دور از تعارفات مرسوم / دربارۀ سریال «در انتهای شب»

صنعت سریال‌سازی ایران سال‌ها در چنبرۀ محافظه‌کاری بی‌امان و آزاردهندۀ تلویزیون اسیر شده بود. برای سال‌های طولانی، تصویری که تلویزیون از زیست روزمرۀ اجتماعی به ‌نمایش می‌گذاشت، با آنچه در کوچه و خیابان و خانه‌های مردم دیده می‌شد کمتر نسبتی برقرار می‌کرد. هرچه گذاشت شباهت‌ها و نزدیکی‌ها کمتر شد. تا جایی‌ که دیگر آنچه در قالب سریال تلویزیونی می‌دیدیم، برای خیلی از ما آشنا نبود. تلویزیون به‌شکل بخش‌نامه‌ای سبکی از زندگی را ترویج می‌داد (و می‌دهد) که درصد اندکی از جامعه آن را می‌پذیرند و از آن تبعیت می‌کنند. سریال‌های شبکۀ خانگی در سال‌های اخیر این سد را شکستند و تحولی در شکل زندگی که در یک محصول در قالب سریال ارائه می‌شد پدید آوردند. نه به آسانی، ولی هرچه گذشت سدها و تابوهایی شکست که فکرش را هم نمی‌‎ کردیم. اکنون سریال‌های شبکۀ خانگی (در کنار اغراق‌های بعضاً ناگزیر دراماتیک) به شیوۀ زندگی طبقۀ رو به اضمحلال متوسط جامعه نزدیک‌تر شده، با شهامت و جسارت بیشتری به طرح مسائل می‌پردازند و خط قرمزها کم‌رنگ شده‌اند. مثل خود جامعه که در حال تحول و چرخشی عظیم است و نمونه‌اش را در تغییر پوشش زنان و جوانان در کوچه و خیابان شاهدیم.

سریال «در انتهای شب» نوشته و ساختۀ مشترک آیدا پناهنده و ارسلان امیری، از آخرین نمونه‌های این تابوشکنی‌های مضمونی و فرمی در شبکۀ نمایش خانگی است. برخلاف تلویزیون که در تولید سریال توجه چندانی به سلیقه و نظر مخاطب ندارد و آمارهایی غیرواقعی از استقبال عمومی ارائه می‌دهد، شبکۀ خانگی و سیستم تولید و پخش سریال در پلتفرم‌های اینترنتی، وابستگی مستقیم به پسند مخاطب دارد. چه در ایران و چه در پلتفرم‌های جهانی درگیر در صنعت سرگرمی، شاهد سریال‌هایی بوده‌ایم که در فصل یک یا دو، نتوانسته‌اند رضایت نسبی تماشاگر را به‌ دست آورند و به‌رغم برنامه‌ریزی‌های قبلی، ادامه نیافته و متوقف شده‌اند. در همین یکی دو سال اخیر می‌توان به سریال‌های «رهایم کن»، «زخم کاری» و «افعی تهران» اشاره کرد که نه‌تنها خط قرمزهای عرفی را عقب راندند که شیوه‌های روایتی متفاوتی (نه به معنای تازگی، که پیش‌تر بارها آزموده شده بود) در پیش گرفتند که انتظارش نمی‌رفت.

 این رویۀ تازه فقط وجه مثبت نداشت. وجه منفی آن اینکه برخی سریال‌ها از جریان سریال‌های ملودرام تولید ترکیه الگوبرداری کردند. الگویی مبتنی بر عشق‌های ضربدری و متکی به عنصر تصادف که ساده‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین راه‌ها را برای شکل دادن به درام طی می‌کردند. برخی سریال‌ها اما با تکیه بر وجوه رئالیستی کوشیدند تصویری نزدیک‌تر به واقعیت از آنچه زیرپوست جامعه می‌گذرد ارائه دهند. «در انتهای شب» یکی از همین دست مجموعه‌هاست. قصۀ فروپاشی تدریجی و اضمحلال یک خانوادۀ طبقه متوسط امروز که صدای خرد شدن استخوان‌هایشان زیربار مشکلات و معضلات اقتصادی روزافزون به گوش می‌رسد. یک مشکل رایج اجتماعی در جامعه‌ای که در دوران تحریم‌ها و رکود اقتصادی توان نفس‌کشیدن را هم از کف داده‌اند. «در انتهای شب» قصه‌ای آشنا دارد. زن و شوهری تحصیل‌کرده و فرهنگی که آواری از قسط و قرض و صرفه‌جویی اغراق شده اما ناگزیر بر سرشان فروریخته و فرصت خاراندن سرشان را هم ندارند چه رسد به تربیت فرزند، اندکی تفریح و حتی لذت بردن از زندگی. این مشکلی است که امروزه زیست اجتماعی طبقۀ متوسط شهری را تهدید می‌کند. آمار طلاق و روابط عاطفی خارج از چارچوب ازدواج در جامعه، مبین این ادعاست.

«در انتهای شب» در ترسیم وضع موجود، معرفی شخصیت‌ها و پایه‌‎گذاری تنش و کنش‌های دراماتیک موفق عمل می‌کند. برخلاف بسیاری از سریال‌های پیش از خود، مصالح داستانی و مولفه‌های روایتی پرشمار اما لازمی دارد. بیهوده به حاشیه نمی‌رود و بزنگاه‌های روایتی‌اش به موقع از راه می‌رسند. هر قسمت نکته‌ها، جزئیات و ظرایفی دارد که به روند تکامل قصه کمک می‌کنند و کمتر اثری از شیوۀ مرسوم آب‌بستن به قصه و کش دادنِ بی‌منطق رخدادها در آن به‌چشم می‌خورد. از طرفی از تعارفات و سربسته‌گویی‌های مرسوم در قشر محافظه‌کار جامعه فاصله گرفته و دربارۀ تابوهای کهنه‌ای از جمله رابطۀ جنسی، روابط عاطفی با جنس مخالف و… (در حد مقدورات و بنیان‌های تفکر سنتی) با صراحت بیشتری سخن می‌گوید. معضلات رایج در خانواده‌های طبقۀ متوسطِ همچنان آویخته میان الاکلنگ سنت/تجدد حرف می‌زند. نصیحت نمی‌کند، چون از سریال‌های اخلاق‌گرا و نصیحت‌کنندۀ تلویزیونی آموخته که چه کارهایی نباید بکند. راهکار ارائه نمی‌دهد چون از همان سریال‌های تلویزیونی کسالت‌بار یادگرفته قرار گرفتن در موضع مصلح اجتماعی و ارائه‌دهندۀ راهکارهای شعاری چه آسیبی به چارچوب درام و رویکرد رئالیستی یک اثر تصویری می‌زند. تاحدامکان هم پنهان‌کاری نمی‌کند چون همان سریال‌ها که پنهان‌کاری کردند و انبوهی از رازهای ناگفته را در خود تلنبار کردند هیچ‌گاه نتوانستند رضایت اکثریت تودۀ مخاطب را جلب کنند.

تداوم حسی و انسجام روایت از قسمت آغازین تا پایان مجموعه به‌شکل قابل‌قبولی حفظ شده و مسیر گسترش پیرنگ روایی کمتر به خرده قصه‌‌های بی‌ارتباط با قصه منحرف می‌شود. البته که گاهی تغییر فازهای غیرمنتظره‌ای در مسیر روایت به‌ چشم می‌خورد (شاید برای گریز از ممیزی‌های همچنان معمول)، اما در نهایت به‌موقع به خط اصلی بازمی‌گردد و مسیر خود را ادامه می‌دهد. شخصیت‌های «در انتهای شب» صاحب شناسنامه و پس‌زمینه‌های لازم هستند. به این ترتیب حضور ناگهانی برخی از آن‌ها در میانۀ راه توی ذوق نمی‌زند و در چارچوب متن جا می‌افتد. آدم‌های فرعی ماجرا هم قابل شناسایی و بازخوانی هستند و این از نکات مثبت و مهم سریال است.

اما «در انتهای شب» به‌مانند همتایان موفق خود در سال‌های اخیر و به ناگزیر در اواخر راه به سمت ملودرام خانوادگی (ژانر محبوب خانوادۀ ایرانی) کشیده می‌شود. تغییر لحنی که البته کوشیده شده تا تمهیدهای روایتی و فرمی خیلی توی ذوق نزند. اما به هرحال این الگویی است که به‌واسطۀ وابستگی به نظر و سلیقۀ تودۀ مخاطب بر بدنۀ همۀ سریال‌های شبکه‌ی خانگی (و همین‌طور تلویزیون) تحمیل می‌شود. در پایان باید به بازی‌های شاخص سریال اشاره کرد که نقش مؤثری در برقراری ارتباط ذهنی مخاطب با اثر برعهده می‌گیرند. از بازیگران اصلی یعنی پارسا پیروزفر و هدی زین‌العابدین و بازی‌های مناسبشان که بگذریم باید به بازی خوب سحر گلدوست اشاره کرد که کاملاً ویژگی‌های آشنای زنانی از جنس کاراکتر و نقش خود را بازتاب می‌دهد. همین‌طور علیرضا داوودنژاد که فراتر از انتظار است. از میان نقش‌های فرعی سریال هم می‌توان به بازی‌های درخشان رضا بهبودی و پوریا رحیمی سام اشاره کرد.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
مازیار فکری ارشاد
مازیار فکری ارشاد
متولد ۱۳۵۱، دانش آموخته‌ی علوم سیاسی نویسنده، منتقد و مترجم سینمایی. آغاز فعالیت حرفه‌ای مطبوعاتی از سال ۱۳۷۸. همکاری با روزنامه‌ها و نشریات سینمایی از جمله فیلم، فیلم نگار، دنیای تصویر و فیلم امروز. سردبیر سابق ماهنامه‌ی ۲۴ و ماهنامه‌ی سینما اعتماد. مدیر سینماتک خانه سینما کتاب‌ها: و خداوند شبان من است: درباره فیلم بوتیک. نشر مهرگان خرد، ۱۳۹۴ ترجمه‌ی رمان ماجرای تمبر نارنجی نوشته‌ی هاوارد فاست. نشر فلامینگو، ۱۳۹۸ سینماگران قرن ۲۱، جلد اول: نوری بیلگه جیلان. نشر چتر، ۱۴۰۰ سینماگران قرن ۲۱، جلد دوم: آندری زویاگینتسف. نشر چتر، ۱۴۰۰ مگس‌های سبز چاق و یک نمایشنامه دیگر. نشر یاد آرمیتا، ۱۴۰۱ ترجمه‌ی رمان «مخمصه۲» نوشته‌ی مایکل مان و مگ گاردینر. نشر یاد آرمیتا ۱۴۰۲

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights