در ادامهی علاقهمندی که کریستین پتزولد به موضوع تاریخ، اسطورهشناسی و داستانهای فراطبیعی داشت، اوندین (Undine) را میتوانیم نقطهی اوجی در کارنامهی او بدانیم. اوندین فیلمی است که او با آن بعد از مدتها به زمان معاصر برگشته، اما این بار با داستانی پیرامون افسانهی پری دریایی. پتزولد در اوندین از همان اول ما را با شخصیت اصلی، قهرمانِ زن، آشنا میکند و میتوانیم ببینیم که با شخصیتهای اطرافش تفاوتهایی دارد، طرز متفاوت راه رفتنش، و اینکه خیلی آدم تنهایی است و با کسی ارتباط دوستی برقرار نمیکند. مشخص میشود که اوندین موجودی فرازمینی است، و این موجود فرازمینی به دلایلی که مشخص نیست در بین انسانها در حال زندگی کردن است و معشوقهای برای خود دارد. طبق همان قانونی که برای پریهای دریایی تعریف شده است، اگر معشوقهاش به او خیانت کند، تنها میتواند او را بکشد. در اینجا کریستین پتزولد در حقیقت داستانی غیرمنتظره، قصهای اسطورهای، را به زمان معاصر خود آورده است. همانند فیلم ترانزیت (Transit)، زیاد علاقهمند نیست که کدها و رمزهای خود را بازگشایی کند، دوست دارد آنها را به عهده بیننده بگذارد تا درکشان کند. در فیلم ترانزیت هم میدیدیم که فیلم در دههی ۴۰ میگذرد اما معماریها برای دوران معاصر است و فضا کاملا معاصر است. این باعث مقداری سردرگمی بود. فیلم اوندین دربارهی قصهای اسطورهای و افسانهای است و کاملا در دوران معاصر میگذرد، و کارگردان هم هیچ نشانهی واضحی بر افسانهای بودن قصه نگذاشته است. اوندین ما را بیشتر با پرسشها روبرو میکند. جایی دربارهی معماری صحبت میشود و به معماری گذشتهی برلین اشاره میشود و اینکه برلین در گذشتهی خودش گیر کرده است و امکان پیشرفتی برایش نیست و شاید همین موضوع که برای تاریخ برلین هیچ پیشرفتی وجود ندارد، بتوانید کلیت داستان را رمزگشایی کند.
اوندین (Undine)
فوکو اعتقاد دارد که ما در دوران زیست-قدرت (Bio-power) زندگی میکنیم. به قول او، اگر در دوران حکومتی سابق وظیفهی پادشاه این بود که دستور مرگ بدهد، در زمان حاضر وارد دورانی شدهایم که قدرت و ابهت اصلی حکومت در وظیفه و نگهداری از جان آدمهاست. هرچقدر حکومت در حفظ جان آدمهایش موفقتر باشد، حکومتیست که میتواند پایدار باقی بماند. میتوانیم این را به جان لاک و روسو ربط بدهیم که معتقدند ما قراردادی اجتماعی میبندیم تا از وضعیت آنارشیسم وارد وضعیت فرهنگی بشویم که در آنجا امنیت و جانمان ارزش زیادی دارد. بیخود نیست که در دورههای معاصر هم مسائل پزشکی و چگونگی کنترل و چگونگی حفظ جان انسانها به وظیفه اصلی حکومتها درآمده است. در زمانه حاضر اگر زمانی پای مساله حفظ و بقای انسانی برسد، حکومت ها از هیچ کاری کوتاهی نمیکنند. این را به خوبی در مساله کرونا هم میبینیم که بسیاری از دولت ها کاملا مراقب هستند تا جان آدمها حفظ شود. در فیلم آخر اگنیشکا هولاند، شارلاتان (Charlatan)، با داستانی مشابهه روبرو هستیم. پزشکی را داریم که شهرت خوبی پیدا کرده است، و حتی کسانی مثل رئیسجمهور چکسلواکی در دوران کمونیسم هم به او مراجعه میکردند اما در دورهای دولت به او بدگمان میشود، و شروع به بازجویی و تحقیق از او میکنند. دولت حتی در مورد چگونگی به دست آوردن مدرک پزشکیاش هم حساس شده است، و او را یک فرد شارلاتان مینامد که دارد با جان آدمها بازی میکند. هالاند در این فیلم رابطهی قدرت و پزشکی و همچنین محدودیتهای آن را در حکومتهای دیکتاتوری به خوبی به نمایش میگذارد. فیلمی که ساختارش در دههی ۶۰ میگذرد، و با داستانی گیرا بیننده را به خود جذب میکند.
شارلاتان (Charlatan)
حومه و زندگی یکنواخت در آن در فیلمهای آمریکایی به اشکال مختلف بررسی شده بود و نتایج تراژیک آن را مثلا در کارهایی مثل شادی (Happiness) از تاد سولوندز میتوانستیم ببینیم. فیلم قصههای بد (Bad Tales) که در جشنوارهی برلین به نمایش درآمد، نمونهی ایتالیاییشدهی این سبک فیلمهاست. فیلمی که زندگی روزمرهای که امروزه در حومهها دارند، خانوادههای از هم گسیخته، خانوادههایی که بخاطر محیط کاری و سرمایهداری امکان توجه به بچههایشان را ندارند را نشان میدهد، جایی که خانواده فقط یعنی هرکس به فکر خودش است و فردگرایی در آنها بسیار تشدید شده است. فیلم ما را متوجهی این مساله میکند که در ظاهر ممکن است همهچیز خوب باشد اما در واقعیت تراژدیهای زیادی در حال رخ دادن است. قصههای بد چنین ساختاری را دنبال میکند. فیلمی است که به صورت قطره قطره اطلاعاتی را درباره نابسامانی زندگی چند خانوادهی ایتالیایی میدهد. میتوانیم بیتوجهی افراد خانواده را نسبت به هم ببینیم، پدر و مادرانی که به بچههایشان توجه ندارند، مردانی که وقتی جمع میَشوند دربارهی تجاوز کردن به دختری که دوست خانوادگیشان است صحبت میکنند، دخترانی که از لحاظ جنسی کاملا افسارگسیخته برخورد میکنند. در این فیلم جنسیتها خیلی آزاد هستند، بچهها از بچگی با مساله پورن روبرو میشوند. دو کارگردان فیلم تمام این ایدهها را کنار هم قرار میدهند و به ما این ایده را منتقل میکنند که در ظاهر آرام چنین خانوادههایی چه مشکلات و چه تراژدیهای میتواند رخ بدهد. فیلمی نسبتا تلخ از سینمای ایتالیا…
قصههای بد (Bad Tales)
این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.