بازیگرانی که قربانی می‌شوند / خوانشی از سرنوشت تراژیک دو بازیگر زن

گاهی آنچه در حاشیه یا پشت صحنۀ سینما رخ می‌دهد، بیش از فیلم‌هایی است که در آن به نمایش داده می‌شود و روایتگر واقعیت جامعه و قصه‌های تلخ آن است. با افشای جزئیات تازه در پروندۀ «زهره فکور صبور» که سه سال پس از خودکشی این بازیگر رخ داد، ضمن اینکه ابعاد جدیدی از پروندۀ قضایی او رمزگشایی شد، بار دیگر ماجرای‌ جنجالی ‌و حاشیه‌سازی‌هایی‌که ‌به واسطۀ انتشار فیلم‌خصوصی زهرا امیرابراهیمی در دهۀ ۸۰ رخ داده بود در اذهان عمومی تداعی کرد. ماجرا از این قرار بود که مهران مهام همسر زهره فکور صبور در ویدئویی که در صفحۀ مجازی‌اش منتشر کرده‌ بود که آقای محمد رضا نجاتی اسلاملو، متهم به اخاذی و تهدید به پخش کردن فیلم خصوصی خانم بازیگر است و تحت پیگرد قانونی قرار دارد و خبرها حاکی از دستگیری ایشان است. طبق گفتۀ حسین شاهرخی وکیل زهره فکور صبور هم بعضی جزییات پرونده اخلاقی و محرمانه است و شامل تهدید و اخاذی از خانم فکور صبور بوده ‌است. حکایتی که بی‌شباهت به قصۀ زر امیرابراهیمی و انتشار فیلم خصوصی‌اش نیست. با این تفاوت‌که او فشارهای هولناک ناشی از این اتفاق را تاب آورد و با گذر از رنج‌ها و زخم‌های عمیق این تراژدی در نهایت توانست ققنوس‌وار از خاکستر خویش برخیزد و بازیگری را در خارج از مرزهای ایران ادامه دهد. حضور او بر روی فرش قرمز جشنوارۀ کن یکی از جذاب‌ترین و تاریخی‌ترین نمایش حضور یک بازیگر ایرانی بود. لحظه‌ای رقص‌گونه می‌چرخد تا چرخشِ روزگار را از غم و شکستن به شادی شکفتن جشن بگیرد. جالب اینکه وقتی جایزه‌اش را در جشنوارۀ کن دریافت کرد گفت: «سینما زندگی من را نجات داد» این در حالی بود که او را در همین سینما زمین زدند اما او از جایی که زمین خورد برخاست و از زخم خود جوانه زد. شمس در جواب مولانا که پرسیده بود: پس زخم‌هایمان چه؟ گفته بود: نور از همین زخم‌ها وارد می‌شود. درخشش امیرابراهیمی در جشنوارۀ فیلم کن و احیای دوبارۀ او، نور همان زخم‌های بی‌رحمی بود که بر جانش نشسته بود. او گنجی را به دست آورد که حاصل رنجش بود. او می‌توانست زیرِ آوار این شرایط بغزنج ویران شود اما از ویرانی راهی به رهایی گشود و به آبادی رسید. ترانه علیدوستی در سریال شهرزاد دیالوگی دارد که می‌تواند روایت این قصه باشد: «گاهی آدم تو جنگ با خودش باید اونقدر پیش بره که یه ویرونه بسازه از وجودش. اون‌وقت از دل اون ویرونه به نوری، یه امیدی، یه جرئتی جرقه می‌زنه» اما همیشه این‌طور نیست که بتوان از دل ویرانی به شکوفایی رسید، گاهی طوفان حوادث چنان شکننده است که قوی‌ترین آدم‌ها را هم ممکن است در خود بشکند و به خودویرانگری برساند. به‌ویژه که این شکستگی با شهرت افراد هم گره بخورد. بررسی‌های پزشکی قانونی در بررسی صحنۀ حادثه و تحقیقات تخصصی نشان می‌داد که بازیگر جوان دست به خودکشی زده است، اما با این حال حضور یک مرد در زندگی این بازیگر باعث شد که فرضیۀ اینکه وی در مرگ او نقش داشته است،‌ مطرح شود. در ادامه و با به دست آمدن شواهدی که نشان می‌داد این مرد مرموز پیش از مرگ بازیگر جوان دست به تهدید، اخاذی و کلاهبرداری از او زده بود، خانواده زهره فکور ‌صبور از وی شکایت کردند. شکایت آن‌ها دو بخش داشت، بخش نخست دربارۀ اتهام قتل و نقش متهم در مرگ بازیگر جوان بود و بخش دوم به ماجرای تهدید، اخاذی و کلاهبرداری این مرد از زهره فکورصبور اختصاص داشت. در این شرایط بخش اول پرونده به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و بخش دوم نیز در دادسرای عمومی رسیدگی شد. بر همین مبنا و با ارجاع به حاشیه‌سازی‌های جنجالی که حول افراد مشهور رخ می‌دهد می‌توان از یک آسیب‌شناسی فرهنگی و رسانه‌ای در سینمای ایران سخن گفت که در ذیل جامعه‌شناسی سلبریتی‌ها و زیست آن‌ها صورت‌بندی می‌شود. واقعیت این است که سینمای ایران به‌ویژه صنف بازیگران و کارگردان‌ها بیش از چهره‌های هنری دیگر در معرض آسیب‌های فردی و حرفه‌ای برآمده از آشفتگی‌های فرهنگی و اجتماعی‌اند که در کنار انسدادهای سیاسی و انقیادهای قدرت، آن‌ها را در یک دوگانه فشرده و ملتهب قرار داده است. گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی هم به زمین این بازی آمده و آن‌ها را بیش از گذشته در لبۀ تیغ قرار داده است. به همان اندازه که جهان رسانه‌ای تکنیکال می‌تواند به نام‌آوری بیشتر بینجامد، می‌تواند به بدنامی یا قضاوت‌های کشنده هم دامن بزند و شمشیری دو سر است.گاهی کافیست یک سخن و اظهار نظر و لغزشی کلامی یا رفتاری به ویرانی جان و جهان آن‌ها بینجامد. این البته به معنای تطهیر سلبریتی‌ها نیست، سخن بر سر مواجهه‌ای است که از دو ساحت قدرت و جامعه، آن‌ها را درتنگناهای هویتی و حرفه‌ای قرار می‌دهد و از این طریق مناسبت‌های سینمایی را آسیب‌پذیر می‌کند. سرگذشت «زهرا امیر ابراهیمی و زهره فکور صبور» گرچه دو شکل از مواجهه با این تنگناهای تحمیلی را روایت می‌کند اما  از یک سرشت یگانه می‌آید و آن هم به حوزۀ اخلاق انسانی و اجتماعی برمی‌گردد که در ایران معاصر به شدت دچار تزلزل و تنزل شده و بر مناسبت‌های حرفه‌ای در حوزۀ هنر و سینما هم تاثیر مخرب گذاشته است. چه بازیگرانی که سرنوشت حرفه‌ای آن‌ها به دلیل همین حاشیه‌سازی‌های جنجالی از مسیر طبیعی خود خارج شده و تقدیر شومی را برای آن‌ها رقم زده است. سینماگران ما امروز از یک سو یا با محدودیت‌ها و محرومیت‌ها ساختار قدرت مواجه شده و طعم بازداشت و زندان و ممنوع‌الکاری را می‌‌کشند یا با حاشیه‌های فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مواجه شده که زندگی خصوصی آن‌ها و بالطبع هویت فردی آن‌ها را در معرض تهدید قرار می‌دهند. به عبارت دیگر، کار کردن در فضای سینمایی امروز در ایران با دو خطر انسداد و ابتذال گره خورده و در یک موقعیت تراژیک به هم وصل شده است. اینکه محتوا و کیفیت تولید‌های سینمای ایران چیست و در چه سطحی قرار دارد صرفاً به عوامل درون متنی مثل فیلمنامه و کارگردانی و بازیگری خوب منوط نیست، مناسبت‌ها حاکم بر تولید فیلم و مدیریت سینمایی و موقعیت سینماگران در درون ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه و اینکه چه پارادایمی بر آن حاکم است و هم تقدیر سینمای ایران را رقم می‌زند. سینما اجتماعی‌‌ترین هنر انسانی است که هم بر جامعه تاثیر می‌گذارد، هم از آن متأثر می‌شود. بیهوده نیست که می‌گویند سینما آینۀ جامعه است یا باید باشد. وقتی حال جامعه خوب نیست، طبعاً و قطعاً حال سینما هم خوب نخواهد بود یا نمی‌تواند حال خوب را به جامعه منتقل کند. چه آنکه حال سینما پیش از این اتفاق‌های هم چندان خوب نبود و با مشکل‌های اقتصادی از یک سو و کاهش مخاطب از سوی دیگر مواجه بود. بیماری بود که حالا تنش به ترکش رخدادهای جامعه هم زخمی شده است. سرگذشت این دو بازیگر زن تنها یک نمونه از روایت این زخم است. هر دو آن‌ها در سریالی تلویزیونی به اسم «نرگس» بازی کرده بودند. سریالی که گرچه یک ملودرام خانوادگی بود که حالا نوستالژی محسوب می‌شود اما به یک تراژدی تبدل شد برای بازیگران زنش. دو دختر شوکت (حسن پورشیرازی) یکی زهرا امیرابراهیمی بود به اسم «زهره» و یکی زهره فکور صبور بود به اسم «پری». از آن سو پوپک گلدره بازیگر نقش نرگس هم وسط سریال تصادف کرد و جان سپرد. عاطفه نوری هم که با بازی در نقش نسرین در سریال «نرگس» به شهرت رسید بعد از سریال «دوران سرکشی» ناگهان دورانش به سرآمد، غیبش زد و از دنیای بازیگری دور شد! مرگ، حادثه، خودکشی، مهاجرت اجباری، بیکاری و… . آنچه تقدیر بازیگران نرگس شد، تنها سرگذشت بازیگران آن نبود، روایتی از واقعیت سینمای ایران است که هر کدام به دلیلی از این عرصه حذف یا دور می‌شوند. سینمای ایران در حال حاضر ناامن‌ترین دوران خود را تجربه می‌کند. دورانی که امنیت سینماگران از هر طرف در معرض تهدید است، چه امنیت شغلی، کاری، چه امنیت سیاسی و اجتماعی. این البته صرفاً یک رخداد صنفی و سینمایی است، بلکه متأثر از فضای عمومی جامعه ایران است. جامعه‌ای که قرار است به میانجی سینما روایت شود اما سینما خود به بخشی از همان جامعه آسیب‌پذیری تبدیل شده که به تدریج زبان و بیان خود را در روایت‌کردن و قصه‌گویی از دست می‌دهد و دچار لکنت می‌شود. سرگذشت این دو بازیگران زن از منظری دیگری هم روایتی تراژیک از سینماست. آن‌ها بازیگرانی بودند که به میانجی سینما و فیلم‌هایی که بازی می‌کردند، قصه زندگی و آدم‌هایش را در ساحت عمومی روایت می‌کردند اما نمایش یا تهدید به نمایش فیلم خصوصی آن‌ها در فضای عمومی، زندگی و شخصیت آن‌ها را ویران کرد. هر کدام را به طریقی. گاهی سرنوشت سینما و سینماگران از فیلم‌هایی که تولید می‌کنند تراژیک‌تر می شود. سینماگرانی که نه روای قصه دیگران که قربانی روایت‌های دیگران از خود می‌شود.  این مرثیۀ کمی برای سینمای ایران نیست.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
رضا‍ صائمی
رضا‍ صائمی
متولد 1355 در شهر بابل آغاز فعالیت های مطبوعاتی از سال 1382 به عنوان منتقد سینما دریافت 2 جایزه و تندیس بهترین یادداشت سینمایی از جشنواره نوشتار سینمایی عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی از سال 1385 تدریس تحلیل فیلم در آکادمی قرمز در سال 1402 تا کنون عضو هیت مدیره انجمن منتقدان سینمایی و رئیس کمیته فرهنگی انجمن/2 دو دوره.از سال 1400 تا 1402 و 1402 تا کنون

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights