آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

چهار سال بعد از اینکه جیمز جویس دوبلینی‌ها را ترک کرده بود، در تاریخ ۲۵ سپتامبر ۱۹۰۶ بعد از تمام شدن داستان‌های دیگر اولین کتابش، از رم به برادرش نامه نوشته و گفته بود که بعضی از عناصر دوبلین در داستان‌هایش از قلم افتاده، مثلا انزوای اصیل و مهمان‌نوازی آنها که در جاهای دیگر اروپا وجود ندارد. بنابراین اندکی از این گرما را وارد داستان مردگان کرده بود. این را رابرت شولز در نقدی از دوبلینی‌ها می‌نویسد. با این تفاسیر، گمان می‌کنم که او با رفتن از کشورش و دیدن خصوصیات فرهنگی دیگر اروپاییان خصوصا فرانسوی‌ها که معمولا مهمانی‌های خود را در رستوران می‌گیرند به این نتیجه رسیده و حیفش آمده که حرفی از آن نزند؛ به هر حال به قول آلن دو باتن نوشتن واکنشی است آشکار به پیامدهای فراموشی، خصوصا برای جویس در غربت. اما نکته این است که جویس ایهام‌نویس قابلی است و هم‌چنین از تجربه‌ی زیسته‌اش بسیار در نوشته‌هایش استفاده می‌کند و معمولا شخصیت‌هایش را از بین کسانی انتخاب می‌کند که با آنها آشنایی دارد، پس احتمالا علاوه بر این جنبه‌ی زندگی مردم کشورش، بدش نمی‌آمده که در مورد برخی اعتقادات مذهبی‌اش در مورد مرگ که در داستان‌های دیگر کم‌رنگ‌تر به آنها پرداخته بود، هم صحبت کند. به هر حال در خلال متن داستان مردگان، عقاید مذهبی‌اش که مانند آونگی در حرکت است به شدت رخ نمایی می‌کند و ما را به فکر وامی‌دارد که جویس تا چه حد مذهبش را راهی غرب کرد؟!
توجه به مرگ و جهان بعد ار آن، از اسم داستان که مردگان است شروع می‌شود و تا جایی پیش می‌رود که شخصیت اصلی خود احتمالا به جمع مردگان می‌پیوندد. همه‌ی ما شنیده‌ایم که مادر جویس باعث شده او به مدرسه مذهبی برود ولی او در جوانی عقاید مذهبیش را از دست می‌دهد. با این اوصاف، اگر بخواهیم مذهب جویس را لابه‌لای خط‌های مردگان پیدا کنیم اولین نکته‌ای که به آن برمی‌خوریم در اولین صفحه از کتاب است که قرار است مجلس رقصی در خانه‌ی دو خواهر که خاله‌های شخصیت اصلی هستند برگزار شود. این مراسم سالانه به مناسبت کریسمس یعنی تولد عیسامسیح برگزار می‌شود. این دو میزبان هر کدام به نحوی مشغول به خدمت برای کلیسا هستند، جولیا که خواننده‌ی سوپرانوی درجه یک کلیسا و کیت که معلم موسیقی است. پس افردی که با آنها در این داستان آشنا می‌شویم افرادی در خدمت کلیسا و مسیحیت هستند. کسانی که غذای مهمانی کریسمسشان، غاز است که برمی‌گردد به مسیحیان قرون وسطی، هنگامی که بین روز سنت مارتین و کریسمس روزه می‌گرفتند و روزه‌شان را با غاز باز می‌کردند و این سنت با توجه به این داستان، در ایرلند هم رایج بوده است.
در خلال داستان با پیشینه‌ی خانوادگی پروتاگونیست هم آشنا می‌شویم و متوجه می‌شویم که مادر او برخلاف دو خواهر دیگرش تجربه‌ای در موسیقی ندارد؛ اما اعتقادات مذهبی اش باعث شده برای پسران خود اسم‌های مذهبی انتخاب کند و حتی یکی از پسرانش را به مذهب تشویق کرده و از آن یک کشیش ارشد دربیاورد.
نام پروتاگونیست داستان را مادرش توسط جویس، گابریل که همان جبرئیل است نهاده است. طبق اعتقادات مسیحیان، جبرئیل به زبان عبری به معنای «مرد خدا» است و پیام آور تولد و زندگی است. در مقابل، نام آنتاگونیست داستان میکاییل است که این نام هم در عبری به معنای «کیست که شبیه خدا باشد؟» آمده است. این نوع نامگذاری علاوه بر اینکه وزن مذهبی داستان را پررنگ می‌کند، آنها را نمادهایی از زندگی و مرگ می‌کند که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد ولی قبل از آن طبق بخش بندی داستان، رفتار افراد دیگری بررسی خواهد شد که جویس سعی کرده برخی عقاید مذهبیش را از طریق آنها به نمایش بگذارد.
به عنوان مثال در جایی از داستان این اختلاف نظر بین دو خواهر بوجود می‌آید که خاله جولیا که حتی در پیری صدای خوبی دارد معتقد است که آواز خواندن جز برای کلیسا و در خدمت دین نباید باشد، او کسی است که برای خواندن، ساعت شش صبح کریسمس به کلیسا می‌رفته و حالا خواهرش کیت معتقد است که جولیا بیخود و بی جهت یک عمر در کلیسا آواز می‌خوانده در حالی که پاپ زن‌هایی مثل او را از کلیسا بیرون کرده است. وقتی هم که مری‌جین برادرزاده‌ی او که از کودکی در کلیسا پیانو می‌نواخته، این کار را برای خدا می‌داند، خاله کیت موافقت می‌کند که برای خدا بودن کارها مهم است اما عادلانه نیست. پس اینجا با خاله کیتی مواجه هستیم که هنوز در چنته‌ی اعتقادی خود خدا را دارد اما نگرشی انتقادی به کلیسا را نیز مطرح می‌کند که به نظر می‌رسد با توجه به دگرگونی مذهبی که در جویس وجود داشته، این اندیشه از ذهن خود جویس در قالب اندیشه‌ی خاله کیت مطرح شده باشد. البته جلوتر متوجه می‌شویم که خاله کیت که از طرفی نمی‌خواهد دل مهمانان مذهبی خود را برنجاند و از طرفی در مذهب و تقدس پاپ مردد مانده حرف خود را تصحیح می‌کند و می‌گوید قصدش جسارت به ساحت مقدس جناب پاپ نیست. و بعد از آن همگی گرسنگی مهمانان را بهانه می‌کنند تا قبح صحبت کردن در مورد مسایل مذهبی نریزد.

دوبلینی‌ها

بر سر شام هم صحبت به صومعه‌ی کوه مله‌ری کشیده می‌شود. این صحبت از مهمان‌نوازی و مستغنی بودن اعضای این صومعه شروع می‌شود و به این می‌رسد که راهبان این صومعه هیچ حرف نمی‌زنند و ساعت دو بعد از نیمه شب برمی‌خیزند و در تابوت می‌خوابند. این کار از نظر خاله کیت چنین تلقی می‌شود که این راهبان سعی می‌کنند جور گناهان بقیه را بکشند که روزانه مرتکب می‌شوند ولی چون این دلیل قانع کننده نیست، مری‌جین پادرمیانی می‌کند و می‌گوید که این کار یاداوری عقوبتشان است؛ که نشان دهنده‌ی اهمیت جهان بعد از مرگ در آموزه‌های مسیحیت است که راهبان این دنیا را برای خود سخت می‌گیرند تا در دنیای دیگر زندگی خوبی داشته باشند.
طرح این موضوع بر سر میز شام کریسمس توسط جویس چند نکته را یاداوری می‌کند، اول اینکه کسانی که در مهمانی این موضوع را سر میز شام گوشزد می‌کنند خود گویی عذاب وجدانی درونی دارند که الان که آنها در حال لذت بردن از شام به عنوان لذتی دنیوی هستند، راهبان و تارکان دنیا دارند آماده می‌شوند که خواب را به عنوان یک لذت دنیوی خراب کنند و این باعث سکوت در مهمانی می‌شود، دوم اینکه اهمیت این موضوع در داستان همسویی آن با مضمون داستان یعنی تقابل مرگ و زندگی است و سوم اینکه همه می‌دانیم جویس در دورانی این داستان را می‌نویسد که امیدش را به جامعه ایرلند و مذهب از دست داده و به نظر می‌رسد با یک دید انتقادی موضوع را مطرح می‌کند که در این دنیا کسانی زندگی دنیوی خود را با نادیده گرفتن نیازهای فیزیولوژیکی که با انسان آفریده شده و از او جدا نیست به شیوه‌ای افراطی، سخت و تلخ می‌کنند تا در دنیایی که ندیده‌اند و فقط وعده آن را با واسطه شنیده‌اند به دست آورند. البته قضاوت قطعی مورد آخر با توجه به پیچیده نویسی جویس دشوار است و این را هم به ذهن می‌آورد که ممکن است این موضوع نه تنها انتقادی نبوده بلکه در راستای تایید کار راهبان مبنی بر ترک امیال دنیوی برای به دست آوردن آخرت باشد.
در جای دیگری در داستان، ترجیح مرگ به زندگی باز هم نمایان می‌شود و آن جایی است که سر شام در مورد خوانندگان زنده و مرده بحثی مطرح شده و عده‌ی زیادی خصوصا افراد مسن‌تر، خوانندگان و نوازندگان قدیمی که مرده‌اند را می‌ستایند و به خوانندگان و نوازندگان جدید و زنده علاقه‌ای نشان نمی‌دهند و به نظر می‌رسد جویس این موتیف را عمدا برای جا انداختن هر چه بیشتر این نگرش به کار گرفته است.
در انتهای شام گابریل سخنانی ایراد می‌کند و در آن به این موضوع اشاره می‌کند که با وجود خاطرات غم‌انگیز، باید زندگی کنیم و وظایف زنده‌مان را انجام دهیم و به عشق‌های زنده‌مان کمک کنیم. و همچنین برای خاله‌هایش دعا می‌کند و به سلامتی آنها شراب می‌نوشد. در نظر مسیحیان، نوشیدن شراب نوعی شکرگزاری به درگاه خداست و فرصتی برای یادآوری نجات و سعادت و مرگ عیسا مسیح است. نوشتن همچین صحنه‌هایی در داستان تاکیدی است بر این رسم مسیحیان و سپردن این کار به گابریل با توجه به نام او به عنوان فرشته‌ بشارت که پیام آور رحمانیت خداست، بسیار منطقی و در جهت هدف داستان است.
در این داستان همانطور که قبلا نیز اشاره شد، موسم کریسمس است و خلاف واقع، برف می‌بارد. برف نیز در داستان نویسی استعاره از مرگ است و به کارگیری برف بر موضوع داستان که مرگ است، تاکید دارد. بیشتر زمان داستان صحبت‌هایی در مورد مرگ به میان می‌آید تا ذهن خواننده را برای نقطه عطف داستان آماده کند؛ گویی یک مقدمه چینی طولانی لازم است تا ما متوجه شویم در انتهای داستان چه اتفاقی قرار است رخ دهد.
بنابراین در صفحات انتهایی داستان نام فردی به نام مایکل به میان می‌آید که در جوانی وقتی گرتا به دیر می‌رفته، به خاطر ابراز عشق زیر باران و در حال بیماری مرده است. قبل از هرچیز باید خاطر نشان کرد که نام گذاری این فرد مرده به نام مایکل یادآور میکاییل فرشته‌ی روز قیامت و مظهر برف است. از این جهت خود یادآور مرگ است.
از طرفی این طور به نظر می‌رسد که گرتا در آن لحظه‌، بیشتر از اینکه عاشق شوهرش گابریل باشد، عاشق مایکل است و این موضوع نشان می‌دهد که گرتا مثل راهبان صومعه‌ی کوه مله‌ری به مرگ و دنیای پس از آن اعتقاد بیشتری دارد. پرداختن انتقادی جویس به این موتیف جالب توجه است؛ چه همانطور که معمولا عاشق‌هایی که به وصال نرسیده‌اند، حرص و حسرت بیشتری نسبت به آن دارند، در مورد دنیا و آخرت هم همینگونه است و این نمادگرایی بسیار نمایان است در داستان.
همچنین در طول داستان دائما این نکته مورد اشاره قرار می‌گیرد که گرتا و خیلی از افراد قصد سفر به غرب را دارند و گابریل برعکس قصد سفر به شرق را دارد. این دو جهت به ترتیب نشان دهنده‌ی حرکت به سمت مرگ و حرکت به سمت زندگی است و این تضاد بین گابریل و گرتا را بیشتر نشان می‌دهد.

جیمز جویس

در سنت مسیحیت، میکاییل، شاهزاده‌ی برف است که با نقره پیوند دارد و در صحنه‌های انتهایی داستان حتی گابریل هم که کوشیده تا مایکل را در نظر گرتا خار و خفیف کند که در واقع کم اهمیت جلوه دادن مرگ است؛ در این کار ناموفق عمل کرده، تسلیم مرگ می‌شود و در کنار همسرش می‌خوابد و به این فکر می‌کند که مرگ گریزناپذیر است و به دانه‌های نقره‌ای برف نگاه می‌کند و می‌خواهد سفرش را به غرب آغاز کند. این اشارات علاوه بر تاکید بر اعتقاد به زندگی پس از مرگ در بین مسیحیان (حتی گابریل به عنوان یک دوبلینی روشنفکر و آوانگارد و نماد و فرشته‌ی آتش)، طبق آموزه‌های مسیحیت، به برتری میکاییل بر جبرئیل اشاره دارد. و چون جویس اعتقاد دارد «مرگ زیباترین صورت زندگی است»، تصمیم می‌گیرد گابریل را به کام مرگ بکشاند و اپی فنی بزرگ گابریل را منجر شود.
در چند خط پایانی داستان، گابریل همینطور که برف دوبلین را نگاه می‌کند، روح مایکل زیر باران، کلیسای خلوت و قبرستان محل دفن مایکل و صلیب‌های خمیده‌ی بالای قبرها را تصور می‌کند که برف، آن را پوشانده. این تصورات که جویس با مهارت در ذهن گابریل قرار داده، نگاه انتقادی‌اش به کلیساهای خالی از معنویت و بیهودگی تصلیب مسیح و بیهودگی اعتقادات به مسیحیت را نشان می‌دهد.
در نهایت اگر بخواهیم عقاید مذهبی جویس را در میان داستان‌هایش جستجو کنیم، به نظر می‌رسد او ناخواسته بین ایمان و بی‌ایمانی، مردد مانده و یا شاید با توجه به علاقه‌اش به ابهام و پیچیدگی نخواسته اعتقادش را عیان سازد. چنانچه در جایی مرگ را برتر از زندگی می‌داند اما در جایی دیگر آن را به دید انتقادی می‌نگرد. از طرفی می‌دانیم جویس زمانی که مردگان را می‌نوشته، اعتقادی به مذهب کاتولیک نداشته و موضع انتقادیش در مردگان مشهود است ولی برخی از آموزه‌های دینی چنان در ذهن و عملش جای گرفته که غیرقابل انکار می‌نماید و تعالیم مذهبی از اسم اشخاص گرفته تا دست و پنجه نرم کردنشان با مرگ، به صورتی نمادین و استعاری نمایان است. در نتیجه می‌توان گفت بعضی اعتقادات از کودکی چنان در ما نهادینه می‌شود که آن را از واقعیت زندگی جدا نمی‌دانیم و حتی اگر اعتقادمان را هم از دست بدهیم، موضوعاتی برایمان چنان بدیهی است که حساب آن را با دین جدا می‌دانیم در صورتی که منشا آنها دین است.

این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights