یادداشت‌هایی از کن: سه طبقه / جزیره برگمان / ماشین من را بران

وارد روز ششم جشنواره شدیم و همه بی‌صبرانه منتظر هستیم آخرین فیلم وس اندرسون را تماشا کنیم. کم کم به روزهای آخر جشنواره کن نزدیک می‌شویم ولی فیلم‌ها ظاهرا آن‌چنان که انتظار می‌رفت توقعات را برآورده نکرده‌اند و هم‌چنان منتظر فیلم‌های مهم در ادامه‌‌ی بخش اصلی مسابقه هستیم که ببینیم چه اتفاقی رخ خواهد داد. در این روز فیلم‌های سه طبقه از نانی مورتی، فیلم جزیره برگمان و فیلمی از سینمای ژاپن به نام ماشین من را بران دیدیم که در ادامه‌ی یادداشت‌هایی از کن به این سه فیلم می‌پردازیم.

 

سه طبقه / Three Floors

سه طبقه نانی مورتی

از فیلم‌های برجسته که در این روزها به نمایش گذاشته شده می‌توان به آخرین اثر نانی مورتی اشاره کرد به نام سه طبقه، که برگرفته از کتابی مشهور در ادبیات است. فیلمی که آن‌چنان نظر منتقدان را به خودش جلب نکرده و منتقدین احساس می‌کنند اثر نانی مورتی فیلمی متوسط است. سه طبقه در ساختاری شبیه به فیلم هشت و نیم فلینی قرار می‌گیرد که بیننده را با داستان‌های موازی و شخصیت‌های مختلف روبرو می‌کند. مورتی در سه طبقه به پرسش‌های اساسی پیرامون زندگی در دنیای مدرن می‌پردازد و احساس می‌شود حرف‌های زیادی برای گفتن دارد که از طریق این فیلم می‌خواهد منتقل کند. گفته می‌شود در فیلم‌نامه‌نویسی معمولا یک موضوع را انتخاب کرده و مشخصا بر روی همان یک موضوع کار شود ولی در اینجا کارگردان می‌خواسته چیزی را دنبال کند که به قدر لازم و بایسته نتوانسته در القا و انتقال آن موفق شود. یکی از دلایلی که منتقدان نمی‌توانند با فیلم مورتی ارتباط برقرار کنند این است که کارگردان قسمت‌های مختلف داستان را گاهی در شرایطی سطحی پرداخت کرده و آنها را رها می‌کند. گویی قصد داشته هم‌زمان به چند موضوع بپردازد و این نگاه جاه‌طلبانه نسبت به موضوع باعث شده است که در مسیر کلی فیلم موفق نباشد. با این وجود ساختار داستان فیلم سه طبقه به نحوی است که اگر با فضای فیلم کنار بیاییم و شاخصه‌ی اصلی را که اثری برجسته در ادبیات است قرار بدهیم و نسبت به این موضوع آگاه باشیم که قرار است با نظرات یک مولف در سینما روبرو شویم که حرف‌هایی برای گفتن دارد، شاید بشود راحت‌تر با فیلم برخورد کرد. سه طبقه اما می‌تواند لحظه‌های جذاب و شیرین خلق کند، و شوخی‌های فرح‌بخشِ همیشگی کارگردان را در آن شاهد بود. هم‌چنین پرسش‌های اساسی هم‌چون بحث روابط و زندگی امروز در جامعه ایتالیا و بحث‌های طبقاتی را نیز می‌توان در سه طبقه جستجو کرد.

 

جزیره برگمان / Bergman Island

جزیره برگمان

از دیگر کارهای برجسته فیلم آخر میا هاسن‌لاو به نام جزیره برگمان بود. فیلمی که داستان یک زن و شوهر فیلمساز را به نمایش می‌گذاشت که به جزایر فارو و محل زندگی برگمان رفته‌اند. در آن‌جا به تحقیق بر روی زندگی برگمان می‌پردازند و امیدوار هستند که بتوانند از آن برای به وجود آوردن داستان بعدی خودشان الهام بگیرند. از طریق این فیلم بیننده با بخش‌های مختلف زندگی برگمان آشنا می‌شود و سوال‌هایی در مورد رابطه‌اش با زن‌ها مطرح می‌شود. از همان ابتدا کارگردان زن مشخص می‌شود که خیلی راحت نبوده که شخصیتش از هم جدا کند و هنوز هم سوال‌برانگیز است که آیا می‌توانیم شخصیتی هنرمند را که در زندگی خصوصی‌اش بحث اخلاقیات را رعایت نمی‌کرده و با بچه‌هایش مثل غریبه برخورد می‌کرده و بزرگ کردن آنها را تنها به زنان می‌سپرده به عنوان هنرمند خوبی قبول کنیم؟ به هر حال کارگردان این سوال را از ابتدا می‌پرسد و رابطه‌ی دوگانه‌ی عشق و نفرت خودش را از برگمان به نمایش می‌گذارد. کارگردان از طریق این داستان لحظاتی خلق می‌کند پیرامون اثری فانتزی که در ذهن دارد داستانی را بیان کند‌. جزیره برگمان فیلمی است که احساس می‌شود نگاهی توریستی به جزایر فارو دارد و در نهایت چیز جدیدی در مورد زندگی برگمان ندارد و در ‌مورد فضای ذهنی این کارگردان بزرگ سینما اضافه نمی‌کند. بنابراین بیش‌تر احساس می‌شود از جزیره برگمان صرفا استفاده می‌شود تا از طریق آن داستانی گفته شود اما این که چه ارتباط مستقیمی با خود برگمان دارد را مشخص نمی‌کند و آن را به عهده بیننده می‌گذارد. این فیلم به هر حال با بازی جذاب شخصیت اصلی داستان و ریتم دل‌پذیرش لحظات جذاب و مفرحی را به نمایش می‌گذارد؛ اما در نهایت می‌توان آن را اثری متوسط در کارنامه کارگردان به حساب آورد و نمی‌توان این اثر را پیشرفتی در کارنامه هنری کارگردان به حساب آورد؛ به‌ویژه که این کارگردان پیش‌تر فیلم‌های درخشانی را خلق کرده است.

 

ماشین من را بران / Drive My Car

ماشین من را بران

از کارهای جدید کارگردان ژاپنی ریوسوکه هاماگوچی، ماشین من را بران است که امسال در برلیناله نیز داشت به نام Wheel of Fortune and Fantasy که برنده یکی از جوایز اصلی جشنواره نیز شد. این فیلم داستانی دارد الهام گرفته از رمان موراکامی با یک داستان  کوتاهی شروع می‌شود پیرامون مردی که با خیانت زنش روبرو است ولی زنی که در اثر یک بیماری می‌میرد و بیننده را برای همیشه با این پرسش روبرو می‌کند که این مرد چه احساسی نسبت به خیانت همسرش دارد و با داستانی که دو سال بعد از این ماجرا می‌گذرد و مردی که هنوز درگیر این جریان است و در فکر ساختن تئاتری که به نوعی الهام‌گرفته از رابطه بین خودش و همسرش بوده. کارگردان در این فیلم لحظات جذابی خلق کرده و البته در بعضی جاها احساس می‌شود که ریتم فیلم کند پیش می‌رود و داستان کش‌دار در می‌آید. جذابیتی که در فیلم قبلی‌اش حاضر در برلیناله دیدیم را در اینجا کم‌تر می‌بینیم. فیلمی است که کارگردان در زمینه‌ی رابطه هنر ‌و اروتیسیزم می‌پردازد و با منطق ژاپنی و فضای بوداییسم آن را مختلط کرده؛ سعی کرده فضایی غیرمنتظره خلق کند. در این فیلم تلفیق عرفان بوداییسم با فضای داستانی موراکامی شبیه فیلمی می‌شود به نام برنینگ که دو سال پیش در برلین به نمایش در آمده بود. به نظر می‌رسد کن علاقه خاصی به فضای داستان‌های موراکامی داشته باشد.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
امیر گنجوی
امیر گنجوی
مدیریت مرکز فرهنگی هنری فینیکس. فیلم‌ساز. تهیه‌کننده سینما. برگزارکننده جشنواره سینمایی. محقق و منتقد سینما. محقق در فلسفه حقوق. فعال مدنی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights