بخش اول این مطلب را چند روز قبل منتشر کردهایم. آنچه در ادامه میآید فهرستی از صحنههای برهنگی در طول تاریخ سینما است که البته جامع نیست. اما اگر این صحنهها در این فیلمها نبودند، آنها اهمیت هنری خود را از دست میدادند.
تعصب (دی. دبلیو. گریفیث، ۱۹۱۶)
ممکن است بینندگان امروزی متعجب شوند که بسیاری از فیلمهای صامت چقدر در نمایش صحنههای جنسی آزاد بودند. در ایالات متحده، هیئت سانسور تا اواخر دههی ۲۰ کار خود را آغاز نکرد (تا زمانی که جوزف برین در سال ۱۹۳۴ این مسئولیت را بر عهده گرفت، سانسور اصلاً اعمال نمیشد). فیلمهای صامت و فیلمهای ناطق اولیه، دارای طیف گستردهای از محتوای تحریکآمیز بودند. «تعصبِ» دی. دبلیو. گریفیث شامل یک عیاشی کامل جنسی با زنانی است که پارچههای شفاف به تن دارند یا به صورت برهنه حمام میکنند(در سکانسی از فیلم، بهویژه در صحنهای که محاصرهی بابل را به تصویر میکشد، لحظهای وجود دارد که دو مرد یکدیگر را میبوسند). بخشی از این جسارت در ارائهی مضامین جسورانه و تحریکآمیز، دوباره در فیلم بعدیِ گریفیث «یتیمان طوفان» به چشم میخورد و در دوران اولیهی صامت با سکانسِ حمام کردن برهنهی کلودت کولبرت در شیر الاغ در فیلمِ «علامت صلیب» (۱۹۳۲) ادامه پیدا کرد (اگرچه تصاویر برهنهی آنها فقط از پشت دیده میشود). اما چند دهه قبل از آن، گریفیث به تنهایی مرزها و هنجارهای سنتی را جابجا کرده بود.
روانی (آلفرد هیچکاک، ۱۹۶۰)
وقتی با معیارها و حساسیتهای معاصر به کار استادِ تعلیق، آلفرد هیچکاک بنگریم، بهویژه صحنهی ملایمِ قتل در فیلمِ «روانی» شاید نسبت به زمان اکرانش کمتر تکاندهنده یا تحریککننده به نظر برسد. اما اشتباه نکنید: بیتردید، فیلمِ هیجانانگیز آلفرد هیچکاک، محصول سال ۱۹۶۰، که در مورد یک قاتل زنجیرهای است و جنت لی را در خاطرهانگیزترین حالتِ خود به تصویر میکشد نه تنها در زمان خود انقلابی بود بلکه همچنان وقتی در بافت تاریخی و سینمایی زمان خود درنظر گرفته شود،
جذاب است. هر سینهفیلی آن سکانسِ سیاه و سفید فیلم «روانی» را میشناسد: یک زن برهنه، پس از ملاقات با معشوق متاهلاش در راهِ بازگشت به خانه است، در متل دوش میگیرد، شبح چاقویی از پشت پرده بیرون میآید و ضربات چاقو همزمان با صدای ویولنِ هولناک، وحشیانه به او ضربه میزند و او را به قتل میرساند.
قتل مارین کرین، قربانی بیدفاعی که برای اولینبار در رمان رابرت بلاک به همین نام در سال ۱۹۵۹ به تصویر کشیده شد، شامل تصاویرِ برهنگی محدودی است.شما می توانید پستانهای خارج از فوکوس جنت لی را در لحظاتِ پایانی سکانس ببینید، اما به طور کلی برهنگی مارین بیش از آنکه به صراحت نشان داده شود با برشهای سریع که تمرکز مخاطب را از نماهای مبهم و تار قاتل به نمایشِ سریع و متوالیِ تنه و بالاتنهی خونآلود لی منتقل میکند به تصویر کشیده میشود.
توانایی هیچکاک در ایجاد فضایی دراماتیک و پر تعلیق، تدوین دقیق و تکنیکهای خلاقانه به او اجازه داد تا قوانین سانسور در بسیاری از کشورها را دور بزند. با اینحال، برخی از تماشاگران با تماشای این فیلم اصرار داشتند که برهنگی بیشتری از آنچه واقعا در فیلم وجود دارد دیدهاند.جنت لی دربارهی تجربهاش پس از فیلم کلاسیک هیچکاک، در مجلهی دنیای زنان، میگوید: «دیگر دوش نمیگیرم و فقط حمام میکنم». «وقتی میخواهم حمام کنم، مطمئن میشوم که درها و پنجرههای خانه قفل هستند. درِ حمام را و پردهی دوش را باز میگذارم. مهم نیست که سر دوش کجاست، من همیشه به سمتِ در حمام میکنم و هشیار هستم».
آخرین نمایش فیلم (پیتر باگدانوویچ، ۱۹۷۱)
این فیلم سیاه و سفید پیتر باگدانوویچ تصویری ملانکولیک از پایان یک دوران برای دو دانشآموز دبیرستانی و دوستان دیرینه(جف بریجز و تیموتی باتومز) را نمایش میدهد و هنوز به عنوان نقطهی عطف کارنامهی کارگردانش شناخته میشود. این فیلم همچنین شروع کار سیبل شپرد را رقم زد زمانی که پولی پلات که در آن زمان همسر باگدانوویچ بود فکر کرد که شپرد برای نقش جسی فارو، باهوشترین و زیباترین دختر در هر محفلی در شهر نفتی دچار رکودِ شمال تگزاس، عالی خواهد بود.
اما وجود یک صحنه باعث شد که نمایشِ فیلم در بخشی از ایالتی که در آن فیلمبرداری شده بود ممنوع شود. پس از رقص کریسمس، جسی به یک مهمانیای دعوت میشود که همه برهنه شنا میکنند، درحالیکه نوجوانهای دیگر مشغول سر و صدا و جنب و جوش در آب هستند، او با اکراه لباسهای خود را روی تختهی غواصی در میآورد. شپرد در زمان فیلمبرداری ۲۱ ساله بود، اما از آنجایی که شخصیت او در فیلم هنوز دبیرستانی است، این موضوع با خشم مردم مواجه شد. محتوایِ «آخرین نمایش فیلم» از سوی شهر فینیکس نامناسب ارزیابی شد به طوریکه میبایست توسط یک دادگاه فدرال مورد ارزیابی قرار میگرفت. در نهایت حکم دادند که فیلم برای تماشای عمومی مشکلی ندارد.هنوز سال ۱۹۷۱ بود و بنابراین حتی پیشنهاد یا اشاره به برهنگی، تابو بود چه رسد به برهنگیِ کامل که میتوانست تماشاگران معمولی سینما را شوکه کند.
حالا نگاه نکن (نیکلاس روگ، ۱۹۷۳)
یکی از مشهورترین صحنههای سکسی تکاندهندهی دههی ۱۹۷۰، در همتنیدگیِ پیچیدهی غم و امید در فیلمِ «حالا نگاه نکن» است. دونالد ساترلند و جولی کریستی پس از مرگ ناگهانی دختر خردسالشان که ماههاست در سوگ او نشستهاند در بدن یکدیگر آرامش میجویند. نورپردازی و صحنهپردازی این سکانس به گونهای نیست که شبیه یک فیلم پورن شده باشد. ممکن است این بهترین صحنهی «شفای جنسی» در سینما باشد و با شیوهای که نیکلاس روگ، کارگردان فیلم، عشقبازیشان را با نماهایی از لباس پوشیدن و آماده شدن برای بیرون رفتن بعد از ازدواجشان اینترکات میکند توانست سانسورهای ایالات متحده و بریتانیا را دور بزند.
داستانهای جنجالیای درباره دوست پسر جولی کریستی، وارن بیتی که میخواست روی تدوین فیلم نظارت داشته باشد و شایعاتی مبنی بر اینکه آن صحنه رابطه جنسی واقعی را به تصویر کشیده بود، بر روایت غالب شد، اما واقعیت این است که صحنهای عمیقاً احساسی دربارهی دو نفر است که پس از تاریکترین دوران زندگیشان به حضورِ یکدیگر امیدوار میشوند.
ژیگولوی آمریکایی (پل شریدر، ۱۹۸۰)
یک درام جنایی دربارهی مردی است که از راه معاشرت با زنان میانسال و متمول امرار معاش میکند. انتظار میرود که فیلم شامل صحنههای برهنگی بیپروایی باشد اما در کمال تعجب آن صحنهی معروفی که ریچارد گِر در آن برهنه است برای «ژیگولوی آمریکایی» پل شریدر از پیش برنامهریزی نشده بود.
این گِر بود که به دلیل ایفای نقشِ جولیانِ جذاب به یک سمبل جنسی تمام عیار تبدیل شد و اصرار داشت که در صحنهای برهنه ظاهر شود که ماهیت شغلش را به عنوان یک مردی که زنان میانسال و ثروتمند را سرگرم میکند منعکس میکند. او معتقد بود این برهنگی بخشی طبیعی از روایت فیلم است. در این صحنه، جایی که جولیان پس از خوابیدن با شریک جنسیاش، میشل (لورن هاتن) برهنه به یک پنجره تکیه میدهد، یکی از اولین صحنههای برهنهی تمام قدِ یک مرد در یک فیلم جریان اصلی هالیوود بود. و با این حال، این صحنه به طرز شگفتانگیزی دلنشین است و بدن گِر را از دور نشان میدهد که با هیجان میگوید که چطور کارش آوردنِ شادی و لذت به زندگیِ مشتریانش است. اگرچه ریچارد گِر با بازی در «ژیگولوی آمریکایی» میلیونها طرفدار را به خود جلب کرد اما صحنهای که او برهنه ظاهر میشود، به جای اینکه صرفاً روی اروتیسم یا جذابیت جنسی متمرکز باشد، حس آسیبپذیری را به مخاطب منتقل میکند.
هِوی متال (۱۹۸۱)
با توجه به این که انیمیشنها غالبا برای مخاطبان خیلی جوان ساخته میشوند، کمتر پیش میآید که شامل صحنههای برهنگی باشد. بنابراین «هوی متال» که مجموعهای متحرک از داستانها برگرفته از مجلهای محبوب با همین عنوان است هنگامی که در سال ۱۹۸۱ به نمایش درآمد به دلیل محتوای جنسی صریح خود هیجان، جنجال و بحث زیادی را در زمان اکرانش برانگیخت. بهویژه صحنههای متعددی که شخصیتهای متحرک برهنه را نشان میدهند. فیلم جرالد پاترتون، فانتزیای را به نمایش در میآورد که معمولاً برای مردان جوان جذاب است و دارای تصاویر جنسی فراوان است. به ویژه در بخش “دِن”، قهرمان داستان که یک پسربچهی عصبی است ناگهان با محیطی مواجه میشود که به یک مرد جذاب عضلانی بدل میشود، جایی که همه زنها سکسی، برهنه و به او مشتاق هستند. تاکید بیش از حد انیمیشن بر عناصر جنسی، افراطی است و به هجو نزدیک میشود و بخش «دن» لذتبخشتر و خاطرهانگیزتر میشود، زیرا از طنز برای ارائهی مضامین جنسی و اروتیک خود به گونهای استفاده میکند که بیشتر سرگرمکننده و کنایهآمیز است. آیا گنجاندن غیرضروری و بیش از حد محتوای جنسی در فیلم از نظر زیباییشناسی هنرمندانه است؟ نه واقعا. اما بخشی از آن چیزی است که «هوی متال» را بسیار سرگرمکننده میکند.
اوقات خوش در ریجمونت های (امی هکرلینگ، ۱۹۸۲)
آه، هیچ چیز بیشتر از هورمونهای سرکوب شده و بیکینی قرمز روح تابستان را مجسم نمیکند. فانتزی نوجوانانهی جاج رینهولد در «اوقات خوش در ریجمونت های» شامل یک لحظه مشهورِ عریان است که فیبی کیتس در آن مایوی دو تکهی ارغوانیاش را از تن در میآورد. در این فیلم کلاسیک سال ۱۹۸۲، جنیفر جیسون لی، شان پن، فارست ویتاکر، رابرت رومانوس بازی میکنند و نیکلاس کیج نیز در فیلم، نقشآفرینیِ کوتاهی دارد. اولین فیلم بلند امی هکرلینگ، کارگردانِ این فیلم، کمدی سیاهی در مورد فشارهای دوران نوجوانی بود. هکرلینگ همچنین کارگردانیِ فیلمی نمادین به نامِ «سرنخ» را بر عهده داشت که بدون صحنههای برهنگی بود. طبق گزارشها، ابتدا ساخت فیلمِ«اوقات خوش در ریجمونت های» به دیوید لینچ پیشنهاد شده بود.
این اولین باری نبود که کیتس در فیلمی برهنه میشد. او پیشتر وقتی فقط ۱۷ سالش بود در فیلم «بهشت» (Paradise) برهنه شده بود. کیتس در سال ۱۹۸۲ گفت: «صحنههای برهنه در فیلم اوقات خوش در ریجمونت های بیشتر خندهدار بود و همین کار را برای من آسان میکرد»
او گفت: «در این صنعت، اگر دختری بخواهد یک شغل داشته باشد، باید مایل به برهنه شدن باشد. اگر بدن خوبی دارید، چرا آن را نشان نمیدهید؟» کیتس همچنین در سال ۲۰۱۸ طی مصاحبهای با همبازی سابقش جنیفر جیسون لی، فاش کرد که طبقِ توصیه لی «برهنه شدن مساله خیلی مهمی نیست». شاید برای او چیز مهمی نباشد، اما در زمینهی گستردهتر، اهمیت تاریخی بسیاری دارد.
اتاقی با یک چشمانداز (جیمز ایوری، ۱۹۸۵)
«اتاقی با یک چشمانداز» نمونهای از یک درام تاریخی کلاسیک بریتانیایی است که دیگر فیلمهای این ژانر به دنبال تقلید از آن بودهاند. مشخصهی بارز آن به تصویر کشیدن لباسهای کلاسیک با یقههای بسته و زیردامنیها و کت و شلوارهای بلند است که از زمانِ مرچنت آیوری به عنوان استاندارهایی برای تمام درامهای تاریخی بریتانیایی تعیین شده است.
درحالیکه این فیلم، زیباییشناسی خاصی را به تصویر میکشد که با زندگی طبقهی اشراف بریتانیا مرتبط است اما در عین حال عمق و پیچیدگیای دارد که آن را در میان همتایان خود استثنایی میکند.برای مثال: سکانسی که جولیان سندز، رابرت گریوز و سیمون کالوی افسانهای برهنه میشوند و در برکهای کمعمق واقع در ساری، از شهرستانهای انگلیس، با بازیگوشی میچرخند و بازی میکنند را به خاطر بیاورید.گریو به همراهانش پیشنهاد میدهد: «بیایید حمام کنیم!».
این صحنه که شخصیتهای داستان کاملا برهنهاند، نمونهای از در آغوش گرفتن آزادی و ارتباط با طبیعت است و آمادگی بیشتر سینمای بریتانیا برای نمایش برهنگی مردانه در مقایسه با سینمای ایالات متحده را به نمایش میگذارد. اگرچه «زنان عاشق» (ساخته کن راسل) محصولِ سالِ ۱۹۶۹ ایالات متحده، فیلمی پیشگام بود که راه را برای نمایش بازتر برهنگی مردانه در سینما هموار کرد.
مخمل آبی (دیوید لینچ، ۱۹۸۶)
حتی پیش از فیلمِ «شب مردگان زنده» جرج ای. رومرو که یک زامبی برهنه در اطراف یک مزرعه پرسه میزند، برهنگی؛ منبع وحشت برای طرفداران فیلمهای ترسناک بود. بله، این ژانر شهرتی بد به دلیل شیءانگاری (و مُثله کردن) زنانی دارد که پستانهای بزرگی دارند و همانطور که سیدنی پرسکات، شخصیتِ مشهور ژانر وحشت میگوید «همیشه در حال فرار از پلهها هستند، در حالی که باید از در فرار کنند.»
ژانر وحشت برای بررسی موضوعاتی که تابو هستند مناسب است و برهنگی اغلب یکی از این موضوعات است. بسیاری از فیلمسازان از ترکیب وحشت و برهنگی برای خلق تجربیات تاثیرگذار و هنری استفاده کردهاند.دیوید لینچ همیشه مایل به کشف خشونت جنسی بوده و قابلتوجهترین استفادهی او از برهنگی در فیلم نوآر سوررئالیستی «مخمل آبی» بوده است.
هنگامی که جفری بومونت (کایل مکلاکلن) به آپارتمان یک زن مرموز وارد میشود، خوانندهی کلوپ شبانه، دوروتی والنز (ایزابلا روسلینی) او را با نوک چاقو تهدید میکند و مزاحم خود را مجبور میکند تا در یک تعویض نقش، برهنه شود. سکانسی که در آن تهاجم به فضای خصوصی با عناصر خشونت جنسی یا ارعاب جنسی در هم تنیده شده است. حتی گیجکنندهتر در یک چرخش عجیب، دوروتی شروع به اغوا کردن جفری وحشتزده و برهنه میکند، اما با ورودِ شخصیتِ فرانک بوثِ ترسناک با بازیِ دنیس هاپر، دست میکشد. با پنهان شدن جفری در کمد، فرانک خیلی زود بر دوروتی غلبه میکند، او را کتک میزند و به تناوب بین شخصیتهایی که «بچه» و «بابا» معرفی میکند، جابهجا میشود. وقتی فرانک از اتاق بیرون میرود، خشونت پایان مییابد. جفری از کمد بیرون میآید تا دوروتی را در آغوش بگیرد. دوروتی او را دوباره میبوسد و زمزمه میکند: «مرا بزن». «مخمل آبی» نمونهی برجستهای از وحشت روانی-جنسی است و مهارت و اوج کارِ دیوید لینچ را به نمایش میگذارد.
غریزه اصلی (پل ورهوفن، ۱۹۹۲)
آن صحنه در «غریزهی اصلی» که شارون استون بدون لباس زیر، پاهایش را باز میکند و دوباره روی هم میگذارد سکانسی را رقم زد که خوانندگان در دنیای وی اچ اس و بعدتر دی وی دی و بلورِی بیش از هر چیز روی دگمه استاپ زدند. این سکانس بسیار مورد بحث قرار گرفت. چرا؟ از آنجا که شارون استون، ستارهی اصلی فیلم، در خاطرات خود ادعا کرد که متوجه نشده پل ورهوفن، کارگردان فیلم، از اندام جنسیِ او در صحنهی بازجویی که اکنون نمادین است، فیلمبرداری کرده است. ظاهراً ورهوفن از استون خواسته که لباس زیرش را در بیاورد چون لباس سفیدش نور را منعکس و عکس را خراب میکرد.
با این حال استون متوجه نبود که اندام تناسلیاش در کادر قرار میگیرد و صحنه پایانی را «شات واژن» نامید. بنا بر گزارشها، استون پس از دیدن نسخهی اولیهی فیلم، به ورهوفن سیلی زد.او پس از مشورت با وکیلش، در نهایت تصمیم گرفت از شکایت صرفنظر کند: «من تصمیم گرفتم اجازه بدهم این صحنه در فیلم بماند. چرا؟ چون برای فیلم مناسب بود و با شخصیت همسو بود و بالاخره من این کار را کردم.»
اگرچه ورهوفن ادعا کرد که روایت استون از وقایع «غیرقابلباور» است، اما این صحنه همچنان مشهورترین بخش تریلر روانشناختی «غریزهی اصلی» است.
***
ترجمۀ شیوا اخوان راد