روایتی از حافظه و زمان / نگاهی به رمان «درک یک پایان» نوشتۀ جولین بارنز

*** به یاد سارا ***

رمان «درک یک پایان» نوشته‌ی جولین بارنز، قصه‌ی‌ تونی وبستر، مرد بازنشسته‌ی مطلقه‌ای در اواسط ۶۰ سالگی‌اش را روایت می‌کند که پس از اطلاع از دریافت غیرمنتظره‌ی وصیت‌نامه‌ی مادر ِدوست دختر دوران دبیرستانش، با هجومِ سیلی از خاطرات گذشته‌اش مواجه می‌شود.

داستان به دو بخش تقسیم می‌شود – خاطرات تونی از دوران مدرسه‌ و دوستی‌هایش با گروهی از همکلاسی‌هایش و نگاهِ امروزش در مورد آن وقایع و تأثیری که بر زندگی‌اش گذاشتند. تونی با دریافتِ نامه‌ای و برخورد با آشنایان قدیمی‌اش، شروع به زیر سوال بردن صحت خاطرات خود و عواقب اعمال خود می‌کند.

جولین بارنز نویسنده‌ی انگلیسی در ۱۹ ژانویه ۱۹۴۶ از پدر و مادری هر دو آموزگار زبان فرانسه، در لستر انگلستان به دنیا آمد، از دانشگاه آکسفورد فارغ التحصیل شد و مدتی در سِمت فرهنگ‌نویس در موسسه‌ی‌ لغت‌نامه‌ی آکسفورد کار کرد. سپس به روزنامه‌نگاری پرداخت و سالیانی سردبیر ادبی و نقدنویس نشریات گوناگون از جمله نیو استیتسمن و آبزرور بود.او تا کنون رمان‌های متعدد، شماری داستان کوتاه، فیلمنامه و همچنین جستار نوشته است و کتابی از آلفونس دوده و مجموعه‌ی کارتون‌های فولکر کریگل را از آلمانی به انگلیسی برگردانده است. زمانی هم با اسم مستعار دان کوانا(نام خانوادگی همسرش که زودهنگام درگذشت) داستان جنایی می‌نوشت. نخستین رمان او «دیار مترو» سرگذشت جوانی انگلیسی(و تا حدودی حسب حال خود او) است که برای تحصیل به پاریس می‌رود و ماجراهایی که در این شهر بر او می گذرد.

بارنز یکی از برجسته‌ترین نویسندگان بریتانیایی نسل خود به شمار می‌رود و آثارش به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده است. او همچنین برای آثار دیگرش مانند «طوطی فلوبر»، «آرتور و جورج»، «هیاهوی زمان» و «سطوح زندگی» شناخته می‌شود. نوشته‌های او اغلب با باریک بینی، شوخ‌طبعی و کاوش در احساسات پیچیده‌ی انسانی مشخص می‌شود.

بارنز دلبستگی خاصی به فلوبر دارد و در رمان «طوطی فلوبر»، دین خود را به این نویسنده ادا کرده است. می‌گوید فلوبر نویسنده‌ای است که بیش از هر کس دیگر حقیقت را گفته است. جولین بارنز در «درک یک پایان» گذشته و حال را به هم پیوند می‌زند تا روایتی قانع‌کننده خلق کند و به پیچیدگی‌های روابط انسانی و راه‌هایی که در آن ادراک ما از واقعیت در طول زمان تحریف می‌شود، بپردازد:

«داستان زندگی‌مان را چند وقت به چند وقت می‌گوییم؟ چند بار آن را راست و ریس می‌کنیم، شاخ و برگ می‌دهیم، تکه‌هایی را زیرزیرکی می‌زنیم؟ ضمنا عمر هر چه بیشتر طول بکشد، از تعداد نزدیکانی که می‌توانند روایت ما را زیر سوال ببرند کم می‌شود، از تعداد کسانی که می‌توانند تذکر بدهند که این زندگی زندگی ما نیست و فقط و فقط قصه‌ای‌ست که ما درباره‌ی زندگی خود سر هم کرده‌ایم و به دیگران و بیش از همه به خود گفته‌ایم.»

 این رمان سوالات قابل تاملی را در مورد ماهیت حافظه و داستان‌هایی که برای معنا بخشیدن به زندگی خود به خود می‌گوییم مطرح می‌کند و مضامین حافظه، پشیمانی و ماهیتِ حقیقت را بررسی می‌کند و با نثری که به زیبایی روایت شده اثری ماندگار پس از اتمام آن بر روی خوانندگان به جا می‌گذارد.

رمان درک یک پایان

زمان شروع داستان دهه‌ی شصت میلادی و زمان روایت چهل سال پس از آن، نزدیکی پایان قرن بیستم است. تونی وبستر، داستان را با خاطراتی از گذشته‌های دور و پرسش‌هایی درباره‌ی زمان و حافظه شروع می‌کند:

«ما در زمان به سر می‌بریم. زمان ما را در خود می‌گیرد و شکل می‌دهد. اما من هیچ‌گاه احساس نکرده‌ام که زمان را چندان خوب می‌فهمم و مقصودم نظریه‌های مربوط به چگونگی پیچش و بازگشت زمان یا امکان وجود آن به شکل‌های موازی در جای دیگر نیست. نه، منظورم زمان عادی است، زمان روزمره، که به شهادت ساعت دیواری و ساعت مچی ما، منظم می‌گذرد؛ تیک تاک، تیک تاک. چیزی موجه‌تر از عقربه‌ی ثانیه‌شمار سراغ دارید؟ و با وجود این، کوچک‌ترین لذت یا کوچک‌ترین درد کافی است تا انعطاف‌پذیری زمان را به ما بیاموزد. برخی هیجان‌ها به زمان شتاب می‌بخشند، بعضی آن را کند می‌کنند؛ و گاه نیز زمان گویی غیبش می‌زند تا دم واپسین که به راستی ناپدید می‌شود تا دیگر بازنگردد»

در کتاب «درک یک پایان» با جوان‌هایی رو به رو هستیم که فکر می‌کنند آدم‌های خاصی هستند و قرار است شق‌القمر کنند و یا حداقل از پدر و مادر و اطرافیان‌شان بیشتر می‌فهمند:

«یکی دیگر از هراس‌های ما این بود که مبادا زندگی شبیه ادبیات از کار در نیاید. پدرهامان را در نظر بگیرید. چیزی از ادبیات در آن‌ها می‌بینید؟ خیلی که هنر کنند، ممکن است سودای این را در سر بپرورانند که تماشاگر و نظاره‌گر باشند.»

«درک یک پایان» درباره‌ی خاطرات و تاریخ و برداشت ذهنی ما از آن‌ها و درباره‌ی پذیرفتن مسئولیت کارهایی است که زمانی فکر می‌کردیم هیچ ارزشی ندارند:

«احساسی که حالا داشتم نه شرم بود نه احساس گناه بلکه چیزی نادرتر و نیرومندتر از این دو احساس در زندگی‌ام: پشیمانی. احساسی که بغرنج‌تر و عمیق‌تر و کهن‌تر است و ویژگی عمده‌اش آن است که کاریش نمی‌شود کرد: زمانی بسیار دراز گذشته است، چنان لطمه‌ای وارد شده است که اصلاح‌پذیر نیست. با این همه، بعد از چهل سال، ایمیلی برای ورونیکا فرستادم و از بابت نامه‌ام پوزش خواستم.»

فیلمی به همین نام بر اساس این رمان، در سال ۲۰۱۷ با بازی جیمز برودبنت، شارلوت رمپلینگ و امیلی مورتیمر ساخته شده که بخشی از ابهام مربوط به سانسور  نسخه ترجمه فارسی کتاب را برای خواننده روشن می‌کند.  «درک یک پایان» جایزه‌ی «من بوکر» انگلیس و جایزه‌ی ادبیات فرانسه را نصیب خود کرد و چندین هفته در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز بود.

نشر نو با ترجمه‌ی حسن کامشاد ترجمه‌ی خوبی از این رمان ارائه کرده. حسن کامشاد، مترجم زبردستی است و تا جایی که توانسته، پیچیدگی‌های زبان جولین بارنز را به فارسی برگردانده است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
شیوا اخوان راد
شیوا اخوان راد
مترجم و روزنامه نگار حوزه ادبیات و سینما

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights