وارث اصیل / درباره سریال بابیلون برلین (Babylon Berlin)

سریال بابیلون برلین (Babylon Berlin) شاید از آن دست آثاری باشد که واکنش‌ها نسبت به آن در دو قطب جای گیرد. یک دسته تماشاگرانی که شیفته‌ی سریال می‌شوند و گروهی دیگری که در میانه تماشای قسمت یک فصل نخست، تماشای آن را رها می‌سازند. متن پیش‌رو به عنوان یک مرور مقدماتی در پی آن است تا ویژگی‌های کلی این سریال را برشمارد و بیشتر از منظر تاریخی آن را بررسی کند. اما بدیهی می‌نماید که برای پرداخت دقیق و موشکافانه به آن، پرونده‌ای مفصل با رویکردهایی متفاوت مورد نیاز خواهد بود.

هانری ژرژ کلوزو (فیلم‌ساز فرانسوی) فیلمی به نام کلاغ /۱۹۴۳ دارد که در آن تعدادی نامه‌ی زهرآلود با امضای کلاغ، رازهایی را درباره‌ی فساد برخی از چهره‌های مهم شهر برملا می‌سازد. دوخطی داستان این فیلم، فصل نخست سریال بابیلون برلین را یادآوری می‌کند؛ حلقه‌هایی فیلم‌ موجود است که سند افشاگری اخلاقی بسیاری از سران مملکتی در جمهوری وایمار آلمان است. کارآگاه جوانی از کلن (با بازی فولکر بروخ) مأموریت سری دارد تا در برلین این اسناد را معدوم سازد. سیر تاریخی ردیابی این شباهت‌های احتمالی یا گمانه‌زنی درباره‌ی منبع الهام سازندگان سریال در سال ۲۰۱۷، زمانی جذاب‌تر خواهد شد که دریافت شود کمپانی آلمانی کنتیننتال تهیه کننده‌ی فیلم کلوزو بوده است. فیلم کلاغ در زمان تولید و نمایشش در واقع حمله‌ای بود به ارزش‌هایی که زیربنای عقیدتی حکومت ویشی را در فرانسه تشکیل می‌داد. خط مشی که سریال بابیلون برلین نیز در زیر متن خود دنبال می‌کند و در هر فصل، بخشی از منابع فساد دولت وایمار و قدرت‌طلبی و انحصارطلبی گروه‌های زیرزمینی و حزبی آلمان اواخر دهه بیست را به چالش می‌کشد. این سریال موفق، اقتباسی از رمان‌های نویسنده آلمانی فولکر کوچر است. شهرت کوچر بر مبنای سری رمان‌های جنایی اوست که دست‌مایه سازندگان بابیلون برلین قرار گرفته است. مهم‌ترین ویژگی این سریال، اصالت در فرم و محتوا است. شاید بتوان گفت این سریال تلویزیونی، جلوه‌ای از نمایش میراث سینمای اکسپرسیونیست آلمان است. قاب‌های کج، بازی با نور و سایه در پلان‌های وقوع قتل و زندان در هر سه فصل سریال، طراحی صدا و موسیقی متن بیانگر که احساس را تشدید می‌کند و اساساً شخصیت‌هایی که روح و روان آن‌ها در سیطره ضمیرناخودآگاه قرار گرفته است و بر مبنای آن عمل می‌کنند، همه و همه از آموزه‌های مکتب اکسپرسیونیست در سینما است. سریال در طراحی فضا و صحنه بسیار دقیق و جزئی‌نگر است. چراکه در سینمای اکسپرسیونیست اتمسفر و فضا به عنوان بیان عینی روح شخصیت‌های داستان در نظر گرفته می‌شود. به‌این‌ترتیب صحنه اهمیت دوچندان می‌یابد و علاوه بر نمودی تاریخی و واقع‌گرا، کارکردی اکسپرسیونیستی و بیان‌گرا می‌یابد. می‌توان به یاد آورد صحنه درگیری کارآگاه رَت با کشیشی که قصد جان او را داشت. یا اجرای سکانس‌های مربوط به رقص‌های شبانه شارلوت (با بازی لیو لیزا فرایز). شخصیت شارلوت در فیلم آیکونی از نسل زنان دوره طلایی آلمان است. دوره کوتاه مدت پنج‌ ساله‌ای (۱۹۲۴-۱۹۲۹) که در آن شکوفایی نسبی در بیشتر ارکان جامعه آلمان پدید آمد. دختران جوان ساختارشکنی با عنوان Flapper که به دیگر سخن نسلی از زنان غربی با موها و دامن‌هایی کوتاه در دهه بیست بودند که به موسیقی جاز گوش می‌دادند و در روابط اجتماعی و جنسی آزادانه رفتار می‌کردند. کارآگاه رت و شارلوت دو شخصیت اصلی سریال، در زندگی شخصی و کاری شخصیت‌های متفاوت و گاه با رفتارها و عملکردهای متضاد و غیرقابل پیش‌بینی هستند که بدل به کاراکترهایی به غایت دراماتیک می‌شوند و حس هم‌دردی و هم‌دلی تماشاگر را در حد اعلا برمی‌انگیزند.

سریال بابیلون برلین

تدوین موازی یکی از تمهیدهای ایجاد تعلیق در روایت داستان فیلم‌نامه است. در فیلم اِم (M)/۱۹۳۱ از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان، ساخته فریتس لانگ، تدوین موازی در صحنه‌ی آمدن الزی به خانه و آماده شدن مادرش، حس انتظارآمیز تماشاگر را در جریان وقوع قتل الزی تقویت می‌کند. بابیلون برلین از این تمهید بهره‌ی بسیار می‌برد و بر جذابیت روایت داستان خود می‌افزاید. به طوری که شاید کنش حبس نفس از سوی تماشاگر حین تماشای برخی از سکانس‌های فصول مختلف سریال، چندان تعبیر اغراق‌آمیز و دور ار ذهنی نباشد. تکنیک تدوین موازی در فصل دوم و در اپیزود مربوط به امتحان شارلوت و تلاش کارآگاه رت پیرامون تجسس حادثه قتل بازیگر زن دراستودیوی فیلم‌سازی، یکی از به ‌یاد ماندنی‌ترین اپیزودهای سریال در کاربرد این تمهید است. تکنیک ساده و پرکاربرد فلاش فوروارد نیز در این سریال سیمای متفاوت و جذابی یافته و درخشان‌ترین آن، اپیزود مربوط به اجرای نمایش اپرای سه‌پولی (برتولت برشت) و عملیات اقدام برای ترور مقام فرانسوی در سالن تئاتر است.

 سریال به سبب دوره تاریخی که داستانش در آن می‌گذرد، ارجاعات فراوانی به سینما، تئاتر، ادبیات و روان‌کاوی دارد. تمرکز فصل سوم که با قتل یک بازیگر زن مشهور آغاز می‌شود، بر مقوله سینما و استودیوهای فیلم‌سازی در برلین است. سال ۱۹۲۹ یعنی زمانی که داستان سریال به آن تعلق دارد، دوره دگرگونی سینمای آلمان پس از جنگ جهانی اول است. داستان فصل سوم در استودیوی فیلم نوی‌بابلزبرگ می‌گذرد که یکی از دو مجتمع استودیوی مهم اوفا در آلمان است. از منظر تاریخ سینما در این دوره، منابع تکنولوژیک فیلم‌سازی در سینمای آلمان توسعه یافت. استودیوی بابلزبرگ حیاطی بزرگ و امکاناتی وسیع برای ساخت دکورهای عظیم داشت. آنچه که دست‌مایه داستان این فصل است. فیلمی که در حال فیلم‌برداری است، انعکاسی است از ویژگی‌های تاریخی سینما در اواخر دهه بیست آلمان؛ تحکم تکنولوژی بر ساحت فیلم‌ها و تقلید کردن از آثار هالیوودی.

بابیلون برلین

بابیلون برلین سریالی تأثیرگذار است که از سال ۲۰۱۷ تا کنون در اغلب جشنواره‌های جهانی و داخلی آلمان موفق به دریافت جایزه یا نامزدی شده است. سریالی که آینه تمام نمایی از ابعاد مختلف تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری وایمار آلمان است و به گفته تام تیکور، یکی از سه سازنده سریال، سعی دارد دوره‌ای از تاریخ آلمان را به تصویر بکشد که اگر زنان به آزادی و شکوفایی دست یافتند، اما فقر نیز در جامعه بیداد می‌کرد. فصل چهارم این سریال به زودی پخش خواهد شد و بی‌شک تماشاگران بسیاری را از انتظار بیرون خواهد آورد.

3 دیدگاه

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
3 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
احمد

با تعریف شما حتما این سریالو می بینم . راستی خانم شاه کرمی شما آذربایجان فامیل و آشنا دارین ؟

مجید صیقلانی

سلام
توضیح و نقد عالی ارائه دادید ،شاید از زیباترین و خاص ترین سریالی است که در طول مدت عمرم تماشا کرده ام، سریالی با تنوع بسیار و پر از مطلب و صحنه ها و بازی های عالی، گاهی فکر میکنم شاید تنها سریالی است که انقدر مطلب دارد که اگر مدت نمایشش را دوبرابر هم کردند باز هم فشرده به حساب می آمد

ابطحی

یعنی این قدر پیجیده بود؟من برداشت ساده تری داشتم. تلاش همه دولت ها برای سرپوش گذاشتن روی فساد

شهرزاد شاه‌کرمی
شهرزاد شاه‌کرمی
نویسنده‌ی سینما

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
3
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights