اسپینآفِ «بازی تاج و تخت»، سرانجام پس از کشوقوسهای فراوان در پروسۀ ساخت، در ۲۱ آگوست ۲۰۲۲ از شبکه HBO پخش شد. سریالی که طرفداران Game of Thrones مدت زمان زیادی را در انتظار آن بودند. قسمت اول این سریال دَه میلیون نفر بیننده داشت و باعث شد سِرور شبکه از دسترس خارج شود و رکورد بیشترین بازدید اپیزود اول را در تاریخ HBO شکست و به پربینندهترین سریال سال ۲۰۲۲ تبدیل شد!
اسپینآف (Spin-off) به معنی برگرفته و یا مشتق، به یک رمان، برنامه رادیویی، برنامه تلویزیونی، بازی ویدئویی، فیلم یا هر کار روایتی گفته میشود که بر اساس داستان یا مفهوم یک اثر دیگر باشد. اسپینآف ممکن است جزئیات بیشتری را نسبت به اثر اصلی روایت کند، و یا راوی داستان متفاوتی باشد. اسپینآفها معمولا بر اساس کارهای بسیار موفق ساخته میشوند و گاه بر اساس شخصیتهای فرعی آن داستان هستند. بهعنوان نمونه میتوان به اسپینآف فوقالعادۀ سریال «برکینگ بد»، یعنی سریال «بهتره با ساول تماس بگیری»، اشاره کرد. و نمونۀ متأخر، همین سریال مورد بحث ما، یعنی «خاندان اژدها».
تصویربرداری فصل اول سریال خاندان اژدها از آوریل ۲۰۲۱ در بریتانیا آغاز شد و فصل اول آن شامل دَه قسمت است. این سریال پنج روز پس از پخش، برای فصل دوم تمدید شد. جرج آر. آر. مارتین (نویسنده مجموعه رمانهای ترانۀ یخ و آتش که این سریال و بازی تاج و تخت از روی آن ساخته شده) و رایان کندال خالقین سریال، و کندال و میگوئل ساپوچنیک از تهیهکنندگان اصلی این سریال هستند. ساپوچنیک همان کارگردانی است که بهترین و پر سروصداترین اپیزودهای بازی تاج و تخت، مانند:« نبرد حرامزادهها» و «شب طولانی» را ساخته است؛ که در اینجا نیز کارگردانی سه اپیزود از فصل اول را به عهده داشته. البته ساپوچنیک، پس از فصل اول نقش خود را بهعنوان تهیهکنندۀ اصلی ترک کرد و کندال بهعنوان تنها شورانر برای فصل دوم باقی ماند. در کنار ساپوچنیک، گِرِگ یایتانیس و چند تن دیگر نیز این وظیفه را برعهده داشتند. اگر اسم یایتانیس نیز برایتان آشناست به این خاطر است که او اخیراً در سریال «اصل بر برائت» (با بازی جیک جیلنهال) کارگردانی اکثر اپیزودها را به عهده داشته و سریالبینهای قدیمیتر نیز با او از سریال LOST و فرار از زندان آشنا هستند. فصل دوم در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۴ پخش شد و شامل هشت قسمت است که تا زمان نگارش این یادداشت، شش قسمت آن پخش شده است. این مجموعه در ژوئن ۲۰۲۴ برای فصل سوم تمدید شد.
داستان سریال به ۲۰۰ سال پیش از زمان قصۀ بازی تاج و تخت و ۱۷۲ سال پیش از تولد دنریس تارگرین برمیگردد. این بار بهجای نبرد خاندانهای مختلف بر سر تخت آهنین، همانطور که از نام سریال پیداست، به شکل متمرکزی داستان خانوادۀ تارگرین و جنگ داخلی تارگرینها را شاهد خواهیم بود. جنگی بر سر جانشینی که به «رقص اژدهایان» (Dance of the Dragons) معروف است. در این سریال چگونگی حکومت تارگرینها بر سرزمین وستروس و جنگها و افول سلطنت آنها را شاهد خواهیم بود. این مجموعه با برداشتی از کتاب «آتش و خون» که سه سال پیش توسط «جرج آر. آر. مارتین» راهی بازار شده بود، ساخته میشود. این کتاب بهنوعی یک راهنما برای مجموعه کتابهای ترانۀ آتش و یخ به حساب میآید.
خاندان اژدها هم در جذب مخاطب، هم در جذب آرای منتقدان و هم در فصل جوایز کمابیش موفق بوده است، ازجمله جایزۀ گلدن گلوب بهترین سریال درام. البته این برای سریالی که بودجۀ تولید هر قسمتش حدود بیست میلیون دلار بوده ۱ و بودجۀ کلیِ تولید فصل اول آن نزدیک به دویست میلیون دلار برآورد شدهاست، و همچنین بودجۀ بازاریابیِ آن بیش از صد میلیون دلار بودهاست (که قابل مقایسه با بودجۀ بازاریابی یک فیلم تجاری هالیوودی است)؛ اتفاق عجیبی نیست. اما باید دید که زیر این پوستۀ پُرزرقوبرق چیست.
سریال به لحاظ داستانی و شخصیتها، شباهت بسیار زیادی به بازی تاج و تخت دارد. که این امر با توجه به اسپینآف بودن آن، طبیعی است، اما مشکل زمانی پررنگ میشود که این قضیه از شبیه بودن شخصیتها فراتر رفته و به شباهت بسیار زیاد در شخصیتپردازی میرسد. اکثر شخصیتهای خاندان اژدها، مابهاِزایی در بازی تاج و تخت دارند یا مثلاً به لحاظ کاراکتر ترکیبی از دو شخصیت از سریال قبلی هستند. در کنار این موضوع عمیق نبودن شمار زیادی از کاراکترها و شبکۀ آنتاگونیستهای فیلمنامه (که همگی باهم در حد پادشاه شب بازی تاج و تخت نیستند) که با وجود اعمال شنیع و وحشیانه، آنچنان تأثیرگذار نیستند و متزلزل بودن پروتاگونیست داستان (و شاید بتوان گفت پروتاگونیستها!) ازجمله عواملی است که مخاطب را با فیلمنامهای به مراتب ضعیفتر از سریالِ مادر، روبهرو میکند. علاوهبر این، خط قصۀ اصلی داستان به نظر میرسد که آنچنان قدرتمند نیست و کل سریال با همۀ تلاشی که در پیرنگهای متعدد فرعی (و بعضاً بدون کارکرد) میکند باز هم چیز زیادی در چنته ندارد. برای مخاطبی که بازی تاج و تخت را دیده، این شخصیتها، جهانبینی و دغدغههایشان و داستان دعوا بر سر جانشینی، نهتنها حرف جدیدی به حساب نمیآید بلکه حتی منجر به ناامیدی و ملال آنها نیز میشود. متأسفانه سوای تم تکراری و نخنما، پرداخت پلات نیز تکراری است و جز لحظات و مواردی خاص، با خلق بدیعی مواجه نمیشویم. شاید تنها تمایز این سریال با بازی تاج و تخت، مسئلۀ نبرد یا همان رقص اژدهایان باشد. در کل به نظر میرسد این اثر بیشتر برای کسانی که سریال قبلی را ندیده یا داستان را نخواندهاند جذابتر از طرفداران پروپاقرص مارتین و Game of Thrones باشد.
یکی دیگر از مواردی که ممکن است توی ذوقتان بزند، نمادپردازی افراطی هر قسمت است. کمتر پلانی در سریال داریم که از نمادها و نشانههای پیدا و پنهان جهان وستروس، انباشته نباشد. از افتادن سایۀ مذهب هفت بر روی شخصیتها گرفته تا به کارگیری حیوانات برای تثبیت نشانهشناسی اثر و اشاراتی که در دیالوگها شده و بیشتر از اینکه در خدمت قصه باشند در حال ترسیم شبکۀ نمادهای بسیار پیچیده و تودرتویی میشود که برای کشف همۀ آنها یا باید حتماً کتابها را خوانده باشید و یا از دستۀ طرفداران دوآتشهای باشید که قبل و بعد هر قسمت، در فرومهای اینترنتی بیشمار مرتبط با سریال، حضور داشته و مشغول بحث و حدس و تبادل نظر هستند. با اینکه تدوین سریال بسیار خوب است، اما حتی در بُرشهایی از تدوین هم بعضاً این افراط در نمادپردازی به چشم خورده و این شائبه را به ذهن متبادر میسازد که انگار سازندگان اثر، بدون توسل به نشانه، قادر به تعریف داستان خود نیستند!
متأسفانه این سریال نیز به آفت سریالسازی سالهای اخیر یعنی گنجاندن تمامی تِرِندهای روز اجتماعی و سیاسی در داستان و شخصیتها شده است. حضور پُررنگ کاراکترهای سیاهپوست، تأکیدات فمینیستی داستان، همجنسگرایی و هرآنچه که در سالهای اخیر در جوامع مختلف و شبکههای اجتماعی به موضوع روز بدل شدهاند. بحث دربارۀ این موضوعات و گرایشات و جنبشهایی در راستای احقاق حق افرادی که به دلیل رنگ، نژاد، جنسیت، گرایش متفات جنسی و مسائل دیگر، در حق آنها ظلم شده در سطح اجتماع امری قابل تحسین است. اما وقتی کار به صنعت سرگرمی میرسد تبدیل به کالایی برای فروش شده و فقط مصرف میشوند تا زمانی که مُد بعدی و خوراک بعدی برای سرگرمیسازان از راه برسد و در اصل خود جنبشها و مسائل به حاشیه برده شده و فقط پوستۀ ظاهری آن باقی میماند. (اینکه مثلاً سازندگان از این به بعد به حضور رنگین پوستان، زنان و… اهمیت بیشتری میدهند و ما باید باور کنیم که ناگهان برایشان مهم شدهاند و این هیچ ارتباطی با مسئلۀ ترند شدن ندارد!)
در ساحت تولید و ساخت البته سریال همانطور که انتظار میرفت از سطح بالایی برخوردار است. طراحی صحنه و لباس چشمنواز، دکوپاژهای هوشمندانه و فیلمبرداری سطحِ بالا، تدوین بسیار فکر شده، بازیهای خوب، جلوههای ویژۀ عظیم؛ همهوهمه نشان از یک تولید استاندارد دیگر از شبکۀ بزرگ HBO است.
سریال خاندان اژدها، با همۀ هیاهو و طرفدارانی که دارد، تنها در حد یک اثر سرگرمکننده (و در اکثر اوقات حوصلهسَربَر با پرشهای زمانی بیش از حد) که تولید عظیمی را داشته، باقی میماند. امیدوارم سازندهها برای دو قسمت پیشِ رو یا حداقل فصل بعد، برگهای جذابتری برای رو کردن داشته باشند تا با رخوت کمتری بتوان به تماشای آن نشست.
***
پانوشت:
- در مقام مقایسه، بازی تاجوتخت حدود صد میلیون دلار در هر فصل هزینه داشت که هر قسمت آن در فصلهای اول تا پنجم با نزدیک به شش میلیون دلار آغاز شد، و هزینۀ هر قسمت برای فصلهای ششم و هفتم حدود دَه میلیون دلار و هر قسمت در فصل هشتم و پایانی، حدود پانزده میلیون دلار برآورد شد، که سود آن در مجموع ۲۸۵ میلیون دلار تا فصل هشتم ارزیابی شده است.