سفر تراژیک مَی زیاده، از حلقه‌ی ادبی روشنفکران عرب تا آسایشگاه روانی / نگاهی به رمان «مَی، شب‌های ایزیس کوپیا؛ سیصد و یک شب در جهنم عصفوریه» نوشته‌ی واسینی اعرج

«می، شب‌های ایزیس کوپیا» نوشته‌ی واسینی اعرج که با عنوان فرعی «سیصد و یک شب در جهنم عصفوریه» نیز شناخته می‌شود رمانی است که چشم‌انداز عمیقی از زندگی پر فراز و نشیبِ مَی ‌زیاده، نویسنده‌ی پیشگام لبنانی-فلسطینی و همچنین چالش‌هایی که او به‌عنوان یک زن در جامعه‌ای مردسالار با آن مواجه بود، ترسیم می‌کند.

این رمان، نخستین رمان عربی درباره‌ی زندگی مَی زیاده است. رمان از دست نوشته‌ای گمشده می‌گوید که مَی در آسایشگاه روانی عصفوریه نوشت و رازهای دلش را برملا کرد. شرح سفر سخت راوی است در بیغوله‌ها، کپرها و کلبه‌هایی در دامنه‌ی کوه‌ها، معابد، بیمارستان‌ها و آسایشگاه‌ها به دنبال یادداشت‌های گمشده‌ی مَی. همه‌ی شخصیت‌های نامی عربِ ابتدای قرن بیستم در یک قاب جمع شده‌اند و مَی در میانه‌ی روشنفکرانی است که به رغم ادعاهای‌شان متحجرند.

 مَی زیاده به خاطر نوشته‌های فمینیستی، نقدهای ادبی و ترجمه‌های متعددش از آثار فرانسوی و انگلیسی به زبان عربی مشهور بود. روایت اعرج با عشق، از دست دادن و کشاکشِ ذهنی، رمز و رازِ عاشقانه و درام را به هم پیوند می‌زند و تجربه‌ی غنی‌ای از خواندن را برای خواننده شکل می‌‎دهد. رمانی گیرا که در پس‌زمینه‌ی رویدادهای تاریخی به لایه‌های پیچیده‌ی احساسات و روابط انسانی می‌پردازد.

این کتاب نقش مهمِ زنان را در دورانی که اغلب به حاشیه رانده شده و نادیده گرفته می‌شدند برجسته می‌کند.

مَی زیاده کیست؟

مَی زیاده، روزنامه‌نگار، داستان‌نویس، شاعر و مفسر فرهنگی مدافع حقوق زنان، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های لبنانی- فلسطینی در صحنه‌ی ادبیات عرب اوایل قرن بیستم بود. او خود را به عنوان یک صدای پر قدرتِ زنانه در دنیای ادبی‌ای که عمدتا مردانه بود تثبیت کرد. زیاده از جوانی، فردی رمانتیک و آرمان‌گرا بود که از عمق وجودش، زنانگی و جذابیت می‌تراوید و طرفداران بسیاری را چه از منظر حرفه‌ای و چه از نظر عاشقانه به خود جلب کرد.زیاده، به‌رغم اینکه طرفداران زیادی داشت، عاشق شاعر و غول ادبیات معاصر لبنان، جبران خلیل جبران بود. رابطه‌ی آن‌ها که از طریق نامه‌نگاری انجام می‌شد، به مدت ۱۹ سال تا زمان مرگ جبران در سال ۱۹۳۱ ادامه داشت. زندگی شخصی زیاده با مرگ والدینش و مرگِ جبران خلیل جبران لطمه شدیدی دید به طوری که او دچار افسردگی عمیقی شد و در نهایت توسط بستگانش به بیمارستان روانی منتقل شد.

مَی زیاده، از هر نظر، زنی استثنایی بود و از این رو، در جامعه‌ای که مردانش خود را برای پذیرش زنی خارج از عرف و روال آماده نکرده بودند، هزینه‌ای هنگفت پرداخت. او، رو به پیش داشت و هرگز به جذابیت‌های سهل‌الوصول اقبالی نشان نمی‌داد. استعدادهایش پرشمار بود. به جز استعداد نویسندگی که همه از آن باخبرند، مَی نقاش هم بود. هرگاه اندوهگین یا خشمگین می‌شد یا روحیه‌اش به هم می‌ریخت، سراغ رنگ می‌رفت. در نگرانی‌ها یا افسردگی‌های طولانی ساز هم می‌نواخت؛ پیانویی داشت که در عمر کوتاهش یار همیشگی‌اش بود و قطعه‌های کلاسیکِ غربی را که دوست داشت با آن اجرا می‌کرد. نواختن پیانو را در مدارس دینی فراگرفت که والدینش او را به آن‌جا فرستادند. این دِیرها اغلب با پیانو سرودهای مذهبی را به دختربچه‌ها و دختران جوان می‌آموختند. اما مَی همیشه از کلیشه‌ها و چهارچوب‌های اجباری می‌گریخت. او زنی استثنایی بود که تمامی زندگی‌اش را وقف ادبیات کرد و به مال و دارایی پدرش توجه نداشت تا این که بستگان و عموزادگانش برای تصاحب این اموال، او را در عصفوریه زنده به گور کردند و به او نسبت جنون دادند. مَی برادرش را خیلی زود از دست داد و نبود حمایت او برایش خلاء عمیقی ایجاد کرد. حتی در ارتباط با جبران خلیل جبران به دنبال پر کردن این خلاء بود که البته حاصلی نداشت. او برای شخصیت ادبی خود در مقام نویسنده و مترجم، اسم مستعار ایزیس کویپا را برگزید.

می شب‌های ایزیس کوپیا

واسینی اعرج، روایت‌گر زندگی مَی زیاده

واسینی اعرج، رمان‌نویس، نویسنده‌ی داستان کوتاه و شخصیتِ دانشگاهی الجزایری در تاریخ ۸ اگوست ۱۹۵۴ در سیدی بو جنان در استان تلمسان به دنیا آمد. اعرج مدرک لیسانس ادبیات عرب را از دانشگاه الجزیره گرفت و سپس با بورسیه‌ی دولتی تحصیلات تکمیلی خود را در سوریه دنبال کرد و از دانشگاه دمشق مدرک کارشناسی ارشد و دکترا گرفت. پس از پایان تحصیلات، به الجزایر بازگشت و در دانشگاه الجزیره، سمت دانشگاهی گرفت و تا سال ۱۹۹۴ در آنجا به تدریس ادامه داد. وقوع جنگ داخلی در الجزایر در دهه‌ی ۱۹۹۰، اعرج را مجبور به ترک کشور کرد. او به فرانسه رفت و به هیئت علمی دانشگاه پاریس ۳ یا سوربن جدید پیوست و در آن‌جا به تدریس ادبیات عرب پرداخت.

اعرج از اوایل دهه ۱۹۸۰ تا کنون بیش از ۱۲ رمان منتشر کرده است. رمان‌های او اغلب به تاریخ پرآشوب زادگاهش الجزایر می‌پردازد. برخی از کتاب‌هایش را خودش به فرانسه ترجمه کرد.

اعرج در گذشته برای تلویزیون الجزایر برنامه‌های ادبی تولید می‌کرد. او همچنین ستونی منظم در روزنامه‌ی الجزایری الوطن داشته است.

اعرج با زینب لعوج، شاعر الجزایری ازدواج کرده و دارای دو فرزند است و برنده‌ی جوایز متعددی از جمله جایزه‌ی کتاب شیخ زاید در سال ۲۰۰۷ و جایزه‌ی رمان عربی‌ کتارا در سال ۲۰۱۵ شده است.

دیدگاه فمینیستی رمان

 رمان مَی زیاده به مبارزات زنان در جامعه‌ای مردسالارانه می‌پردازد و به همین دلیل مطالعه‌ی آن می‌تواند برای علاقه‌مندان به ادبیات فمینیستی و تاریخ حقوق زنان ترغیب‌کننده باشد. مَی زیاده در دوره‌ای زندگی می‌کرد که فرهنگ مذکر بر آن غالب بود. مردانی چون طه حسین، صادق رافعی، عقاد، سلامه موسی، ولی‌الدین‌‌یکن و بسیاری دیگر درباره‌ی مسائل لاینحل آن زمان بحث و مجادله می‌کردند. درباره‌ی شرق و غرب و معضلات ناشی از سلطه و استعمار؛ آزادی زن؛ حجاب و مشکلات آن و تنوع ادیان در کشورهای عربی. از طرفی منتقد برجسته، سلامه موسی که از دوستداران مَی و بلکه در حلقه‌ی‌ عشاق او بود، به تلافی عشق ناکامش ادعا کرد:«جنون مَی، دوستان و کسانی را که او دوست می‌پنداشت به دشمن تبدیل کرد.» تو گویی تهمت جنون به مَی اعماق وجود جماعتی بیمار را ارضاء می‌کرد، جماعتی که به زن اعتبار نمی‌دادند و او را ابزار لذت می‌دانستند و در نزد آن‌ها جایگاهی نداشت. این روابطی که در ظاهر دوستانه به نظر می‌رسید، در واقع، پوششی بود بر عقده‌های مردانه‌‌ای که متاسفانه نه تجددگرایی از شدت آن کم می‌کرد و نه ارزش‌های عرفی مانعش می‌شد. زیر و رو شدن رفتار همین دوستان نزدیک، مَی را به این فراموش‌شدگی دردناک محکوم کرد.

اهمیت تاریخی رمان

 از آنجا که رمان مَی زیاده؛ درباره زندگی یک شخصیت واقعی و تاریخی است، تصویری واقعی از وضعیت فرهنگی، ادبی، اجتماعی و سیاسی دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در لبنان به خواننده ارائه می‌کند. حضور شخصیت‌های برجسته‌ی عرب آن دوران در داستان از جمله طه حسین و مصطفی صادق رافعی، عمق بیشتری به روایت بخشیده و خواننده را با فضای فکری و فرهنگی آن دوره آشنا می‌کند.

بینش روان‌شناختی

یکی از ویژگی‌های این رمان، بررسی مضامین افسردگی و مبارزه در راه کنترل بر روان خویشتن است که آن را به اثری جذاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های روان‌شناختی بدل می‌کند. مَی پس از خروج از آسایشگاه روانی، مدتی را در بیمارستان نقولا رابیز گذراند. در آن زمان، روانش بسیار رنجور بود، با این حال لحظه‌ای نوشتن را رها نکرد.

کاوش در راهِ دست‌یابی به هویت و آزادی

مَی در این داستان، مسیری پرتلاطم را برای یافتن هویت و آزادی خود آغاز می‌کند. سفری که او را با چالش‌های متعددی رو به رو می‌سازد و خواننده را به تأمل در مفاهیمی چون آزادی، هویت و جایگاه زن در جامعه وا می‌دارد. نوشتن به هویت‌ مَی تبدیل می‌شود چنان که در یادداشت‌هایش می‌نویسد: «می‌نویسم چون کار دیگری، جز این کار که با آن و در آن بزرگ شده‌ام، بلد نیستم.»

مَی همواره، حتی پس از ترک عصفوریه، به نوشتن درباره‌ی زخم‌های جگرسوزش ادامه داد.

می شب‌های ایزیس کوپیا

داستانی عاشقانه

 مَی ‌زیاده، خود را در جامعه‌ای با هنجارهای مردسالارانه‌ی حاکم بر آن دربند می‌بیند و از طرفی داستان عشق‌اش با وجود تلاش‌هایش در راه دفاع از حقوق زنان به عشقی نافرجام و طرد شدن اجتماعی‌اش منتهی می‌شود.

رمان، شرح کشمکش‌های مَی با عشق، به ویژه امیال تحقق نیافته‌‌اش است و پیچیدگی‌های روابط درون جامعه‌ای را روایت می‌کند که میَ تقلا می‌کند صدای منحصر به فردش در آن شنیده و پذیرفته شود.سفر مَی در این رمان، چالش‌های پیش روی زنان، جایی که عشق در شبکه‌ی پیچیده‌ای از انتظارات اجتماعی و آرزوهای شخصی در هم تنیده شده را به تصویر می‌کشد.

شاید هیچ زنی در تاریخ معاصر و حتی قدیم عرب، به اندازه‌ی مَی از عشاقش آسیب روانی ندید. با این که همیشه با آن‌ها بیش از یک گام فاصله داشت. مدعیان عشق او با زخم‌هایی که بر دلش گذاشتند، یکی پس از دیگری او را کشتند، هر کدام به روش خود.

بستری شدن در آسایشگاه روانی

در «می، شب‌های ایزیس کوپیا» شخصیت اصلی، مَی، تحت شرایطی نادرست در یک آسایشگاه روانی در بیمارستان عصفوریه بستری می‌شود. دردی که او از این زندانی شدنِ ناعادلانه متحمل می‌شود، آن‌چنان مشهود است که نشان‌دهنده‌ی‌ ظلم و خیانتی است که با آن رو به رو می‌شود. تجربه‌ی مَی در آسایشگاهِ روانی، آشفتگی عاطفی عمیق و رنجی که متحمل می‌شود را آشکار و پیامدهای غم‌انگیز طرد اجتماعی و کشمکش‌های شخصی او را برجسته می‌کند.پذیرش مَی در آسایشگاه روانی او را در دنیایی از انزوا، سردرگمی و ناامیدی فرو می‌برد. انگ اجتماعی و بدرفتاری‌ای که با آن مواجه می‌شود، دردش را تشدید می‌کند، چرا که مجبور می‌شود با از دست دادن کنترل بر زندگی‌اش و خیانت نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش دست و پنجه نرم کند. این رمان به محصور شدن مَی در مکانی می‌پردازد که سلامت روانی و عقلی او را زیر سوال می‌برد و اختیار را از او سلب می‌کند و رنج و عذاب عمیق او را در حالی که برای اثبات سلامت عقل خود در میان یک سیستم ظالم و ناعادلانه می‌جنگد، به تصویر می‌کشد.

دست آخر در خانه‌اش نیز غریب ماند و آخرین نفس‌هایش را در بیمارستان معادی کشید و جان داد. مدرنیته‌ی ابتر عربی با از دست دادن ستمبار مَی زباده خسارتی جبران‌ناپذیر را متحمل شد و او را واگذاشت تا در عزلتی سخت و خاموش جان سپارد.

دیدگاه منتقدان

شریف الشافعی در روزنامه‌ی المُدُن این رمان را به‌خاطر نمایش مواردی بی‌اهمیت از زندگی می‌َ زیاده نقد کرده و واسینی اعرج را به داستان‌پردازی در مورد مولفه‌های بی‌اهمیت و نادیده گرفتن زندگی فکری مَی زیاده متهم کرده است. الشافعی با طبقه‌بندی کتاب در ژانر اتوبیوگرافیک مخالف است و معتقد است بازنمایی تاریخی وقایعِ زندگی زیاده با واقعیت متفاوت است.

روزنامه الجدید با نقدی از غاده السمان به بحث در مورد رمان و انتقاد از بی‌اهمیت جلوه دادن زندگی زیاده پرداخته است.

مجله ادب عرب با تاکید بر روایت‌های قوی زنانه در چشم‌اندازی ادبی، رمان «می، شب‌های ایزیس کوپیا» نوشته‌ی واسینی اعرج را ستوده است.

دارالآداب نامزدی این کتاب برای فهرست جایزه‌ی بین المللی ادبیات داستانی عرب در سال ۲۰۱۹ را نقطه عطف مهمی دانسته است.

رمان «می، شب‌های ایزیس کوپیا» را نشر ثالث با ترجمه‌ی دکتر شکوه حسینی از عربی به فارسی منتشر کرده است. واسینی اعرج در مقدمه کتاب در مورد ترجمه فارسی اثر نوشته: «زمانی که شکوه حسینی پیشنهاد ترجمه‌ی رمان «می، شب‌های ایزیس کوپیا» را مطرح کرد، بی‌درنگ موافقت کردم. در درجه‌ی اول، این موافقت به دلیل جایگاه علمی و فرهنگی مترجم بود و در درجه‌ی دوم، به این دلیل که برگردان و معرفی هر اثری به فرهنگی سترگ که جنبه‌های قوی انسانی و جسورانه‌ی آن شناخته شده است برای نویسنده‌اش بسیار اهمیت دارد»

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
شیوا اخوان راد
شیوا اخوان راد
مترجم و روزنامه نگار حوزه ادبیات و سینما

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights