نگاهی به رمان «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» نوشته‌ی دلیا اونز

رمان «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» نوشته‌ی دلیا اونز، داستانی جنایی و پرفروش است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و ماجراهای آن در دهه‌ها‌ی۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ می‌گذرد و درباره‌ی دختر جوانی به نام کایا کلارک است که خانواده‌اش او را در مرداب‌های کارولینای شمالی رها می‌کنند و در چالش‌ برای بقا و زندگی در انزوای مطلق  با طبیعتِ اطرافش پیوند نزدیکی برقرار می‌کند و آرامش را در شکوهِ طبیعت می‌یابد. تمام اهالی بارکلی‌کو، او را با لقب «دختر مرداب» می‌شناسند، دختر مردابی که نزدیک شدن‌اش به سایر انسان‌ها تجربیات تلخ و شیرینی برایش به همراه دارد. او که در تمام زندگی‌اش با طبیعت پیوند نزدیکی داشته حالا اما به یک قتل متهم شده و پلیس در تلاش برای پیدا کردن قاتل و پایان دادن به این پرونده‌ی قتل است.

دلیا اونز، نویسنده و جانورشناس آمریکایی که به خاطر رمان پرفروش «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» شناخته شده، در سال ۱۹۴۹ در شهر کوچک توماس‌ویل در جورجیا به دنیا آمد و بیشتر دوران نخست زندگی‌اش را وقفِ کاوش در طبیعت بکر و ایجاد پیوندی عمیق با آن کرد که سال‌ها بعد الهام‌بخش او در داستان نویسی شد.اونز در خانواده‌ای صمیمی به دنیا آمد و والدینش اشتیاق او به طبیعت و علم را تشویق کردند. پدرش حافظ محیط زیست و مادرش معلم بود و هر دوی آنها عشق به یادگیری و احترام عمیق به طبیعت را در او پرورش دادند. او مدرک لیسانس علوم جانورشناسی‌ را از دانشگاه جورجیا و دکترایش را در رشته‌ی رفتارشناسی جانوری از دانشگاه کالیفرنیا دریافت کرد. اونز همچنین به دلیل حرفه‌اش به عنوان یک دانشمند حیوانات وحشی و متخصص مطالعه‌ی گونه‌های مختلف جانوری در آفریقا و آمریکای شمالی شناخته شده است. او و همسر سابقش، مارک اونز، چندین کتاب غیرداستانی درباره‌ی تجربیات خود در طبیعت نگاشته‌اند.

«جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» که اولین اثر دلیا اونز است برای مدت‌ها در صدر پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز قرار داشت. اونز علاوه بر نویسندگی، یک انسانِ نوع‌دوست و خیر است و سودِ حاصل از فروش کتاب‌هایش را در راه حفاظت از محیط زیست هزینه می‌کند. او نویسنده‌ی مستعدی است که با داستان‌سرایی مهیج‌اش به تم‌هایی چون انزوا، عشق و بقا در طبیعت ‌پرداخته و قلب خوانندگانش را در سراسر جهان تسخیر کرده.

دلیا اونز از همان کودکی عاشق نویسندگی بود. از آن جا که خانواده‌ی دلیا تابستان‌های خود را در ارتفاعات کارولینای شمالی می‌گذراندند، او موفق شد ارتباط ویژه‌ای با حیات وحش آن‌جا برقرار کند و این رمان بر اساس مشاهداتش از شکوه مرداب‌های آن‌جا نوشته شده است.

کاترین دنیل، قهرمان اصلی داستان که همه او را کایا صدا می‌زنند همراه با پدر بداخلاق و مست اش زندگی می‌کند. وقتی خردسال است، مادرش، به دلیل آزار و اذیت‌های پدر آن‌ها را ترک می‌کند. کمی بعد خواهرها و برادرهای کایا هم خانه را ترک می‌کنند. کایا بیهوده انتظار بازگشت مادرش را می‌کشد. پدرش برای مدتی مشروب خوردن را کنار می‌گذارد و به کایا ماهیگیری یاد می‌دهد اما کمی بعد دوباره به مشروب و قمار روی می‌آورد. روزی هم برای همیشه ناپدید می‌شود. پس از آن کایا با ماهیگیری گذران زندگی می‌کند و در طبیعت وقت می‌گذراند.

رابطه‌ی عاشقانه او با تیت به جایی نمی‌رسد و تیت برای رفتن به دانشگاه به دنبال جاه‌طلبی‌هایش او را رها می‌کند. کایا چند سال بعد با مرد لمپن خوش‌گذرانی به نام چیس اندروز وارد رابطه می‌شود و هنگامی‌که متوجه خیانت چیس می‌شود، این رابطه نیز به پایان می‌رسد. وقتی جسد بی‌جان چیس پیدا می‌شود پلیس تنها یک مظنون دارد: کایا کلارک. دختر مرداب. با این‌حال، قاتل بسیار حرفه‌ای بوده چون هیچ اثری از خودش به جا نگذاشته است.

دلیا اونز، دو روایت را به تناوب پیش می‌برد و با مهارت آن‌ها را به هم پیوند می‌زند. یک روایت، سیر زندگی کایا و دیگری، مربوط به تحقیقات پلیس درباره‌ی مرگ معشوق سابق کایا، چیس اندروز است.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «کایا گاهی به ساحل می‌رفت و هنگامِ غروب خورشید حس می‌کرد ضربان قلبش با امواج دریا در ارتباط است. بعد می‌نشست. شن‌های ساحل را در مشتش می‌گرفت و بعد دست‌هایش را رو به آسمان دراز می‌کرد. با این کار حس پیوند طبیعت به او دست می‌داد. نه پیوندی که مِیبِل و مادر از آن حرف می‌زدند. کایا هرگز تعداد زیادی دوست نزدیک نداشت. اون هیچ خانواده‌ای از آن خودش نداشت. سال‌ها بود که در انزوا زندگی می‌کرد و به مرور زمان رفتارش دستخوش تغییر شده بود که البته خودش مقصر این تنهایی نبود. بیشتر اتفاقات زندگی‌اش را در حیات وحش آموخته بود. طبیعت به او آموزش داده بود و زمانی که هیچ کس از او مراقبت نمی‌کرد طبیعت محافظ‌اش شده بود. اگرچه اتفاقات زندگی، از او موجود متفاوتی ساخته بود اما هسته‌ی بنیادی زندگی‌اش را نیز شکل داده بود. فداکاریِ تیت بالاخره قانعش کرده بود، عشقِ انسانی فراتر از رقابت موجودات مرداب برای جفت‌گیری است.»

اولیویا نیومن در سال ۲۰۲۲ فیلم زیبایی با اقتباس از این رمان با همین نام ساخت و تیلور سوئیفت، ترانه‌ی کارولینا را که برای این فیلم ساخته شده بود خواند.

رمان، آمیزه‌ای از رمز و راز و عشق و بلوغ است. از آن‌جایی‌که کایا متهم به قتل یکی از مردان محلی شده، تعصبات و سوء‌ظن‌های شهر کوچکی که در آن زندگی می‌کند به چالش کشیده می‌شود.

«جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» به دلیل نثر غنایی، توصیف‌های پر از جزئیات از طبیعت و شخصیت‌پردازی خوبش،‌ تحسین‌برانگیز است و به خاطر بررسی مضامینی چون استقامت، عشق و قدرت ارتباط انسانی توانست با خوانندگانش ارتباط خوبی برقرار کند. این رمان بیش از ۸۰ هفته در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز بود و جوایز متعددی دریافت کرد و ستایش بسیاری از آن شد.  دلیا اونز اثری خلق کرده که تا مدت‌ها پس از ورق زدن صفحات پایانی‌اش، تاثیرِ ماندگارش را در ذهن خواننده باقی می‌گذارد. نشر آموت، رمان «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» را با ترجمه‌ی آرتمیس مسعودی منتشر کرده است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
شیوا اخوان راد
شیوا اخوان راد
مترجم و روزنامه نگار حوزه ادبیات و سینما

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights