سرود دبوراه، فرهنگ نظامی‌گری در عهد عتیق

در سال ۱۳۹۳ خورشیدی، عکس‌های متعددی از زنان جنگنده‌ی کردِ کوبانی علیه داعش در رسانه‌ها منتشر می‌شد. انتشار عکس‌ها بازتاب‌هایی هم در محافل روشنفکری از جمله محافل فمنیستی داشت که از آن جمله می‌توان به یادداشت فهیمه تفسیری در مدرسه‌ی فمنیستی اشاره کرد. (دهم شهریور ۱۳۹۳) نویسنده در این یادداشت سعی می‌کند میان دفاع مشروع یک ملت از خود، و تقدیس نظامی‌گری تمایز بگذارد. تفسیری از منظر یک زن فمنیست، تقدیس نظامی‌گری و خشونت را منفی ارزیابی می‌کند و می‌نویسد: «اینکه زنان کوبانی از خود دفاع می‌کنند، نه در عمل و نه در حوزه‌ی نظر، مطلقا هیچ منع و مشکلی ندارد… اما گفتمان‌سازی و از این تصویر استعاری، پرچمی برافراشتن حدقل لایق تامل و پرسش است. شاید بی‌مناسبت نباشد که مثالی بیاوریم: اغلب فیلم‌هایی که سینمای مستقل در کشورهای دموکراتیک برای بازنمایی از دوران جنگ جهانی دوم تولید می‌کند «دفاع از حق خود» و دفاع از «سرزمین خود» را معمولا به گونه‌ای بازنمایی می‌کند که اصل و اساس خود جنگ، مقدس جلوه نکند. بلکه همواره مرکز توجه کارگردانان مستقل، نقد غیرمستقیم جنگ و خشونت است.» شیوه‌ی مواجهه‌ی مردم با نظامی‌گری و خشونت به طور کلی، صد در صد تابعی از سیاست رسانه‌هاست و تا حدی هم به ذخائر و سوابق فرهنگی ملل و اقوام بازمی‌گردد.
همان‌طور که این نویسنده معتقد است احتمالا یکی از کارکردهای ناخودآگاه یا ناخواسته‌ی انتشار عکس دختران مسلح کوبانی در رسانه‌ها علاوه بر ایجاد همدلی با مردم کوبانی، بروز همدلی با سبک زندگی یک نظامی و با فرهنگ نظامی‌گری هم بوده است! این دختران حداقل آنها که من در تصاویر دیده‌ام کم و بیش خوش‌قیافه هم هستند و این ظن من را تقویت می‌کند که هول و هراس ناشی از میلیتاریست‌های اسلامی از یک سو، و مشاهده‌ی مسلح شدن مردمی که دست‌کم در عکس‌ها «شبیه ما» بازنموده شده‌اند از سوی دیگر، خواه‌ناخواه نوعی آشتی با فرهنگ نظامی‌گری را زمینه‌سازی می‌کند. منظورم از آشتی با فرهنگ نظامی‌گری، به سادگی «رفع غرابت» از آن است نه واقعا تولید انگیزشی که ما را به یادگیری فنون نظامی ترغیب کند؛ نه در آن حد. و منظورم از «ما»، مردم شهرنشین به ویژه در مناطق بالادستی شهرهای بزرگ خاورمیانه است که دسترسی آسان و روزانه به اینترنت دارند و این عکس‌ها احتمالا مخاطب مهمی جز آنها ندارند.

اما این غرابت با فرهنگ نظامی‌گری و روحیه‌ی فعالیت نظامی به طور کلی، در بستر تاریخ خاورمیانه٬ باید امری متاخر باشد! این منطقه (مثل خیلی از مناطق دیگر دنیا) شاهد کشمکش‌های خونبار بسیاری بوده است. یادگیری فنون نظامی احتمالا در گذشته‌ی مردم این سرزمین هم وجوب بیشتری داشته و هم بیشتر از آن استقبال می‌شده است. این را از حماسه‌های ملی-دینی اقوام و ملت‌های گوناگون خاورمیانه می‌توان حدس زد. فرهنگ مردم شهرنشین امروز، در وهله‌ی اول نکوهش‌گر خشونت و به ویژه درگیری نظامی‌ است. اما اگر نگاهی به حماسه‌های کهن مردم این ناحیه بیاندازیم٬ حتی نوعی سرمستی از خشونت در آن قابل مشاهده است؛ سرمستی از خشونتی که علیه «دشمن» اعمال می‌شده است. در سرود دبوراه، باب پنجم کتاب داوران، نمونه‌ای از این روحیه‌ی لذت از تخریب‌گری و کشتار وجود دارد که درخور تامل است. کل این سرود، روایت شاعرانه / حماسی پیروزی بنی‌اسرائیل بر سردار یابین (Jabin)، سیسرا (Sisera) است که در آن صحنه‌ی قتل فجیع سیسرا با لذت توصیف می‌شود: سیسرا با میخی که به شقیقه‌اش کوفته شد به زمین دوخته گردید! آیه‌ی ۲۷ همین باب، لحظه‌ی از پا در آمدن سیسرا را چندین بار با پس و پیش کردن یک جمله، توصیف می‌کند:

«نزد پایهایش‌ خم‌ شده‌، افتاد و دراز شد. نزد پایهایش‌ خم‌ شده‌، افتاد. جایی‌ که‌ خم‌ شد در آنجا کشته‌ افتاد»

نظامی‌گری

برای آنکه نشان دهم این تنها ابتکار یا احیانا خطای مترجمین پارسی کتاب مقدس نبوده است، ترجمه‌ی مارتین لوتر (آلمانی) همین آیه را هم می‌آورم. برای دانستن آنچه به لحاظ زبانی رخ داده است (پس و پیش شدن کلمات تقریبا یک جمله)، واقعا نیازی به دانستن زبان آلمانی هم نیست!

Zu ihren Füßen krümmte er sich, fiel nieder und legte sich; er krümmte sich
fiel nieder zu ihren Füßen; wie er sich krümmte, so lag er verderbt.

این تکنیک زبانی قابل مقایسه است با تکنیک سرهم‌بندی کردن (مونتاژ) ویدیوها و یا ویرایش عکس‌ها برای جلوه دادن یک منظره یا یک لحظه از حیات. مفهوم روانشناختی‌اش، درگیری وسواس‌گونه (obssessive) با فحوای روانی آن دم از حیات است. فحوای تصاویری که از آن بحث می‌کنم جنگ است. و کنش وسواس‌گونه‌ی ذهن، آمیزه‌ای از ترس و لذت، یا احساسات خوشایند و ناخوشایند است. اگر جلوه دادن یک لحظه از حیات، بُعد زیبایی‌شناختی غالب پیدا کند، آن وقت می‌توان حدس زد این درگیری ذهنی بیشتر توام با احساسات خوشایند در سازنده و مخاطب بوده است تا احساسات ناخوشایند! کتاب داوران، مشحون از این لحظات است! لحظاتی که نظامی‌گری با صورت‌بندی زیبایی‌شناختی عرضه شده است. لحظاتی که به نظر می‌رسد یک ملت، از نظامی‌گری‌های خود غرق سرخوشی (Euphoria) می‌شده است. مارتین بوبر، نواندیش دینی اسرائیلی، در خوانشی که از سرود دبوراه دارد، ضمن یادآوری نمونه‌های باستانی دیگری از ترکیب سرود مذهبی با مارش پیروزی نظامی در منطقه‌ی خاورمیانه، تلاش می‌کند این صفحات از عهد عتیق را به لحاظ همین نوع ترکیب، شاخص‌تر و برجسته‌تر نشان دهد. او در سرود دبوراه، صنعت ادبی «تکرار» را تماما در خدمت نیتی مذهبی می‌بیند.*

کتاب داوران یکی از منابع عمده‌ی آن چیزی‌ است که روژه گارودی «اسطوره‌های بنیان‌گذار سیاست صهیونیسم» می‌نامد. البته باید در نظر داشت که فقط ملت اسرائیل نیستند که ذخائری این چنینی در فرهنگ خود دارند. شاهنامه ما خود پر از این توصیفات حماسی و باشکوه از صحنه‌های جنگ و خونریزی‌ است. با این حال بدنه‌ی جامعه بیشتر با نسخه‌ی عربی- اسلامی زیبایی‌شناسی جنگ آشناست که پیرامون چهره‌ی «حیدر کرار» تنیده و پرداخته شده است تا پیرامون چهره‌ی رستم دستان و اسفندیار رویین‌تن و گیو و گودرز. اینکه چطور این «ذخائر» فرهنگی می‌توانند در حیات امروزین ملت‌های خاورمیانه به کار گرفته شوند تا در «حوادث واقعه» پشتیبان بقا‌ و استیلای این ملت‌ها یکی بر دیگری باشند، فکر نمی‌کنم نیازی به توضیح و استدلال داشته باشد. چه، امری ا‌ست که خیلی ملموس تجربه‌اش می‌کنیم. با این حال بد نباشد توجه کنیم، به عنوان فقط یک نشانه از پیوستگی با گذشته‌ی نظامی و حماسی، که چطور اسامی این قهرمانان، امروز هم کم و بیش با همان تلفظ باستانی‌شان بر روی آدم‌ها و سیاستمداران و سپاهیان گذاشته می‌شود. نام سردار دبوراه، باراک (Barak) است. نامی که برای ما با سیاستمدار اسرائیلی، ایهود باراک تداعی می‌شود تا با دبوراه! نام کوچک باراک، ایهود (Ehud) است. ایهود نیز یک نام باستانی‌ست: داوری دیگر از داوران اسرائیل که چپ‌دست بود و توانست در عملیاتی «تروریستی»، عجلون (Eglon) پادشاه موآبیان را با تیغ دو دمی که به ران پای راستش بسته بود در سرای تابستانی‌اش به قتل برساند و به سلامت از مهلکه بگریزد!

* Buber, Martin, Prophetic Faith, Harper & Row PUBLISHERS, New York, 1949

نظامی‌گری

این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
نیما قاسمی
نیما قاسمی
در زمینه‌ی اسطوره‌شناسی و دین‌، پژوهش می‌کند؛ تک‌نگاری او درباره‌ی فرهنگ جهانی آیاهواسکا هنوز نیمه‌کاره است اگرچه بخش‌هایی از آن با نام «نوشابه‌ی خدایان» قبلاً منتشر شده است. از او، تک‌نگاری «طلسم تصویر» که تأملاتی در تأثیرگذاری عاطفی تصاویر است در راه انتشار است و در سالهای اخیر، علاوه بر تدریس «تبارشناسی اخلاق» اثر نیچه، به برگزاری دوره‌ای در تهران برای معرفی و تفسیر کتاب مقدس هم مبادرت کرده است. مطالعه در کتاب مقدس، دریچه‌های بیشتری برای درک و تحلیل محتوایی فیلم‌های سینمایی برای او گشوده و او را به سمت همکاری بیشتر با موسسات سینمایی سوق داده است.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights