلم نهایی تنها ملاک برای ارزیابی است، و یک فیلم نباید به خاطر منبع تأمین اعتبار آن رد شود. مدیر سابق جشنواره فیلم ونکوور حتی گفت که او حمایت دولت را از صنعت فیلم بسیار حیاتی می­‌داند. وی گفت که ما نسبت به این واقعیت که ممکن است یک فیلمساز از سوی دولت ایران حمایت شود، بی­‌تفاوت نیستیم، اما در نهایت، ما در حال ارزیابی اثر هنری هستیم تا ببینیم ایدئولوژیک است یا خیر. اگر احساس کنیم در یک اثر هنری تبلیغاتی وجود دارد، آن را کنار می‌­گذاریم. آنها می‌­توانستند با این استراتژی کار کنند زیرا تحت فشار دیاسپورای ایرانی نبوده‌­اند. آنها مشکوک نیستند زیرا ایرانی نیستند، واقعیتی بسیار ناراحت‌­کننده. به عنوان غیرایرانی، آنها حتی از جامعه ایرانی پشتیبانی محکمی دارند. نمونۀ کامل این موضوع در جشنواره سیاتل بود. به دنبال تصمیم جوامع بومی ایرانی برای شرکت در جشنواره، تعداد فیلم­‌های ایرانی آن از ۲ به ۴ فیلم رسیده است. در سیاتل، دانشگاهیان کسانی هستند که فیلم مورد نظر خود را به کمیته اصلی پیشنهاد می­‌کنند، و پس از توصیه آنها، برنامه‌ریز اصلی تصمیم نهایی را می­‌گیرد. حمایت جامعه بومی ایران برای برگزارکنندگان جشنواره بسیار دل‌گرم­‌کننده است.

بر اساس این مشاهدات، کار من نشان می­‌دهد که تشخیص یک خط مشئ ثابت خاص در این جشنواره­‌ها که همۀ تصمیمات سیاسی درباره فیلم‌­های ایرانی را شکل می‌­دهد، دشوار است؛ جشنواره‌­ها در تکاپو هستند و به طور قابل توجهی تغییر کرده‌­اند. از یک سو، آنها بیشتر براساس ارزش زمان خود تصمیم می‌­گیرند. سیاست‌­های تنوع، در دورۀ ما بسیار برجسته است، و اساساً ارزش­‌های ما را شکل می‌­دهد. این سیاست مستلزم توجه دقیق به رنج دیگران است. بنابراین اگر هر یک از این جشنواره­‌ها از فیلمسازان ایرانی حمایت می‌­کنند، به این دلیل نیست که آنها نگاهی انتقادی/ مخالف نسبت به دولت ایران دارند. آنها این کار را انجام می‌­دهند زیرا احساس می­‌کنند به خاطر سیاست‌­های تنوع، باید از حقوق محرومان، از حقوق حاشیه­‌نشینان دفاع کنند. به دلیل همین ذهنیت، این جشنواره‌­ها گاهی فیلم‌­های ضدایرانی را ستایش می‌­کنند یا از فیلم‌­هایی پشتیبانی می‌­کنند که تصاویر تاریکی از ایران را نشان می‌­دهند. از سوی دیگر، بسیار مهم است به یاد داشته باشیم که این جشنواره‌­ها با یکدیگر در رقابت هستند، و گاهی سیاست‌­های آنها برای واکنش به استراتژی‌­های جشنواره­‌های دیگر، به منظور نوسازی برند، شکل می­‌گیرند. به عنوان مثال، جشنواره فیلم کن، در چند سال گذشته توانسته است فیلمسازان بزرگی را به خود جذب کند، امروزه این جشنواره بهترین جشنواره جهان محسوب می­‌شود.

جشنواره ونیز رقیب اصلی آن است. فیلم­‌های خوب سال معمولاً در این دو جشنواره توزیع می‌­شوند. در بازاری که هر سال حدود چهل تا پنجاه فیلم قوی ساخته می‌­شود، فرصت حضور فیلم­‌های عالی در جشنواره­‌های دیگر مانند جشنواره فیلم برلین بسیار کم است. موفقیت ونیز و کن به چندین دلیل اتفاق می‌­افتد. کن و ونیز زمانی برگزار می‌­شوند که هوا خوب است، جشنواره کن در ماه مه در فرانسه، و یا ونیز در ایتالیا در ماه آگوست زمانی که هوا بسیار عالی و مطلوب است، برگزار می‌­شوند. برای برلین که در زمستان اتفاق می‌­افتد این‌طور نیست. علاوه بر این، زمان‌بندی ونیز و کن از نظر تیراژ فیلم در بازار، بسیار بهتر است. با در نظر گرفتن زمان اسکار، که معمولاً آخرین هفته فوریه است، فیلمی که در جشنواره ونیز یا کن به نمایش در خواهد آمد، فرصت کافی برای تبلیغ قبل از اسکار خواهد داشت. در مورد برلین که در پایان ژانویه اتفاق افتاد این طور نیست. در این شرایط، جشنواره­‌هایی مانند کن و ونیز به احتمال بیشتری فیلم‌­های خوب را به خود جذب می‌­کنند. این بدان معناست که جشنواره­‌هایی مانند برلین نمی‌­توانند بسیاری از فیلم‌­های خوب را به نمایش بگذارند و ممکن است در این رقابت احساس باخت کنند. یکی از راه‌کارهای دفاعی که گاهی یک جشنواره برای حفظ بازار و برندسازی خود استفاده می‌­کند، این است که بگوید مثلاً ما فلان فیلم را انتخاب نکردیم، و دلیل عدم حضور یک فیلمساز این نیست که او نخواسته است در جشنواره ما شرکت کند، بلکه این به دلیل اصول و ارزش‌­های متفاوت ماست. این یکی از مهم‌ترین دلایل تفاوت در این جشنواره‌­ها است. جشنواره­‌ها به سختی تلاش می‌­کنند تا بسته به بازار و تغییرات آن، برندسازی مجدد خود را انجام دهند. بخاطر این بازاریابی، آنها اصول و چارچوب­‌های مختلفی را دنبال می‌­کنند. به دلیل این اصول در حال تکامل، ممکن است گاهی یک فیلم تجاری یا کمدی راهی جشنواره شود، اما یک فیلم سیاسی جدی نه. بنابراین، گاهی پیش بینی این که کدام فیلم ممکن است به جشنواره­‌ها راه یابد، بسیار دشوار است. حتی باتجربه‌ترین نمایندگی‌­های فروش نیز به سختی این مسئله را پیش بینی می‌­کنند. بنابراین این یکی از دلایلی است که برخی فیلم‌­های ایرانی به برخی جشنواره­‌ها راه پیدا می­کنند و برخی دیگر نه.

این غیرقابل‌پیش‌بینی‌بودن، به ساختار متفاوت قدرت در فرایند تصمیم‌­گیری نیز مربوط می‌­شود که می­‌توانیم در این جشنواره‌­ها ببینیم. به ویژه در جشنواره‌­های آمریکای شمالی، دریافتم که در جشنواره­‌هایی مانند تورنتو، ساختار قدرت به گونه‌­ای است که برنامه‌­ریزانی که فیلم‌­ها را انتخاب می‌­کنند، در انتخاب فیلم‌­ها قدرت بیشتری نسبت به مدیر هنری دارند. در واقع، در هر جشنواره، یک کمیتۀ انتخاب وجود دارد که متشکل از چندین برنامه‌­ریز است. رئیس این کمیتۀ انتخاب، معمولاً مدیر هنری آن جشنواره است. رابطۀ بین این برنامه‌­ریزان با مدیر هنری جشنواره­‌ها متفاوت است. همان طور که گفتم، برنامه‌­ریزان در جشنواره فیلم تورنتو قدرت زیادی دارند. در مکالمه خود با هندلینگ متوجه شدم که او در دوره طولانی ریاست خود، هیچ دخالتی در انتخاب فیلم‌­های ایرانی نداشته است. در این سال­‌ها، برنامه‌­ریز با نمایندگی­‌های فروش در تماس بود، آنها فیلم­‌های مختلف را تماشا می­‌کردند، آنها را انتخاب می‌­کردند و فیلم‌­های منتخب را به جشنواره معرفی می­‌کردند. هندلینگ گفت که کار اصلی او انتخاب برنامه­‌ریزان خوب بود که در آن تنوع مشاهده می­‌شود و این برنامه‌­ریزان شناخت خوبی از سینما دارند بنابراین می‌­توانند روش‌­های دقیقی برای انتخاب بهترین فیلم‌­ها در اختیار جشنواره قرار دهند. در مقابل، ما جشنواره­‌هایی مانند جشنواره فیلم کن داریم که در آن امضای مدیر هنری جشنواره زیر همۀ انتخاب­‌ها قرار می‌­گیرد. از این رو، مدیر هنری نقش مهمی در انتخاب فیلم‌­ها دارد. در اینجا یک کمیتۀ انتخاب، فیلم‌ها را تماشا می‌­کند، فیلم‌­هایی را پیشنهاد می­‌دهد، و به مرحله بعدی می­‌رود، اما مدیر هنری باید در مرحله بعدی همه فیلم­‌ها را تأیید کند. این بدان معناست که یک فیلم بدون تأیید مدیر هنری نمی‌­تواند انتخاب شود. در نتیجه، شناخت مدیر هنری جشنواره و سلیقه او، بسیار مهم است. متناسب با تغییر مدیران هنری، سلیقه­‌های مختلفی در این جشنواره‌­ها دیده شده است. به عنوان مثال، در جشنواره فیلم ونیز، در یک دوره، مارکو مولر مدیر هنری جشنواره بود، که نوع خاصی از فیلم ایرانی را دوست داشت. در حال حاضر، رئیس جشنواره آلبرتو باربارا است، که سلیقۀ کاملاً متفاوتی دارد. در جشنواره فیلم کن نیز به همین ترتیب بود. جشنواره فیلم لوکارنو قبل از ورود کارلو چاتریان از حامیان بزرگ جشنواره فیلم ایرانی بود. پس از ورود او، هیچ فیلم ایرانی انتخاب نشد؛ استدلال اصلی او این بود که او در فیلم‌­های ایرانی ارادۀ کافی برای انتخاب شدن پیدا نکرده است. بسته به علاقه این افراد به رهبری جشنواره، رابطه بین یک جشنواره و سینمای ایران تغییر کرده است. در مقطعی، این ارتباط نزدیک‌تر بود، و در مقطع دیگر، خیلی دوستانه نبود. این واقعیتی است که مورد توجه بسیاری از نمایندگی‌­های فروش فیلم ایرانی قرار گرفته است. در مکالمه با چند نماینده فروش مشهور ایرانی متوجه شدم که آنها اهمیت زیادی به مدیر هنری می­‌دهند و معتقدند که مدیر هنری تصمیمات نهایی را می‌­گیرد. بنابراین هدف آنها، درک اولویت او از نظر انتخاب فیلم بود. هرچند، آنها اطلاعات کافی در مورد تمام جزئیات ساختار قدرت در جشنواره­‌های فیلم ندارند؛ به عنوان مثال، آنها معتقد بودند که هندلینگ در انتخاب فیلم­‌های ایرانی در تورنتو حرف آخر را می­‌زند. بنابراین، آنها اساساً از توجه کافی برای درک سلیقه برنامه‌­ریز فیلم غافل بودند.

فیلم کوتاه

فاکتور دیگری که در فرآیند تصمیم‌­گیری جشنواره­‌ها نسبت به فیلم‌­های ایرانی تأثیرگذار بوده این است که در گذشته بسیاری از این کارگردانان یا عوامل آنها می‌­توانستند به ایران سفر کنند و فیلم‌­های مختلف ایرانی را ببینند و برای شناخت سینمای ایران نیازی به خواندن اخبار نداشتند. به عنوان مثال، هر ساله مدیران جشنواره به جشنواره فیلم فجر می­‌آمدند یا در جشنواره بین المللی فجر شرکت می­‌کردند. حتی مدیران برجسته جشنواره‌­هایی مانند ونیز و کن در ایران حضور می­‌یافتند و می‌­توانستند همه فیلم­‌های ایرانی را ببینند. با بازدید از ایران، آنها می‌­توانستند با افرادی که به تجارت فیلم در ایران مشغول هستند گفتگو داشته باشند و حتی به خانه­‌هایشان بروند زیرا می‌­دانستند بعضی از فیلم‌­ها به دلیل شرایط سیاسی خاص فیلمساز، ممکن است اجازه شرکت در جشنواره­‌های رسمی را نداشته باشند. آنها در مهمانی‌­های‌شان شرکت می­‌کردند و فیلم‌­های‌شان را به طور خصوصی تماشا می­‌کردند، و به صحبت‌­های آنها گوش می­‌دادند. با توجه به این که آنها می‌­توانستند در جریان یک جشنواره یک فیلم ببینند، می‌­توانستند آن را با فیلم­‌های دیگر مقایسه کنند. در نتیجه، آنها درک بسیار بهتری از فیلم‌­ها و سینمای ایران داشتند و تجربه آنها دست اول بود. اما این مسئله در سال‌­های اخیر کمتر اتفاق افتاده است. به خاطر تحریم‌ها، سفر به ایران بسیار دشوارتر شده است. هم‌چنین، با ظهور اینترنت و اینکه بسیاری از فیلمسازان می‌­توانند فیلم‌­های خود را مستقیماً از طریق اینترنت برای مردم ارسال کنند، این اتفاق نظر وجود دارد که دیگر نیازی به سفر به ایران ندارند، و این بر فرآیند انتخاب جشنواره­‌های فیلم تأثیر منفی گذاشته است، چرا که آنها دیگر درک کاملی از سینمای ایران ندارند. نتیجه آن، اعتماد بیش از حد به آنچه آنها از طریق دیگران بخصوص رسانه­‌های خبری می­‌شنوند، است.

در حال حاضر، انتخاب‌­های جشنواره در درجه اول از طریق لینک‌­های اینترنتی است که نمایندگان فروش برای آنها ارسال می‌­کنند یا از طریق اخباری که از بیرون می‌­شنوند. و اخبار خارج از ایران همیشه بهترین راه برای ارزیابی فیلم‌­ها نیست. جاستین بارتا، یکی از برنامه‌­ریزان جشنواره سیاتل، گفت: «ما اغلب درباره فیلمسازان ممنوعه ایرانی چیزهای بیشتری می‌­شنویم، و همین امر باعث شده تا توجه بیشتری به چنین فیلمسازانی داشته باشیم». در واقع، از بسیاری از فیلمسازان ایرانی دیگر که کارهای‌شان به اندازۀ دیگران بحث‌برانگیز و سیاسی نیست، هیچ خبری وجود ندارد. و به همین دلیل، ممکن است فقط یک سری اخبار و دیدگاه‌­های خاص درباره سینمای ایران که خبرسازتر هستند به جشنواره‌­های خارجی برسد و ناخودآگاه توجه برنامه‌­ریزان خود را به این فیلم‌­ها جلب کنند. بنابراین، ممکن است هیچ برنامه سیاسی در پشت فرآیند انتخاب فیلم وجود نداشته باشد. باز هم، به دلیل اخبار و ساختار خاص آن، توجه جشنواره نیز ناخودآگاه به سمت کارهای خاصی جلب شده است. این بخشی از معایب به وجود آمده در دنیای امروز رسانه‌­های اجتماعی است. آنچه از دست رفته است، درک کاملی از فیلم‌های ایرانی در سال­‌های اخیر است.

در سال‌­های گذشته بسیار اتفاق افتاده است که یک فیلم در داخل ایران بسیار مورد تحسین قرار گرفته است، منتقدین احساس کرده‌­اند که این یکی از بهترین فیلم‌­های ایرانی است، منتقدان یک نقد استثنایی درباره آن فیلم نوشته­‌اند، اما این فیلم ارزشی را که می‌­توانست در خارج از ایران پیدا نکرد. یک نمونه بسیار خوب از این موضوع، اولین فیلم سعید روستایی بود، که بسیار تحسین شد اما در خارج از ایران، به درستی مورد تحسین قرار نگرفت، یا آخرین فیلم برادران ارک، حیوان، که گفته می‌­شد یکی از بهترین فیلم‌­های ترسناک در ایران است. باز هم، در خارج از ایران، فقط در جشنواره لندن شرکت کرد. می‌­توانیم بگوییم که فیلم روستایی به خاطر زبانش، که برای غربی‌­ها چندان قابل فهم نبود، مشکلاتی در توزیع بین المللی داشت. با این وجود، می­‌توان بخشی از آن را به عدم نگاه جامع نسبت به فیلمسازان ایرانی در سال‌­های اخیر و عدم پوشش خبری درباره آثار او مرتبط دانست.

اینترنت امکانات جدید زیادی را برای فیلمسازان جوان به وجود آورده است. قبل از استفاده از اینترنت، توزیع بین المللی سینمای ایران کاملاً تحت سلطه بنیاد فارابی بود؛ فارابی بود که فیلمسازان ایرانی را انتخاب، توزیع و به جشنواره­‌ها معرفی می­‌کرد. اما از زمان ورود اینترنت، فیلمسازان مستقیماً شروع به ارسال فیلم‌­های خود به خارج از ایران کردند، بنابراین فیلمسازان مستقل بیشتری توانستند آثار خود را ارائه دهند، اما از طرف دیگر، در این بین چیزی را از دست دادیم، و آن دیدگاه جامع در مورد سینمای ایران بود، و اکنون فیلمسازانی که قدرت بیشتری برای تولید اخبار دارند بیش‌تر مورد توجه قرار می‌­گیرند. در این تحول، گاهی اوقات ممکن است فیلم‌­هایی با کیفیت خوب از بین بروند، و در عوض تمام توجه به ماهیت سیاسی فیلم‌­ها جلب شود. به عنوان مثال، به نظر من، جدیدترین فیلم آقای رسول اف، شیطان وجود ندارد، یکی از زیباترین فیلم­‌ها از نظر تولید، مفهوم و بازیگری است. باز هم، به دلیل اتفاقاتی که برای آقای رسول اف افتاده است و مشکلات سیاسی او در ایران، توجه زیادی به نحوه ساخت فیلم­‌های آقای رسول اف، نحوه تأمین مالی آن و اتفاقاتی که برای او در ایران رخ داده است، می‌­شود. گاهی اوقات این مسائل می‌­تواند برای فیلمساز ناامیدکننده باشد. به یاد دارم که مانی حقیقی سه سال پیش با فیلم خوک در جشنواره فیلم برلین حضور یافت و یکی از منتقدین پرسید از اینکه در مورد چگونگی فیلمسازی در ایران مورد سؤال قرار می‌­گیرید، چقدر خسته شده‌­اید، چگونه با سانسور کنار می‌­آیید، و او گفت که خیلی خیلی خسته­‌ام. نباید فراموش کنیم که این جشنواره‌­ها همیشه دوست دارند بهترین‌­ها را انتخاب کنند. آنها دوست دارند فیلم­‌هایی داشته باشند که برتری آنها را نسبت به سایر جشنواره‌­ها توجیه کند، بنابراین تمام تلاش خود را می‌­کنند تا با سینمای ایران آشنا شوند. باز به دلیل محدودیت‌­های ویزا و عدم ارتباط مستقیم و رو در رو با ایران، آنها گاهی فیلم‌­هایی را انتخاب می‌­کنند که نمی‌­توانند تمام پیچیدگی­‌های آن سینما را نشان دهند. برای درک یک فرهنگ، شما باید با آن زندگی کنید، و این همیشه از طریق اینترنت و به دلیل تحریم و مشکل در گرفتن ویزا امکان پذیر نیست.

مسئله بسیار مهم دیگر در انتخاب فیلم­‌ها این است که به دلیل رقابت بین جشنواره­‌ها، هرکدام سعی می­‌کند نام‌­های بزرگی را به خود جذب کند. به عنوان مثال، کن با برلین رقابت می‌­کند، و کن معتقد است که او جشنواره مهم‌تری است و جذب بزرگان سینما برای او ضروری است. جشنواره‌­های بزرگ به نوآوری اهمیت می­‌دهند، اما امروزه بخش مهمی از بودجه جشنواره‌­ها با حمایت مالی خصوصی تأمین می‌­شود. بنابراین، این جشنواره‌­ها مجبورند فیلم­‌هایی را به نمایش بگذارند که مردم را بیشتر جذب می­‌کنند. به عنوان مثال، او در مصاحبه‌­ای با مدیر سابق جشنواره فیلم ونکوور، بر این موضوع تأکید کرد. او گفت: «ما به عنوان یک جشنواره باید از آثار هنری حمایت کنیم، اما هم‌چنین مجبوریم فیلم‌هایی را به نمایش بگذاریم که سالن‌­های ما را پر کنند.» یکی دیگر از نمایندگی‌­های فروش، که سال­ها با جشنواره کن همکاری داشته است، همین نکته را بیان کرد. او به من گفت که «در طول دوره انتخاب، مدیر هنری به من گفت که این فیلم را دوست دارد، اما می‌­ترسید که فیلم افراد کافی را به خود جلب نکند. من به او گفتم که نترس، سالن پر خواهد شد. همان طور که او گفت، پس از آن که فیلم رسماً انتخاب شد، او تمام تلاش خود را برای پر کردن سالن انجام داد و در این امر موفق بود».

در واقع، این روزها استقبال عمومی خوب برای جذب اسپانسر برای این جشنواره‌­ها حیاتی است، و اسپانسرها سالن پُر می­‌خواهند، که ناخودآگاه جشنواره‌­ها را به سمت جذب نام‌های بزرگ و معتبر سوق می‌­دهد. جشنواره‌­ها نام‌­های بزرگی را به خود راه می‌­دهند تا به اسپانسرهای خود اطمینان دهند که سالن‌­های آنها پر خواهد بود. هم‌چنین، نام­‌های بزرگ توجه رسانه‌­ها را به خود جلب می­‌کنند، که برای بقای یک جشنواره بسیار ضروری است. این استراتژی گاهی باعث می‌­شود که این جشنواره­‌ها سال­‌ها با نام‌­های معتبر در سینمای ایران مانند رسول اف، کیارستمی، پناهی و فرهادی کار کنند. در حالی که فیلمسازان آماتور مستقل‌­تر، و کوچک‌تر ممکن است فرصتی برای دیده شدن نداشته باشند، و این به خصوص برای فیلم‌­های ایرانی که بیشتر درام هستند بسیار سخت‌­تر است، زیرا درام سخت‌­ترین ژانر برای فروش است.

و سرانجام، مانع زبان و ترجمه ضعیف، مسائل اساسی بسیاری از فیلم‌­های ایرانی هستند که فرصت حضور آنها را در جشنواره‌­های بزرگ محدود می‌­کنند. یکی از عواملی که سال‌­ها کارهای زیادی برای سینمای ایران انجام داده است به من گفت که فیلم دایره اثر آقای پناهی ابتدا به جشنواره کن ارائه شد اما رد شد زیرا زیرنویس فیلم طوری بود که هیچکس داستان را به اندازه کافی نفهمید. آنها فکر می‌­کردند که فیلمنامۀ فیلم مشکلاتی دارد. ما روی زیرنویس این فیلم کار کردیم، زیرنویس بهتری ساختیم و همین فیلم را به جشنواره فیلم ونیز ارائه کردیم، و جالب اینجاست که در آنجا، جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد. نمونه‌­های بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد. یکی از نمایندگان فروش به من گفت که پنجاه کیلو خرما جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم لوکارنو را از آن خود کرد، اما جالب است که این فیلم ابتدا به یکی از بخش‌­های مشابه کن ارائه شد اما رد شد. بعداً همین فیلم بهترین جایزه را در جشنواره فیلم لوکارنو به دست آورد و پرسش­‌های مختلفی را برای کمیته انتخاب در کن، که این فیلم را رد کرد، به وجود آورد. مشکل زیرنویس فیلم­‌های ایرانی، زندگی را برای فیلمسازانی مانند بهرام بیضایی که ترجمه آثارش سخت است، دشوار می‌­کند. برعکس، فیلم‌­های قابل فهم‌­تر، با یک پیام ساده که گاهی یک پیام سیاسی مستقیم می‌­دهند، در این بازی‌­های زبانی گاهی می­‌توانند موفق­‌تر باشند.

در پایان، این تحقیق باعث شد من بفهمم که پرسش‌­هایی که در ابتدا پرسیدم، پرسش‌­های درستی نبودند. نتیجه‌گیری من این بود که هیچ برنامه سیاسی مشخصی در پشت فرآیند انتخاب وجود ندارد. البته، این جشنواره‌­ها در خلأ زندگی نمی‌­کنند، بلکه با جامعه‌­ای که در آن زندگی می‌­کنند، شکل می‌­گیرند. در بیشتر موارد، هنجارهای ایده­‌آل با سیاست‌­های عدم تشابه همسو هستند. بنابراین اگر هر یک از این جشنواره‌­ها از فیلمسازان ایرانی حمایت می‌­کنند، به این دلیل نیست که آنها نگاهی انتقادی به دولت ایران دارند. آنها این کار را خواهند کرد زیرا احساس می‌­کنند باید از حقوق کسانی که محروم شده‌­اند، از حقوق حاشیه‌­نشینان دفاع کنند. به دلیل همین ذهنیت، این جشنواره‌­ها گاهی فیلم‌­های ضدایرانی را ستایش می‌­کنند یا از فیلم‌­هایی پشتیبانی می‌­کنند که تصاویر تاریکی از ایران را نشان می‌­دهند. تحقیقات من همچنین به من کمک کرد تا هنگام برنامه­‌ریزی فیلم­‌های ایرانی در جشنواره­‌ها، مسائل مختلفی را کشف کنم. این تحقیق روشن کرد که مسئله ساختارها و نحوه انتخاب در جشنواره‌­ها، موضوعی است که باید با دقت بیشتری در مورد آن صحبت کنیم. ما می‌­توانیم سیستم‌­های تشکیلاتی مختلفی را در این جشنواره‌­ها مشاهده کنیم، ساختارهای مدیریتی بسیار متفاوت مانند فرآیند انتخاب و تصمیم‌­گیری. در بعضی از این جشنواره‌­ها، گاهی برنامه‌­ریز تصمیم نهایی را می‌­گیرد، گاهی کمیته و گاهی مدیر هنری. همه این‌ها تأثیر مستقیمی بر نحوه انتخاب فیلم‌­های جشنواره دارند.

این پروژه هم‌چنین نقش حیاتی جامعه ایرانی در خارج از ایران، به ویژه دانشگاهیان را نشان داد. متأسفانه، بخش مهمی از آشنایی رسانه­‌ها با فیلمسازان ایرانی به خاطر اخبار است. کانال­‌های خبری معمولاً به دنبال موضوعات بحث‌برانگیز، تحریک‌آمیز هستند، نه روشنفکرانه یا پرمحتوا. در نتیجه، آنها به دنبال چیزی هستند که بتواند مردم را وادار کند به سرعت واکنش نشان دهند، و آنها را به سمت فیلم­‌های جنجالی و تحریک‌آمیز سوق دهد. با تأمل در این موضوع، من فکر می‌­کنم جامعه ایرانی خارج از ایران، نقش مهمی در ایجاد تعادل در این زمینه دارد. همان طور که گفتم، یکی از دلایل اصلی مهم بودن سینمای ایران در تورنتو و ونکوور، تعداد قابل توجه دیاسپورای ایرانی در آن مناطق بود. وقتی این جشنواره‌ها فیلم­‌های ایرانی را به نمایش می­‌گذارند، ایرانی‌­ها اولین کسانی هستند که بلیط این فیلم­‌ها را خریداری می­‌کنند، و آنها سالن­‌ها را پُر می­‌کنند. با توجه به این موضوع، جامعه ایرانی می‌­تواند به یک جشنواره کمک کند تا شناخت کاملی از فیلم­‌های ایرانی در خارج و محیط روشن‌فکر داشته باشد. هم‌چنین می‌­تواند از نظر موانع زبان و ترجمه به رفع این مشکل کمک کند. با برگزاری پنل‌­ها، بهبود زیرنویس فیلم‌­ها، همکاری با جشنواره­‌ها، شاید جامعه دیاسپورا بتواند به یک جشنواره محلی کمک کند تا انتخاب‌­های منطقی­‌تر و نتایج بهتری داشته باشد. برای من روشن شد که هرچه ارتباط بین دیاسپورای ایرانی و آن جشنواره نزدیک‌تر باشد، آن جشنواره برای فیلم‌­های ایرانی ارزش بیشتری قائل خواهد بود. با توجه به مثال سیاتل و ارتباط نزدیک بین جامعه بومی ایرانی و جشنواره، موقعیت چشم‌گیر ایرانیان در شهرهایی مانند تورنتو و ونکوور، این پتانسیل را برای جامعه ایرانی ایجاد می­کند که ارتباط عمیق و محکم­تری با TIFF داشته باشد. در این فرآیند، محیط دانشگاهی می­‌تواند نقشی حیاتی ایفا کند، به عنوان مثال در انتخاب فیلم برای نمایش‌­های جشنواره سیاتل. از آنجا که نگاه عمیق­‌تری به سینما در دانشگاه وجود دارد، ممکن است تصور شود که می­‌توان نتایج بهتری به دست آورد. شاید این مداخله دانشگاه بتواند کمک کند تا فیلم­‌های منتخب ایرانی فراگیرتر باشند. ممکن است فیلمسازان مختلف ایرانی در غرب چندان شناخته شده نباشند. شاید محیط‌­های دانشگاهی بتوانند جو گفتمانی ایجاد کنند که در آن پیچیدگی‌­های سینمای ایران بهتر درک شوند، و یک فیلمساز بتواند در فضای حرف‌ه­ای کانادا بهتر شناخته شود.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
امیر گنجوی
امیر گنجوی
مدیریت مرکز فرهنگی هنری فینیکس. فیلم‌ساز. تهیه‌کننده سینما. برگزارکننده جشنواره سینمایی. محقق و منتقد سینما. محقق در فلسفه حقوق. فعال مدنی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights