طاعون سرخ، روایتی از نابودی تمدن و فرهنگ

میان بدویت و تمدن انسانی چه‌قدر فاصله است؟ قدرت تمدن انسان‌ها چه‌قدر است؟ ما چه‌قدر از زندگی اولیه‌ی خود فاصله گرفته‌ایم؟ آیا همان اندازه که زمان برد متمدن شویم زمان می‌برد تا به روزهایی برگردیم که شکار و شکارچی بودیم و در غار زندگی می‌کردیم؟

این‌ها سوالاتی است که جک لندن، نویسنده‌ی آمریکایی ، در داستان بلند «طاعون سرخ» به آنها پاسخ داده است.

جک لندن، «طاعون سرخ» را در سال ۱۹۱۰ نوشت و در فاصله‌ی ماه مه تا ژوئن ۱۹۱۲ در نشریه‌ی لندن و در سال ۱۹۱۵در قالب کتاب به چاپ رساند.

بیماری‌ای به نام «طاعون سرخ» در سال ۲۰۱۳ شیوع پیدا می‌کند. این بیماری مرگ‌بار با سرعت انتقال بالا باعث از بین رفتن گونه‌ی انسان می‌شود و تنها تعداد انگشت‌شماری از انسان‌ها از این بیماری جان سالم به‌در می‌برند. این انسان‌ها، که تمام تمدن بشری را به‌طور کامل از دست داده‌اند، شروع به تشکیل قبیله‌هایی می‌کنند تا بتوانند با زاد و ولد جلو انقراض خود را بگیرند. حالا شصت‌سال از این اتفاق گذشته و پدربزرگ اسمیت، که آخرین کسی است که طاعون سرخ را دیده، مشغول تعریف داستان طاعون سرخ برای نوه‌های بدوی خودش است.

در ابتدای داستان «طاعون سرخ»، یک کوره‌راه می‌بینیم که در امتداد یک خط‌آهن متروکه است. این خط آهن دارد زیر درخت‌ها و سنگ‌ریزه‌ها مدفون می‌شود. کمی جلوتر با دیالوگی مواجه می‌شویم که هویت مکان را برایمان آشکار می‌کند:

«کی فکرش را می‌کرد آن‌قدر عمر کنم تا روزی را ببینم که آدم در جاده‌ی کلیف‌هاوس از دست خرس امنیت جانی نداشته باشد؟»

درون این دیالوگ تقابلی بین وضعیت متروک فعلی با گذشته‌ی پر رفت‌وآمد جاده‌ی ذکر شده ساخته می‌شود. این تقابل اولین نشانه است از رویداد مهمی که در داستان رخ داده. در ادامه‌ی همین دیالوگ می‌خوانیم:

«ادوین، وقتی پسربچه بودم، هزاران مرد و زن و بچه‌ی کوچک در روزهای آفتابی از سانفرانسیسکو به این‌جا می‌آمدند. آن روزها خرس کجا بود! نه آقا، آن‌قدر کمیاب بودند که باید پول می‌دادی و از پشت میله‌های قفس تماشایشان می‌کردی.»

در همین دیالوگ مشخص می‌شود که مکان داستان اصلی که در گذشته رخ می‌دهد و روایت شیوع طاعون سرخ است، سانفرانسیسکوی آمریکا است. دلیل این انتخاب را می‌توان این‌گونه تبیین کرد که سانفرانسیسکو در آن زمان یکی از شهرهای پرجمعیت بوده که تنوع فرهنگی بالایی داشته است. می‌توان گفت انتخاب سانفرانسیسکو به این دلیل است که تاثیر طاعون را روی یکی از بزرگ‌ترین شهرهای زمانه‌ی خودش نشان دهد:

«میلیون‌ها نفر از شهر گریخته بودند، ابتدا ثروتمندان با کشتی‌های هوایی و اتومبیل‌های شخصی و سپس انبوه بی‌شماری از مردم عادی که پای پیاده به راه می‌افتادند و طاعون را با خود به نقاط دیگر می‌کشاندند، قحطی‌زدگانی که اموال کشاورزان و همه‌ی شهرها و روستاهای سر راه را به یغما می‌بردند.»

طاعون سرخ

همچنین سانفرانسیسکو به‌دلیل موقعیت جغرافیایی و طبیعت پیرامونش، پتانسیل بالایی برای بازنمایی تضاد میان ویرانی شهر و قدرت گرفتن طبیعت و وحشی شدن حیوانات دارد. بعد از طاعون سرخ و از بین رفتن انسان‌ها، حیوانات وحشی می‌شوند و گیاه‌های هرز دست به نابودی گیاه‌های خوراکی می‌زنند. این اتفاق باعث از بین رفتن غذای انسان‌ها می‌شود.

فروپاشی سریع سانفرانسیسکو، به‌عنوان نماد کل جهان، نشان می‌دهد که مشکلات عمیق و بنیادینی در ساختارهای اجتماعی و سیاسی وجود دارد که تمدن و جامعه‌ی مدرن را بسیار آسیب‌پذیر کرده است:

«با شیوع مرگ سرخ، سراسر جهان به‌شکل برگشت‌ناپذیری پاره‌پاره شد. ده‌هزار سال فرهنگ و تمدن در چشم‌برهم‌زدنی از گفت رفت و همچون حبابی بر آب فنا گردید.»

«جیمز هاوارد اسمیت» شخصیت محوری داستان  و آخرین نفری است که طاعون سرخ را به‌چشم دیده است و تجربه‌ی زیسته از آن دارد. انتخاب‌هایی که برای ساخت این شخصیت انجام شده بسیار هوشمندانه است. جیمز هاوارد اسمیت پیش از شیوع بیماری استاد دانشگاه و مدرس زبان انگلیسی بوده است. استاد دانشگاه بودن او نمادی از دانش، فرهنگ و تمدن است. انتخاب شخصیتی که استاد دانشگاه است به‌عنوان راوی اصلی این مسئله را نشان می‌دهد که وقتی بحرانی مثل طاعون سرخ به جامعه حمله‌ور می‌شود حتی دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر نمی‌تواند کاری برای مقابله با آن انجام دهد:

«آن دانشگاه، به‌مدت نیم‌قرن و نیم، همچون دستگاهی بی‌نظیر پیوسته کار کرده و حالا در چشم‌برهم‌زدنی از کار افتاده بود. به این می‌مانست که به تماشای خاموش شدن آتش مقدس در محراب مقدس نشسته باشی. مات و مبهوت مانده بودم، دستخوش بهتی وصف‌ناشدنی.»

طاعون سرخ

نکته‌ی دیگر این است که جیمز اسمیت در دانشگاه زبان انگلیسی تدریس می‌کرده است. این انتخاب نویسنده هم انتخابی جالب است. می‌توان نتیجه گرفت که بعد از از بین‌رفتن تمدن، زبان هم تا حدود زیادی از بین رفته است، اما جیمز اسمیت دغدغه‌ی فراموش نشدن زبان دارد. او کتاب‌هایی که برای یادگیری اشکال الفبایی زبان نیاز است را جایی دفن کرده است تا روزی دوباره کسی پیدایشان کند و زبان را دوباره زنده کند:

«کتاب‌های بسیاری انبار کرده‌ام. در دل آن کتاب‌ها خرد  و دانش عظیمی نهفته است. یک راهنمای درک الفبا هم کنارشان گذاشته‌ام تا شاید کسی که با تصویرنگاری آشناست بتواند حروف چاپی را هم بیاموزد. روزی فراخواهد رسید که بشر از نو بتواند بخواند و بنویسد.»

همچنین تحصیل‌کرده بودن او می‌تواند جزئیات دقیق و دیدگاه تحلیلی درباره‌ی جامعه‌ی پیش از طاعون سرخ، تمدن و انسانیت ارائه دهد که این کیفیت باعث می‌شود او یک راوی قابل اعتماد باشد. بعد از طاعون و فجایع ناشی از آن، طبیعت هم به‌عنوان یک شخصیت نمایان می‌شود. حیوانات خوی وحشی پیشین خود را بازمی‌یابند و گیاهان هرز دوباره شروع به رشد بی‌رویه می‌کنند. آن‌ها همگی به تمدن انسانی حمله‌ور می‌شوند و سعی می‌کنند شهرها را نابود کنند. این مسئله از جهتی دیگر نمایان‌گر شکنندگی تمدن انسانی است. نویسنده قدرت انسانی را در مقابل قدرت طبیعت قرار می‌دهد و این نتیجه را می‌گیرد که نیروی انسانی در مقابل طبیعت و نظم آن تا حد زیادی ناپایدار است.

نتیجه‌ی دیگری که از حمله‌ی طبیعت می‌توان گرفت بازگرداندن انسان‌ها به بدویت خودشان است. حمله‌ی طبیعت نشان می‌دهد که انسان‌ها، با تمام پیشرفت‌های خود، بخشی از چرخه‌ی طبیعت هستند و نمی‌توانند از آن فرار کنند. همچنین تصویری که نویسنده از یک شهر بزرگ و پرچمعیت که توسط طبیعت بازپس گرفته شده و تمدن انسانی که کاملاً شکست خورده می‌سازد، می‌تواند نمادی از بازگشت انسان به ریشه‌های بدوی خود بعد از طاعون سرخ باشد.

به‌زعم جک لندن، تمدن انسانی که این‌همه به آن افتخار می‌کنند می‌تواند با یک بیماری و میکروب، که حتی دیده هم نمی‌شود، در یک چشم‌برهم زدن نابود شود. می‌توان از روایت این نتیجه را گرفت که میان انسان متمدن و انسان بدوی فاصله‌ی زیادی وجود ندارد. خواندن این اثر جک‌لندن در زمان ما برای خوانندگانی که تجربه‌ی شیوع کرونا را از سر دارند، مفهوم متفاوت و ملموس تری با خوانندگان زمان جک لندن  دارد. جک‌لندن گمان نمی‌کرد که سال‌ها بعد از نوشتن این اثر ویروسی شایع شود که کم‌وبیش به بیماری خیالی طاعون سرخ شباهت داشته باشد اما او به هر حال در «طاعون سرخ» آن را پیش بینی کرده بود.

«طاعون سرخ» را فرشته شایان ترجمه و نشر مَد آن را منتشر کرده است.

 

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
آیلین هاشم‌نیا
آیلین هاشم‌نیا
هنرجوی رشته‌ی نقاشی علاقه‌مند به ادبیات و داستان‌نویسی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights